کلمه جو
صفحه اصلی

fissure


معنی : درز، چاک
معانی دیگر : شکاف، فاق، ترک، تقسیم شدگی (به اجزا)، بخش شدگی، پاشش، پاشیدگی، کافتگی، تفرقه، (کالبد شناسی) شیار (بریدگی بین بخش های یک عضو)، (پزشکی) ترک خوردگی پوست (به ویژه در مرز بین پوست و غشای مخاطی)، شکاف دار شدن یا کردن، ترک خوردن، شکاف برداشتن، متفرق یا بخش شدن یا کردن، شقاق، گودی، شکافتن

انگلیسی به فارسی

شکاف ،چاک ،شقاق ،گودی ،شکافتن


شکاف، درز، چاک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a narrow crevice or other opening, esp. one caused by splitting.
مشابه: chasm, chink, cleft, crack, rent, rift

- Steam issued from the fissures in the earth.
[ترجمه ترگمان] بخار از شکاف های زمین منتشر می شود
[ترجمه گوگل] بخار صادر شده از شکاف در زمین است

(2) تعریف: the act or process or an instance of splitting open.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: fissures, fissuring, fissured
• : تعریف: to split open.
مشابه: rift

• narrow crack, narrow opening; natural cleft or groove (anatomy)
crack; cleave; split; groove; divide, separate; be divided; be split; break open
a fissure is a deep crack in rock or in the ground; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ترک - شکاف - درزه - درز
[مهندسی گاز] شکاف، ترک، شکاف دارکردن
[زمین شناسی] شکاف، شکستگی یا درز بزرگ در سنگها - (یخچال شناسی) یخکافت. - (زمین شناسی): ترک؛ سطح شکستگی یا ترک در سنگ که در امتداد آن، یک جدیاش آشکار وجود دارد. این شکاف عموماً با مواد کانی دار پر می شود. - مترادف: شکاف درزه ای. درزه باز. -
[معدن] ترک (سنگ شناسی)
[آب و خاک] درزوشکاف

مترادف و متضاد

درز (اسم)
gap, peephole, flaw, seam, slit, chine, suture, fissure, crevice, commissure, interstice

چاک (اسم)
cut, rift, incision, slashing, scissor, tear, split, chink, slot, slit, slash, suture, fissure, kerf, rip, hack, scotch, interstice, stoma

gap


Synonyms: cleft, cleavage, crack, crevice, hole


جملات نمونه

1. anal fissure
ترک یا شقاق مقعد

2. Central vent and fissure eruptions represent the two basic ways in which magma can reach the surface.
[ترجمه ترگمان]فوران اصلی و فوران های شکاف، دو روش اصلی را نشان می دهند که ماگما می تواند به سطح برسد
[ترجمه گوگل]فوران خروجی مرکزی و فرسایش نشان دهنده دو روش اساسی در این است که ماگما میتواند به سطح برسد

3. Ahead lay a large fissure in the ice, three feet across.
[ترجمه ترگمان]پیش روی یک شکاف بزرگ در یخ، سه قدم آن طرف تر قرار داشت
[ترجمه گوگل]در ابتدا یک شکاف بزرگ در یخ با سه پا دراز کشید

4. Into the black hole, the earth lipped fissure in the wall - front.
[ترجمه ترگمان]در سوراخ سیاه این شکاف کوچک روی دیوار دیده می شود
[ترجمه گوگل]در سیاه چاله، شکاف زمین در دیوار - جلو جلو افتاده است

5. Epi - Fissure - Karst Zone ( EFKZ ) is commonly observed in karst mountainous area at the middle latitude of P.
[ترجمه ترگمان]منطقه Epi - fissure - Karst (EFKZ)عموما در ناحیه کوهستانی karst در عرض جغرافیایی P [ P ] مشاهده می شود
[ترجمه گوگل]Epi - Fissure - منطقه کارست (EFKZ) معمولا در ناحیه کوهستانی کوهستان در عرض عرض متوسط ​​P دیده می شود

6. The karst fissure medium can be regarded as dual medium of porosity.
[ترجمه ترگمان]The کارستی می تواند به عنوان واسط دوگانه تخلخل در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]رسانه فرسور کارست می تواند به عنوان محیط زیست تخلخل محسوب شود

7. Aimed at typical shape micro-channel(fissure)under slip confine condition, it used dauby fluid motion equation and momentum equation, derived pace bout and running resistance.
[ترجمه ترگمان]با هدف ایجاد یک کانال میکرو - کانال (fissure)تحت شرایط محدود slip، از معادله حرکت سیال dauby و معادله مومنتوم، اختلاف سرعت مشتق شده و مقاومت در حال اجرا استفاده می شود
[ترجمه گوگل]با توجه به شرایط میکرو کانال (فیشور) شکل معمولی، با استفاده از معادله حرارتی dauby و معادله حرکت، سرعت تولید و مقاومت در حال اجرا، از معادله حرارتی dauby استفاده شده است

8. Salty water Negi says the 1819 earthquake created a 100-kilometre-long fissure that diverted the river.
[ترجمه ترگمان]به گفته Negi آب شور، زلزله سال ۱۸۱۹ یک شکاف ۱۰۰ کیلومتری ایجاد کرد که رودخانه را منحرف کرد
[ترجمه گوگل]آب شور نهگی می گوید که زلزله 1819 یک شکاف 100 کیلومتری را ایجاد کرد که رودخانه را منحرف کرد

9. They pursued the little-known fact, the lost letter, the lucky fissure in language that invites one more special reading.
[ترجمه ترگمان]آن ها این حقیقت کوچک، نامه از دست رفته، شکاف خوش شانسی را در زبان دنبال کردند که یک مطالعه ویژه دیگر را دعوت می کند
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال واقعیت کم شناخته شده، نامه گمشده، شکاف خوش شانس در زبان است که یک خواندن ویژه را دعوت می کند

10. Instantly hardening, it has effectively blocked an estimated 50 percent of the force of the eruption coming from a new fissure.
[ترجمه ترگمان]به طور موثر، حدود ۵۰ درصد از نیروی فوران ناشی از یک شکاف جدید را مسدود کرده است
[ترجمه گوگل]فورا سخت شدن، آن را به طور موثر مسدود شده حدود 50 درصد از نیروی فوران که از یک شکاف جدید است

11. Here there is a sheepfold with a stream disappearing into a fissure alongside its northern end.
[ترجمه ترگمان]در اینجا یک sheepfold با جریان ناپدید شده در شکاف در امتداد شمالی آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]در اینجا یک گوسفند با یک جریان ناپدید شده به یک شکاف در کنار انتهای شمالی خود وجود دارد

12. For some the madness seemed to bubble with molten brilliance from every fissure.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که نوعی جنون از هر شکاف در آن فوران می کند
[ترجمه گوگل]برای برخی از جنون به نظر می رسید حباب با درخشش ذوب از هر شکاف

13. About a million tons of lava are pouring every day from the fissure which opened on the Sicilian volcano in December.
[ترجمه ترگمان]در حدود یک میلیون تن گدازه در هر روز از این شکاف که بر روی آتشفشان سیسیل در ماه دسامبر باز می شود، می ریزد
[ترجمه گوگل]حدود یک میلیون تن گدازه روزانه از فرسری که در ماه دسامبر در آتشفشان سیسیلی افتتاح شد، ریخته می شود

14. Beyond the pine, and a little lower on the cliff, a dozen or so bushes grew from a wide fissure.
[ترجمه ترگمان]در پشت درختان، و کمی پایین تر روی صخره، یک دوجین از بوته ها از شکاف عظیمی بیرون آمدند
[ترجمه گوگل]بیش از کاج، و کمی پایین تر از صخره، ده ها یا بوته از یک شکاف بزرگ رشد کرد

15. Golden brown mussels covered the walls of the main fissure and were heaped in mounds over smaller cracks between lobes of lava.
[ترجمه ترگمان]صدف قهوه ای و قهوه ای رنگی، دیواره ای شکاف اصلی را پوشانده و در پشته ها با شکاف های کوچک تر بین بخش های مختلف گدازه انباشته شده اند
[ترجمه گوگل]موزه های قهوه ای قهوه ای، دیوارهای شکسته اصلی را پوشانده اند و در تپه های کوچکتر از لبه های گدازه قرار گرفته اند

deep fissures in a glacier

شکاف‌های ژرف در یخ‌رود


dangerous fissures in the Labor Party

شکاف‌های خطرناک در حزب کارگر


brain fissures

شیارهای مغزی


liver fissures

شیارهای کبد


anal fissure

ترک یا شقاق مقعد


Earthquakes deeply fissured the earth.

زلزله زمین را دارای شکاف‌های ژرف کرد.


پیشنهاد کاربران

هوازده ، متلاشی

اختلاف نظر


چین
چوروک

شکاف، تَرَک، درز

⁦✔️⁩شکاف، تفاوت دیدگاه و اختلاف نظر

FOREIGN POLICY
Maximum fissures: Iran nuclear deal talks head toward oblivion
. . .
Expectations are low as talks resume following a lengthy hiatus and an Iranian election
. . .
POLITICO. com


کلمات دیگر: