کلمه جو
صفحه اصلی

dent


معنی : گودی، دندانه، تو رفتگی، جای ضربت، دندانه کردن
معانی دیگر : مخفف:، دندان پزشک، فرورفتگی (کوچک)، غرشدگی (کوچک)، خدشه، آسیب، اثر (معمولا اثر منفی)، سرخوردگی، ضربه، دارای فرورفتگی یا غری کوچک کردن، گود انداختن، (در چرخ و غیره) دندانه، دندانی

انگلیسی به فارسی

دندانه، گودی، تورفتگی، جای ضربت، دندانه کردن، دندانی


گودال، دندانه، گودی، تو رفتگی، جای ضربت، دندانه کردن


انگلیسی به انگلیسی

• depression, hollow; small hollow caused by a blow
indent, press in, make a hollow depression
if you dent something, you damage its surface by hitting it and making a hollow in it.
a dent is a hollow in the surface of something which has been caused by hitting it.
if something dents your pride, ideas, or hopes, it makes you realize that you are not as good or successful as you thought.
if one thing makes a dent in another, it reduces it considerably.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] دندانه، خراش
[نساجی] دندانه شانه - نمره شانه

مترادف و متضاد

Antonyms: bulge


chip, scrape, depress


گودی (اسم)
hollow, groove, hole, bezel, valley, delve, dimple, dent, depth, dint, lacuna

دندانه (اسم)
tine, peg, leaf, dent, cog, nick, cam, tooth, indentation, serration, jag, denticle

تو رفتگی (اسم)
depression, recess, dent, indent, dint, intromission

جای ضربت (اسم)
dent

دندانه کردن (اسم)
dent

depression, scrape, chip


Synonyms: cavity, con-cavity, crater, crenel, cut, dimple, dint, dip, embrasure, furrow, hollow, impression, incision, indentation, nick, notch, pit, scallop, score, scratch, sink, trough


Synonyms: dig, dimple, dint, furrow, gouge, hollow, imprint, indent, make concave, mark, nick, notch, perforate, pit, press in, push in, ridge, scratch


جملات نمونه

1. make a dent in something
1- فرورفتگی ایجاد کردن (در چیزی) 2- (اشتیاق و امید و غیره) کاستن از،ضربه زدن به،تضعیف کردن

2. that event put a dent in our enthusiasm
آن رویداد از شوق و ذوق ما کاست.

3. failing the test made quite a dent in his ego
رد شدن در امتحان غرور او را جریحه دار کرد.

4. There was a large dent in the passenger door.
[ترجمه ترگمان]یک فرورفتگی بزرگ در در مسافر وجود داشت
[ترجمه گوگل]در درب مسافر یک دره بزرگ وجود داشت

5. We're here to put a dent in the universe.
[ترجمه ترگمان]ما اینجاییم تا یک فرورفتگی در جهان فرو کنیم
[ترجمه گوگل]ما در اینجا برای قرار دادن یک چاله در جهان هستیم

6. Memory is heel, lonesome is dent, I a person coexistence.
[ترجمه ترگمان]حافظه، پاشنه، تنهایی، فرو رفتگی است، من یک نفر زندگی می کنم
[ترجمه گوگل]حافظه پاشنه است، یکنواختی دندانه است، من یک همزیستی شخصی هستم

7. Losing the match made quite a dent in his ego.
[ترجمه ترگمان]از دست دادن بازی، ضربه بزرگی به نفس او زد
[ترجمه گوگل]از دست دادن این مسابقه، در انحصار خود بسیار دندانه ای ساخته شد

8. The dent on the wing of our car can be beaten out at the garage.
[ترجمه ترگمان]فرو رفتگی روی قسمت ماشین ما در گاراژ از بین می رود
[ترجمه گوگل]گنبد بر روی بال ماشین ما می تواند در گاراژ مورد ضرب و شتم قرار گیرد

9. There was a dent in one wing.
[ترجمه ترگمان]در یک جناح فرو رفتگی وجود داشت
[ترجمه گوگل]یک دم در یک بال وجود داشت

10. United's championship pretensions took a dent when they were beaten 5-1 by Liverpool.
[ترجمه ترگمان]مسابقات قهرمانی ایالات متحده، هنگامی که ۵ بر ۱ توسط لیورپول مورد ضرب و شتم قرار گرفتند، ادعای خسارت کردند
[ترجمه گوگل]تظاهرات قهرمانی یونایتد زمانی رخ داد که آنها توسط لیورپول 5-1 مورد ضرب و شتم قرار گرفتند

11. The lawyer's fees will make a dent in our finances.
[ترجمه ترگمان]حق وکیل در امور مالی ما فرو رفتگی ایجاد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]هزینه های وکیل در مالیات ما تاثیر می گذارد

12. The trip made a big dent in our savings.
[ترجمه ترگمان]این سفر گودی بزرگی در پس انداز ما ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]این سفر با توجه به صرفه جویی در هزینه ما انجام شد

13. They can beat out the dent in the car's wing.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند فرو رفتگی در بال اتومبیل را بزنند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند دندان را در جیب ماشین بچرخانند

14. There was a dent in the car which hadn't been there before.
[ترجمه ترگمان]یک فرو رفتگی در اتومبیل وجود داشت که قبلا آنجا نبود
[ترجمه گوگل]در ماشین که در آن قبل از آن وجود نداشت، یک چاله وجود داشت

15. The experience failed to dent her confidence.
[ترجمه ترگمان]این تجربه باعث فرو رفتن اعتماد او نشد
[ترجمه گوگل]این تجربه به اعتماد به نفس او منجر نشد

Two dents were made on the door of my car.

دو فرورفتگی روی در ماشین من ایجاد شد.


The wall is full of holes and dents.

دیوار پر از سوراخ و گودی است.


That event put a dent in our enthusiasm.

آن رویداد از شوق و ذوق ما کاست.


This metal sheet dents easily.

این صفحه‌ی فلزی زود غر می‌شود.


The car's mudguard was dented in a few places.

گل‌گیر ماشین در چند جا فرورفتگی پیدا کرد.


اصطلاحات

make a dent in something

1- فرورفتگی ایجاد کردن (در چیزی) 2- (اشتیاق و امید و غیره) کاستن از، ضربه زدن به، تضعیف کردن


پیشنهاد کاربران

کم شدن مقداری از چیزی

something PUT A DENT IN something برای مثال در جمله: . Failing my last assignment has really put a dent in my confidence
موفق نشدن ( در انجام ) تکلیف باعث کاهش اعتماد بنفس طرف شد. پس dent بمعنای "کاهش" ( مقداری از چیزی ) هست.

خدشه دار کردن. آسیب زدن

My face is dented
صورتم آسیب دیده ( بر اثرضربه )

قر کردن / لطمه زدن

کاهش . تقلیل

دهن کجی

ریشه کلمه دندان


کلمات دیگر: