کلمه جو
صفحه اصلی

scouring


معنی : تمیز کاری، پشم شویی
معانی دیگر : پشم شویی، تمیز کاری

انگلیسی به فارسی

پشم شویی، تمیز کاری


تمیز کردن، تمیز کاری، پشم شویی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of cleansing or polishing by, or as by, forceful rubbing.

(2) تعریف: (pl.) dirt or refuse removed by this means, as from grain; dregs.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] شسته شدن - فرسایش بوسیله آب - روبش
[زمین شناسی] شسته شدن، فرسایش بوسیله آب، روبش
[نساجی] لکه شوئی - شستشوی اولیه کالای جهت گرفتن چرک و کثافات آن - شستن - شستشو
[نفت] فرسایش
[پلیمر] شستشو

مترادف و متضاد

تمیز کاری (اسم)
scrub, cleaning, scouring

پشم شویی (اسم)
scouring

جملات نمونه

1. flood waters entered the canal scouring out lots of mud and sand
سیلاب وارد آبراه شد و مقدار زیادی گل و شن را با خود برد.

2. He had been scouring the papers for weeks, looking for a job.
[ترجمه ترگمان]هفته ها بود که کاغذها را زیر و رو می کرد و دنبال کار می گشت
[ترجمه گوگل]او برای هفته ها مقالات را تمیز کرده بود، به دنبال یک کار بود

3. The police are scouring the countryside for the escaped prisoners.
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال جستجوی حومه شهر برای زندانیان فراری است
[ترجمه گوگل]پلیس برای زندانیان فراری نابود می کند

4. Ada was scouring out the pans.
[ترجمه ترگمان]آدا the را جستجو می کرد
[ترجمه گوگل]آدا از ظرف ها پاشید

5. The police are scouring the countryside for the missing child.
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال جستجوی حومه شهر برای یافتن کودک گم شده است
[ترجمه گوگل]پلیس مناطق روستایی را برای کودک گمشده شسته و رفته است

6. Mainland newspaper reporters have been scouring the island.
[ترجمه ترگمان]روزنامه جمهوری خلق چین به دنبال یافتن این جزیره هستند
[ترجمه گوگل]خبرنگاران روزنامه های سرزمین اصلی این جزیره را پاک کرده اند

7. We're scouring the country for some one.
[ترجمه ترگمان]ما داریم این کشور را برای یک نفر جستجو می کنیم
[ترجمه گوگل]ما کشور را برای برخی از مردم پاک می کنیم

8. He spent half an hour scouring the newspaper for any mention of the fire.
[ترجمه ترگمان]نیم ساعت تمام روزنامه را برای هر اشاره ای به آتش کرد
[ترجمه گوگل]وی هفت ساعت یکبار روزنامه را برای هر گونه سخن گفتن از آتش گرفت

9. He peered out through the windscreen and side-windows, scouring the surrounding countryside.
[ترجمه ترگمان]از شیشه جلوی اتومبیل به بیرون نگاه کرد و پنجره های اطراف را جستجو کرد
[ترجمه گوگل]او از طریق شیشه جلو پنجره و پنجره های کنار پنجره نگاه کرد و زمین های اطراف آن را تمیز کرد

10. Then she set to with bleach and scouring pads to render the vases spotless.
[ترجمه ترگمان]سپس با گچ سفید شده به طرف میز رفت تا گلدان پاک و تمیز را درست کند
[ترجمه گوگل]سپس با استفاده از پد سفید کننده و تمیز کردن برای خنثی کردن گلدان، تنظیم می شود

11. Bill Clinton is scouring lists of eligible Republicans to take over key administration posts that have been held by Democrats.
[ترجمه ترگمان]بیل کلینتون فهرستی از جمهوری خواهان واجد شرایط را برای تصدی پست های مدیریتی کلیدی که توسط دموکرات ها برگزار شده است، جستجو می کند
[ترجمه گوگل]بیل کلینتون لیست افرادی که جمهوریخواهان واجد شرایط هستند را می کشد تا پست های کلیدی دولت را که توسط دموکرات ها برگزار شده است، بپذیرند

12. That means either scouring the nation for a candidate of lesser renown, or hiring from within.
[ترجمه ترگمان]این به آن معنی است که هر دو کشور را برای کاندید شدن کم تر، یا استخدام از داخل جستجو می کنند
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که مردم را به عنوان کاندیدای شناخته شده و یا استخدام از داخل کشور تمیز می کند

13. Carey was scouring the countryside for provisions.
[ترجمه ترگمان]کری به دنبال آذوقه و آذوقه می گشت
[ترجمه گوگل]کری پاک کردن روستاها را برای مقررات

14. Developers are scouring the country for possible sites for these new superstores.
[ترجمه ترگمان]سازندگان در حال جستجوی کشور برای یافتن مکان های احتمالی برای این superstores هستند
[ترجمه گوگل]توسعه دهندگان کشور را برای سایت های احتمالی برای این فوق حرفه ای ها تمیز می کنند

پیشنهاد کاربران

رجوع شود به scour
1 - سریعاً حرکت کردن
2 - سریعاً و شدیداً منطقه ای را پوشش دادن
3 - تمیز کردن
4 - ( اصطلاح ) : به دقت چیزی را نظاره یا بررسی کردن.

خاراندن در حیوانات

در طب دامی
اسهال ( ناشی از تغذیه یا مدیریت ناصحیح )


دامپزشکی و علوم دامی
اسهال ( ناشی از تغذیه یا مدیریت ناصحیح )

در مباحث هیدرولیک به معنی "آبشستگی"


کلمات دیگر: