کلمه جو
صفحه اصلی

bending


معنی : عطف
معانی دیگر : الکترونیک : خمیدگى عمران : خمش معمارى : خمش علوم هوایى : خمشى

انگلیسی به فارسی

خم شدن، عطف


انگلیسی به انگلیسی

• crouching, stooping; curving, twisting; contortion, distortion

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] خمش - خمشی - خم کردن
[مهندسی گاز] انحناء
[زمین شناسی] خمش خمیده شدن لایه های رسوبی در اثر نیروهای تکتو نیکی
[ریاضیات] خمشی، خمش، انحناء، خمیدگی، خمکاری

مترادف و متضاد

عطف (اسم)
inclination, affection, conjunction, sympathy, turning, reference, turning point, bending

جملات نمونه

1. pliers for bending wire
گاز انبر برای خم کردن سیم

2. the branch is bending under its load of snow
شاخه زیر بار برف خم شده است.

3. My earliest recollections are of my mother bending over my cot.
[ترجمه ترگمان]اولین خاطراتم از مادرم است که روی تخت من خم شده است
[ترجمه گوگل]اولین خاطرات من از مادرم است که روی صندلی من خم می شود

4. The doctor told me to avoid bending and stretching.
[ترجمه ترگمان]دکتر بهم گفت که از خم شدن و کش رفتن خودداری کنم
[ترجمه گوگل]دکتر به من گفت برای اجتناب از خم شدن و کشش

5. He was bending over his work at desk.
[ترجمه ترگمان]روی میزش خم شده بود
[ترجمه گوگل]او روی میز کار خود را خم کرد

6. Rick appeared, bending his head a little to clear the top of the door.
[ترجمه ترگمان]ریک در حالی که سرش را کمی خم کرده بود تا بالای در را روشن کند، ظاهر شد
[ترجمه گوگل]ریک ظاهر شد، خم سرش کمی برای پاک کردن بالای درب

7. The trees were bending before the storm.
[ترجمه ترگمان]درختان پیش از توفان خم شده بودند
[ترجمه گوگل]درختان قبل از طوفان خم شد

8. Several branches started bending towards the ground.
[ترجمه ترگمان]چند شاخه به زمین خم شدند
[ترجمه گوگل]شاخه های مختلف شروع به خم شدن به زمین کردند

9. We have succeeded in bending the thick steel plates.
[ترجمه ترگمان]ما موفق شده ایم که صفحات فلزی ضخیم را خم کنیم
[ترجمه گوگل]ما موفق به خم کردن صفحات فولادی ضخیم شده ایم

10. The sailors are bending to the oars.
[ترجمه ترگمان]ملوانان به پارو بها خم شده اند
[ترجمه گوگل]ملوانان به خیمه ها خم می شوند

11. We might be guilty of slightly bending the letter of the law.
[ترجمه ترگمان]ممکن است به خاطر این که نامه قانون را خم کرده باشد گناهکار باشد
[ترجمه گوگل]ما ممکن است گناه کمی خم شدن نامه از قانون است

12. Touch your toes without bending your knees.
[ترجمه ترگمان]پنجه هات رو بدون خم کردن زانو لمس کن
[ترجمه گوگل]انگشتان دست خود را بدون خم شدن زانوی خود لمس کنید

13. Be careful of bending that spoon.
[ترجمه ترگمان]مراقب خم کردن اون قاشق باش
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که قاشق خم شوید

14. Avoid bending at the waist when lifting heavy objects.
[ترجمه ترگمان]از خم کردن کمر در هنگام برداشتن اجسام سنگین خودداری کنید
[ترجمه گوگل]اجتناب از خم شدن در کمر هنگام بلند کردن اجسام سنگین

پیشنهاد کاربران

کج بودن

حرکات کششی ( در ورزش )

خم شدن



خمشی
bending moment: گشتاور یا لنگر خمشی


کلمات دیگر: