کلمه جو
صفحه اصلی

deform


معنی : عیب دار کردن، از شکل انداختن، بد شکل کردن، کج و معوج کردن، زشت کردن، دشدیسه کردن
معانی دیگر : از ریخت انداختن، نادیس شدن یا کردن، دگر ریخت کردن یا شدن، معیوب کردن، بدریخت کردن یا شدن، بدشکل کردن یا شدن، دژدیس کردن یا شدن، دژ اندام کردن یا شدن

انگلیسی به فارسی

زشت کردن، کج و معوج کردن، بدشکل کردن، از شکل انداختن، دشدیسه کردن


تغییر شکل، کج و معوج کردن، زشت کردن، بد شکل کردن، از شکل انداختن، دشدیسه کردن، عیب دار کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: deforms, deforming, deformed
(1) تعریف: to damage or distort the shape or form of; misshape; mutilate.
مشابه: disfigure, distort, mutilate, torture

(2) تعریف: to spoil the appearance of; make unsightly or ugly.
مشابه: disfigure

(3) تعریف: to alter the shape of, as by pressure; transform.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: deformative (adj.), deformer (n.)
• : تعریف: to become deformed.

• disfigure, warp, make ugly
if something deforms a person's body or an object, it causes it to have an unnatural shape or appearance.

دیکشنری تخصصی

[سینما] اعوجاج
[عمران و معماری] تغیر شکل دادن
[کامپیوتر] تغییر شکل دادن - تغییر شکل سه بعدی تصویر بر روی مانیتور، به طوری که به هم پیچیده یا کشیده شود. برخی از برنامه ها امکان تغییر اشیاء را به طور محاوره ای ایجاد می کنند. بعضی از تغییر شکلها نیز با " فیلتر " انجام می شود که در نتیجه تصویر کج یا شکسته می شود.
[مهندسی گاز] تغییر شکل دادن
[نساجی] تغییر شکل دادن
[ریاضیات] تغییر شکل دادن، بدشکل شدن

مترادف و متضاد

عیب دار کردن (فعل)
debase, blemish, addle, damage, cripple, deform, deteriorate, disable, flaw, disimprove

از شکل انداختن (فعل)
deform, deface, contort, botch, disfigure, disfeature

بد شکل کردن (فعل)
deform, deface, disfigure, misshape

کج و معوج کردن (فعل)
deform

زشت کردن (فعل)
deform, disfigure, uglify

دشدیسه کردن (فعل)
deform

distort, disfigure


Synonyms: batter, blemish, buckle, contort, cripple, damage, deface, flaw, gnarl, grimace, impair, injure, knot, maim, malform, mangle, mar, misshape, mutilate, ruin, skew, spoil, twist, warp, wince


Antonyms: beautify, improve


جملات نمونه

1. some painters deform every thing they paint
برخی نقاش ها هرچه را که می کشند زشت می کنند.

2. tight shoes can deform feet
کفش تنگ می تواند پاها را از ریخت بیاندازد.

3. Wearing badly-fitting shoes can deform your feet.
[ترجمه Parya.mm] پوشیدن کفش های نا مناسب باعث بد شکل شدن پاها یتان می شود.
[ترجمه ترگمان]پوشیدن کفش های پاشنه بلند می تواند پاهای شما را تغییر دهد
[ترجمه گوگل]پوشیدن کفش های مناسب می تواند پاهای خود را تغییر دهد

4. Heat can deform plastic.
[ترجمه ترگمان]گرما می تواند پلاستیک را شکل دهد
[ترجمه گوگل]گرما می تواند پلاستیک را تغییر دهد

5. The disease often causes joints to deform.
[ترجمه ترگمان]این بیماری اغلب باعث می شود مفاصل شکل بگیرند
[ترجمه گوگل]این بیماری اغلب موجب تغییر شکل در مفصل می شود

6. But they don't literally try to deform the old physical object into the new one.
[ترجمه ترگمان]اما آن ها به معنای واقعی کلمه جسمی قدیمی را به تصویر جدید تبدیل نمی کنند
[ترجمه گوگل]اما آنها به معنای واقعی کلمه تلاش نمی کنند که جسم فیزیکی قدیمی را به شکل جدید تغییر دهند

7. It is a pity we so deform plastic minds and so cripple young psyches.
[ترجمه ترگمان]خیلی حیف است که ما این قدر از deform plastic و این so جوان عاجز هستیم
[ترجمه گوگل]این افتخار است که ما به ذهن های پلاستیکی تغییر شکل می دهیم و بنابراین روان جوان را فلج می کنیم

8. DEFORM - 3 D software used in this article is a perfect plastic forming emulation software.
[ترجمه ترگمان]نرم افزار deform - ۳ D که در این مقاله مورد استفاده قرار می گیرد یک نرم افزار emulation شکل پلاستیک کامل است
[ترجمه گوگل]DEFORM - 3D نرم افزار مورد استفاده در این مقاله یک نرم افزار شبیه سازی کامل تشکیل پلاستیک است

9. Deforming resistance is capability of material resisting deform.
[ترجمه ترگمان]مقاومت deforming توانایی مقاومت در برابر تغییر شکل است
[ترجمه گوگل]مقاومت ناپایدار قابلیت تغییر شکل در برابر مواد است

10. Sitting badly for long periods of time can deform your spine.
[ترجمه ترگمان]نشستن سخت برای مدت های طولانی می تواند ستون فقرات شما را شکل دهد
[ترجمه گوگل]نشستن برای مدت طولانی بد، می تواند ستون فقرات شما را تغییر دهد

11. Stresses applied to plastically deform the metal are usually compressive.
[ترجمه ترگمان]فشار مورد استفاده برای تغییر شکل فلز معمولا متراکم است
[ترجمه گوگل]استرس هایی که به صورت پلاستیکی به کار می روند، فلزات معمولا فشرده می شوند

12. Shoes that are too tight deform the feet.
[ترجمه ترگمان]کفش ها از روی پاها خیلی محکم است
[ترجمه گوگل]کفش هایی که به شدت پاها را تغییر می دهند

13. Severe variations deform the discharge curves.
[ترجمه ترگمان]تغییرات شدید منحنی های تخلیه را شکل دادند
[ترجمه گوگل]تغییرات شدید منحنی تخلیه را مختل می کند

14. How do engineering materials deform when bearing mechanical loads?
[ترجمه ترگمان]مواد مهندسی چگونه در هنگام تحمل باره ای مکانیکی شکل می گیرد؟
[ترجمه گوگل]چگونه مواد مهندسی هنگام بارگذاری بارهای مکانیکی تغییر شکل می دهند؟

15. Pustulant tumors that become infested with maggots deform their faces, forcing teeth from their jaws. The devils eventually starve, but not before passing on the virulent cancer.
[ترجمه ترگمان]تومورها ممکن است با کرم و کرم صورت خود را کج و معوج کنند و دندان های خود را از هم باز کنند شیطان بالاخره از گرسنگی می میرد، اما قبل از این که از سرطان انتقام بگیرد نه
[ترجمه گوگل]تومورهای پوسچولانت که با قارچ آلوده شده اند، چهره های خود را تغییر می دهند و دندان ها را از فک هایشان می برند در نهایت، شیطان ها گرسنگی می کنند، اما نه قبل از گذراندن سرطان ویروسی

Tight shoes can deform feet.

کفش تنگ می‌تواند پاها را از ریخت بیندازد.


This drug may have caused deformed babies.

احتمالاً این دارو موجب معیوب شدن نوزادان شده است.


His spine is deformed.

ستون فقرات او کج و معوج است.


Some painters deform every thing they paint.

برخی نقاش‌ها هرچه را که می‌کشند، زشت می‌کنند.


پیشنهاد کاربران

از ریخت افتادگی ، از ریخت افتادن

بد ترکیب یا بد شکل

مهندسی : تغییر شکل یافتن

deform= distort
به معنای تغییر شکل دادن، از ریخت انداختن، از شکل انداختن، کج و معوج کردن، بد شکل کردن

از شکل و قیافه انداختن .
The strain on your backbone can deform your spine.

تغییر کردن

دُژدیسیدن/دُژدیساندن.
البته "دُش" هم می شود گفت.

بَددیسیدَن.
بددیساندن.


کلمات دیگر: