کلمه جو
صفحه اصلی

wash over


(انگلیس - عامیانه) متوجه (چیزی) نشدن

انگلیسی به فارسی

متوجه چیزی نشدن


احساسات کسی را تحت تاثیر قرار دادن


خیز برداشتن


دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] موج دلتا - الف) مواد نهشته شده توسط عمل فراشست. بالاخص یک دلتای کوچک ساخته شده بر روی طرف رو به خشکی یک سد یا پشته که یک کولاب را از دریای آزاد جدا می کند و توسط عمل امواج توفانی که بر روی بخش های کوتاه تر سد یا پشته می شکنند و رسوبات را در کولاب ته نشین می کنند، حاصل می شود. - مقایسه شود با: blowover. - مترادف: دلتای موجی. دلتای توفانی. - ب) فرآیندی که توسط آن، موج دلتا تشکیل می شود.
[نفت] دور شویی

مترادف و متضاد

Pass unnoticed so that one is unaffected by it


Affect the emotions of (a person) suddenly and overwhelmingly


Surge over the banks or other retaining structure


جملات نمونه

1. Have you ever seen the waves wash over the shore?
[ترجمه ترگمان]تا به حال امواج را در ساحل دیده ای؟
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال دیده ام امواج شستشو بیش از ساحل؟

2. She was content to let the conversation wash over her.
[ترجمه ترگمان]راضی بود که گفتگو را از روی او پاک کند
[ترجمه گوگل]او محتاج به گفتگو بود تا او را بشوید

3. She manages to let criticism just wash over her.
[ترجمه ترگمان]او سعی می کند که از او انتقاد کند
[ترجمه گوگل]او موفق می شود انتقاد را فقط برای او بشوید

4. A wave of self-consciousness can wash over her when someone new enters the room.
[ترجمه ترگمان]وقتی کسی وارد اتاق می شود موجی از خودآگاهی می تواند بر او مسلط شود
[ترجمه گوگل]موجی از خودآگاهی می تواند هنگام شستشو در اتاق جدید شستشو دهد

5. The television headlines seemed to wash over her without meaning anything.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که عناوین روزنامه ها بدون هیچ معنی بر او wash
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سرفصل های تلویزیونی بدون هیچگونه معنی و مفهومی برای او شسته اند

6. Pa began taking our family wash over to Hambledown every Saturday evening in pillowcases.
[ترجمه ترگمان]پدر شروع به شستن خانواده ما کرد و هر شب یکشنبه را با بالش های نرم و خنک شستشو داد
[ترجمه گوگل]پائول هر روز جمعه شبانه روز خود را در مورد کوسن های پلاستیکی شستشو می دهد

7. Siegfried waited for the searchlight to wash over him one last time, then crawled back to the West.
[ترجمه ترگمان]زیگفرید برای آخرین بار برای شستن دست او منتظر ماند، سپس به طرف غرب خزید
[ترجمه گوگل]سیگفرید منتظر یک چراغ پروازی بود که آخرین بار او را شستشو می داد و سپس به غرب می اندیشید

8. Even the tracks that wash over you the first time around act as aural traps on second and third listens.
[ترجمه ترگمان]حتی مسیرهایی که برای اولین بار در اطراف شما می شوید، به عنوان یک تله aural در ثانیه و سوم به گوش می رسد
[ترجمه گوگل]حتی آهنگ هایی که برای اولین بار شستشو می شوند، به عنوان تله های صوتی در ثانیه دوم و سوم گوش می دهند

9. Elizabeth lay there, letting the past wash over her, remembering it all.
[ترجمه ترگمان]الیزابت آنجا دراز کشید و گذشته را به یاد آورد و همه چیز را به یاد آورد
[ترجمه گوگل]الیزابت در آنجا گذاشت، و گذشته اش را شستشو داد، همه را به خاطر آورد

10. The circus clowns dashed buckets of white wash over each other.
[ترجمه ترگمان]دلقک های سیرک دو سطل آب سفید را روی هم ریختند
[ترجمه گوگل]دلقک های سیرک سطل های شستشوی سفید را بر یکدیگر پر کرده اند

11. Gardening is how I let things wash over me.
[ترجمه ترگمان]باغبانی اینجوریه که من گذاشتم همه چیز از روی من پاک بشه
[ترجمه گوگل]باغبانی این است که چطور اجازه دهم همه چیز بر من شسته شود

12. They can wash over me in a deluge or softly as a light mist.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند در یک سیل یا نرم، همچون مه نوری، مرا بشویند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند در یک غبار یا به آرامی به عنوان یک غبار نور شستشو دهند

13. Some people may have positive emotions wash over them just from witnessing good deeds.
[ترجمه ترگمان]برخی افراد ممکن است احساسات مثبتی داشته باشند که آن ها را از مشاهده کاره ای خوب بشویند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم ممکن است احساسات مثبت را از آنها بخوانند و فقط شاهد اعمال خوب باشند

14. It will come out in the wash over the next few weeks or months.
[ترجمه ترگمان]این کار در ظرف چند هفته آینده یا چند ماه آینده صورت خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]این در چند هفته یا چند ماه بعد از شستشو بیرون می آید

15. She stood on the shore and let the water wash over her tired feet.
[ترجمه ترگمان]کنار ساحل ایستاد و آب را روی پاهای خسته اش گذاشت
[ترجمه گوگل]او در ساحل ایستاده بود و اجازه داد آب روی پاهایش خسته شود

پیشنهاد کاربران

غرق کردن ، در برگرفتن

احساسات و عواطف کسی را ناگهانی و عمیقا تحت تأثیر قرار دادن

Cover with water

۱ - فرا گرفتن
آکنده شدن
لبریز شدن
متاثر شدن/ کردن
غرق در چیزی شدن
To affect greatly, suddenly, thoroughly, strongly, and profoundly

Overflow
Overrun
Run over
Brim over
??Overwhelm
A high tide of agape washed over me

۲ - متاثر نشدن، تحت تاثیر قرار ندادن/قرار نگرفتن, متوجه نشدن
To affect someone very little, not greatly

*To let something wash over you: to pay no close attentikn to

• She let the banal dialogue wash over her
• A wave/tide/feeling of love washed over her


کلمات دیگر: