کلمه جو
صفحه اصلی

pedometer


معنی : رشد سنج کودک، گام شمار، قدم شمار
معانی دیگر : مسافت سنج، pedimeter رشد سنج کودک

انگلیسی به فارسی

( pedimeter ) رشد سنج کودک، گام شمار


گام شمار، قدم شمار، رشد سنج کودک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an instrument that records the approximate distance a person walks by registering the number of steps taken.

• device for measuring the distance walked

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] حرکت نگار
[زمین شناسی] قدم سنج
[] گام سنج
[نفت] گام شمار

مترادف و متضاد

رشد سنج کودک (اسم)
pedimeter, pedometer

گام شمار (اسم)
stopwatch, pedimeter, pedometer, step counter

قدم شمار (اسم)
stopwatch, pedometer

جملات نمونه

1. This program makes a great partner to your pedometer.
[ترجمه ترگمان]این برنامه، یک شریک بزرگ را به pedometer شما تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]این برنامه یک شریک بزرگ برای گام شمار شما ایجاد می کند

2. The use pedometer to calculate a day every day of the journey.
[ترجمه ترگمان]استفاده از pedometer برای محاسبه یک روز در هر روز از سفر
[ترجمه گوگل]استفاده از گام شمار برای محاسبه یک روز در هر روز از سفر

3. The easiest way to measure distance is to get hold of a pedometer.
[ترجمه ترگمان]ساده ترین راه برای اندازه گیری فاصله گرفتن یک pedometer است
[ترجمه گوگل]ساده ترین راه برای اندازه گیری فاصله این است که یک گام شمار را نگه دارید

4. Once you begin to stray from easily measured routes and landmarks, you will need to acquire a pedometer.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که از مسیرها و نشانه های اندازه گیری به راحتی اندازه گیری به دست می آورید، باید یک pedometer به دست آورید
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما از مسیرها و نشانه ها به راحتی اندازه گیری می شوید، باید گام شمار را بدست آورید

5. Of course, you can also attach it to your belt like a traditional pedometer.
[ترجمه ترگمان]البته، شما هم چنین می توانید آن را به کمربند خود مانند یک pedometer سنتی وصل کنید
[ترجمه گوگل]البته، شما همچنین می توانید آن را به کمربند خود مانند یک گام شمار سنتی وصل کنید

6. In addition, walk - loving mobile phone users will be channeled a pedometer to use it.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، کاربران تلفن همراه عاشق راه می روند تا از آن استفاده کنند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، کاربران قدم زدن تلفن همراه تلفن همراه خواهد شد یک گام شمار برای استفاده از آن هدایت می شود

7. New features include video, voice recording, an FM radio, and a pedometer.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های جدید شامل ویدئو، ضبط صدا، رادیو اف ام و یک pedometer است
[ترجمه گوگل]امکانات جدید شامل ویدئو، ضبط صدا، رادیو FM و گام شمار است

8. He was an inventor himself: he invented a moldboard for plows, a swivel chair, a pedometer, a camp stool, and a copying device, among other things.
[ترجمه ترگمان]خودش یک مخترع بود: برای شخم زدن یک صندلی گردان، یک صندلی گردان، یک سه پایه camp و یک دستگاه کپی از چیزهای دیگر اختراع کرد
[ترجمه گوگل]او مخترع خودش بود، او یک گاوآهن برای گاوها، صندلی چرخشی، یک گام شمار، مدفوع اردوگاه و دستگاه کپی کردن، و غیره، اختراع کرد

پیشنهاد کاربران

pedometer ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: گام شمار
تعریف: افزارة کوچکی که حرکت عمودی بدن را حس می کند و با استفاده از آن گام ها را می شمارد


کلمات دیگر: