کلمه جو
صفحه اصلی

flange


معنی : برجستگی، پخش رگه معدن، لبه بیرون امده چرخ، پیچ سر تنبوشه، پخش کردن، لبه دار کردن
معانی دیگر : (تیرآهن) بال، (چرخ واگن راه آهن) لبه، فلانژ، پیوند لوله، کلاهک، سر لوله، لبه بیرون امده چر

انگلیسی به فارسی

پخش رگه معدن، لبه بیرون آمده چرخ، پیچ سر تنبوشه، پخش کردن، لبه‌دار کردن


فلنج، پخش رگه معدن، لبه بیرون امده چرخ، پیچ سر تنبوشه، برجستگی، لبه دار کردن، پخش کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a collar or rim that projects from a pipe, housing, or the like to provide strength, stability, or a place for attaching other parts.

- The flange that forms part of the train's wheel keeps the wheel moving straight along the rail.
[ترجمه ترگمان] The که بخشی از چرخ قطار را تشکیل می دهد، چرخ را مستقیم در امتداد ریل حرکت می دهد
[ترجمه گوگل] فلنج که بخشی از چرخ های قطار را تشکیل می دهد، چرخ چرخ را مستقیما در امتداد ریل حرکت می دهد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: flanges, flanging, flanged
• : تعریف: to take the shape of a flange.

• raised edge (machinery)
a flange is a projecting edge on an object used for strengthening it or for attaching it to another object; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[سینما] بشقاب / کفه - ورقه فلزی دو طرف قرقره های فیلم
[عمران و معماری] بال - لبه - پیوند
[مهندسی گاز] لبه اسرلوله، وسیله اتصال دولوله باپیچ ومهره
[زمین شناسی] لبه، پیوند، بال (تیر) برآمدگیهایی که در اثر عمل انباشتن به وجود می آید.2- برجستگیهای کمانی شکل
[نساجی] فلانژ - پخش کردن - لبه عینکی - لبه رینگ - لبه
[ریاضیات] پیوند لوله، توپی، بال، باله

مترادف و متضاد

برجستگی (اسم)
jut, relief, eminence, knob, swell, boss, prominence, salience, saliency, ness, eminency, flange, notability

پخش رگه معدن (اسم)
flange

لبه بیرون امده چرخ (اسم)
flange

پیچ سر تنبوشه (اسم)
flange

پخش کردن (فعل)
spread, propagate, divide, distribute, give out, shift, broadcast, diffuse, sparge, cast, scatter, strew, effuse, flange, ted

لبه دار کردن (فعل)
hem, flange

جملات نمونه

1. flange coupling
چفت صفحه ای

2. The flange around the wheels on railway trains helps to keep them on the rails.
[ترجمه ترگمان]The اطراف چرخ ها روی قطارهای راه آهن به دور نگه داشتن آن ها روی ریل کمک می کند
[ترجمه گوگل]فلنج در اطراف چرخ ها در قطار های راه آهن کمک می کند تا آنها را بر روی ریل نگه دارید

3. Although I have seen flanges in several places, nowhere are they more spectacular than on the Juan de Fuca Ridge.
[ترجمه ترگمان]اگرچه من فلنج های را در چندین جا دیده ام، اما در هیچ کجا، آن ها more از روی خوان د Fuca ریج، به چشم می خورند
[ترجمه گوگل]اگر چه من در چندین محل فلنج دیده ام، جایی که آنها از دیدگاه خوان دی فوآ رج بسیار چشمگیر هستند

4. When you work a flange, you park the sub right in front of it.
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک سر flange کار می کنید، سمت راست را در جلوی آن پارک می کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک فلنج کار می کنید، قسمت مقابل آن را به سمت راست قرار می دهید

5. Hot water pools beneath these flanges, creating unique hazards for a pilot ascending the structure.
[ترجمه ترگمان]استخرهای آب گرم زیر این لبه، ایجاد خطرات منحصر به فرد برای یک خلبان در ساختار بالا را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]استخر های آب گرم زیر این فلان ها، ایجاد خطرات منحصر به فرد برای یک خلبان صعودی ساختار

6. Lug body available with ISO flange dimensions and metric bolt hole threads.
[ترجمه ترگمان]مهره ها با ابعاد flange و نخ های سوراخ قفل استاندارد موجود هستند
[ترجمه گوگل]بدنه لبه با ابعاد فلنج ایزوله و موضوعات سوراخ پیچ و مهره متریک

7. Please give clear indication of flange, material and operating pressure if you need other standard.
[ترجمه ترگمان]لطفا نشانه ای روشن از flange، مواد و فشار عملیاتی را اگر به استاندارد دیگری نیاز دارید، بیان کنید
[ترجمه گوگل]اگر به استاندارد دیگر نیاز دارید، لطفا نشانگر مشخصی از فلنج، مواد و فشار کاری داشته باشید

8. In the production, may be used combined flange for easy demoulding and mould rotating mechanism for raising glass fabric spreading quality and reducing labour intensity.
[ترجمه ترگمان]در تولید، ممکن است در ترکیب flange برای ایجاد مکانیزم چرخان آسان و ایجاد مکانیزم چرخان به منظور افزایش کیفیت و کاهش شدت کار به کار رود
[ترجمه گوگل]در تولید، می توان از فلنج ترکیبی استفاده کرد که به راحتی می تواند مکانیزم چرخش قالب را برای افزایش کیفیت پخش شیشه و کاهش شدت نیروی کار به کار برد

9. Angle Flange Standard. Flat Flange: Specify hole pat-tern. If no drawing provided, flange will be blank.
[ترجمه ترگمان]زاویه Flange زاویه Flange مسطح: مشخص کردن پوشک از سوراخ اگر معلوم نشود flange خالی می شود
[ترجمه گوگل]زاویه فلنج استاندارد فلنج تخت: مشخص کردن سوراخ پت ترن اگر قطعه ای ارائه نشود، فلنج خالی خواهد بود

10. When the flange width is large, the ultimate capacity of the members increases firstly and then decreases with the increase of positive and negative eccentricity.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که عرض flange بزرگ باشد، ظرفیت نهایی اعضا ابتدا افزایش می یابد و سپس با افزایش of مثبت و منفی کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]هنگامی که عرض فلنج بزرگ است، ظرفیت نهایی اعضا در درجه اول افزایش می یابد و پس از آن با افزایش غلط امری مثبت و منفی کاهش می یابد

11. Its flange uses the bolt joint.
[ترجمه ترگمان]فلنج آن از مفصل پیچ استفاده می کند
[ترجمه گوگل]فلنج آن از پیچ اتصال استفاده می کند

12. Rugged die cast aluminum flange and cover.
[ترجمه ترگمان]die ناهموار، flange و کاور اسلیپ را به خود اختصاص می دهد
[ترجمه گوگل]فلنج آلیاژ آلومینیومی و پوشش را به راحتی خرد کنید

13. A variety of connection types of flange; Rabbet:, output shaft and oil port.
[ترجمه ترگمان]انواع اتصال of flange؛ Rabbet:، شفت خروجی و بندر نفتی
[ترجمه گوگل]انواع اتصالات فلنج؛ خرگوش:، شفت خروجی و بندر نفت

14. These should fit into the well of the recessed window and have a flange which overlaps the edge of the well.
[ترجمه ترگمان]این ها باید متناسب با پنجره recessed باشند و a داشته باشند که لبه چاه را هم پوشانی داشته باشند
[ترجمه گوگل]اینها باید درون چاه پنجره محفظه قرار بگیرند و یک فلنج داشته باشند که لبه چاه را هموار کند

flange coupling

چفت صفحه‌ای


پیشنهاد کاربران

لبه بیرون آمده
ت. م

اصطلاحی برای توصیف یک مهبل ( کُس ) نامطلوب با پوست اضافه زیاد و بدقواره :|

در رشته مهندسی عمران، به معنای �بالِ تیرآهن� است

فلنج ( حلقه ای که در کولوستومی استفاده میشود )


کلمات دیگر: