کلمه جو
صفحه اصلی

max


(امریکا - خودمانی) مخفف: maximum، اسم خاص مذکر، بیشینه شدن to the max به بیشترین میزان اسم خاص مذکر

انگلیسی به فارسی

(آمریکا - عامیانه) مخفف: maximum


اسم خاص مذکر


انگلیسی به انگلیسی

• male first name
maximum, greatest quantity
reach the highest limit; reach the point at which there can be no further increase or growth (slang)
highest, most
max. is a written abbreviation for `maximum'.

اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "maximum," the largest possible amount or degree. (Cf. minimum.)

دیکشنری تخصصی

[آمار] ماکزیمم
[مهندسی گاز] حداکثر

جملات نمونه

1. max out
به حداکثر رسیدن،بیشینه شدن

2. to the max
به بیشترین میزان

3. Five people will fit, but that's the max.
[ترجمه ترگمان]پنج نفر با هم جور می شوند، اما این کار مکس است
[ترجمه گوگل]پنج نفر مناسب خواهند بود، اما این حداکثر است

4. Max was given the dubious honour of organizing the children's party.
[ترجمه ترگمان]ماکس آن افتخار مشکوک را به ترتیب دادن جشن بچه ها به عهده گرفته بود
[ترجمه گوگل]حداکثر افتخار مشکوک به سازماندهی حزب کودکان داده شد

5. She was very conscious of Max studying her.
[ترجمه ترگمان]تریسی احساس می کرد که ماکس دارد او را برانداز می کند
[ترجمه گوگل]او از حداکثر در تحصیل او آگاه بود

6. Max sighed, sounding even more downhearted.
[ترجمه ترگمان]مکس اهی کشید، حتی بیش از پیش مایوس به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]مکس آهی کشید، صدایی خیره تر شد

7. It was blindingly obvious that Max wasn't really interested.
[ترجمه ترگمان]واضح بود که ماکس واقعا علاقه مند نیست
[ترجمه گوگل]واضح بود که مکس واقعا علاقه مند نبود

8. Max held her close and wiped away her tears.
[ترجمه ترگمان]مکس به او نزدیک شد و اشک هایش را پاک کرد
[ترجمه گوگل]مکس نزدیک شد و اشکاش را پاک کرد

9. Max was rubbing his hands together with glee.
[ترجمه ترگمان]مکس با شادی دست هایش را به هم می مالید
[ترجمه گوگل]مکس دستهایش را با دلتنگی مالید

10. Max had never been known to leave home without telling anyone.
[ترجمه ترگمان]مکس هرگز نمی دانست بدون این که به کسی چیزی بگوید از خانه بیرون برود
[ترجمه گوگل]حداکثر تا به حال هیچ وقت شناخته نشده است که بدون اطلاع کسی به خانه بیایی

11. "Now then," Max said, "to get back to the point. ".
[ترجمه ترگمان]مکس گفت: \" خوب، حالا برگردیم سر اصل مطلب \"
[ترجمه گوگل]'اکنون،' مک 'گفت،' به عقب بر گردیم '

12. Max held out his cup for a refill.
[ترجمه ترگمان]مکس فنجانش را برای پرش دراز کرد
[ترجمه گوگل]مکس فنجان خود را برای پر کردن مجدد آماده کرد

13. Max threw back his head and roared with laughter.
[ترجمه ترگمان]مکس سرش را عقب برد و قاه قاه خندید
[ترجمه گوگل]حداکثر سر خود را باز کرد و با خنده خندید

14. Max says he's ill, but I'm sure it's psychological.
[ترجمه ترگمان]ماکس می گوید بیمار است، اما مطمئنم که از نظر روانشناسی است
[ترجمه گوگل]مکس می گوید بیمار است، اما مطمئن هستم که روانشناسی است

15. Max is a loose cannon politically.
[ترجمه ترگمان]مکس یک توپ آزاد سیاسی است
[ترجمه گوگل]حداکثر یک توپ شل است سیاسی

اصطلاحات

max out

به حداکثر رسیدن، بیشینه شدن


to the max

به بیشترین میزان


پیشنهاد کاربران

به عنوان نام مرد و سگ هم استفاده می شود

of course you can do this by making the right
Good morning everyone

حداکثر


کلمات دیگر: