1. main squeeze
دوست دختر،معشوقه
2. a main shipping route
یک راه اصلی کشتیرانی
3. her main office in life was to help others
کار عمده ی او در زندگی کمک به دیگران بود.
4. his main concern was the magnification of his own achievements
توجه او بیشتر معطوف به بزرگ نمایی موفقیت های خودش بود.
5. his main pastime is stamp collecting
سرگرمی عمده ی او گردآوری تمبر است.
6. the main channels had been closed by enemy submarines
راه های دریایی اصلی توسط زیر دریایی های دشمن مسدود شده بود.
7. the main culprits were caught
بزهکاران اصلی دستگیر شدند.
8. the main drag
خیابان اصلی
9. the main item of the show was a program of native dances
رقص های بومی بخش عمده برنامه را تشکیل می داد.
10. the main line of the railroad
خط اصلی راه آهن
11. the main point
نکته ی اصلی
12. the main post office
اداره ی مرکزی پست
13. the main problem of the present day
مسئله ی اصلی عصر حاضر
14. the main road
جاده ی اصلی
15. the main thrust of modern technology has not been limited to camputers
رانش تکنولوژی جدید محدود به رایانه (کامپیوتر) نبوده است.
16. their main concern is unemployment
نگرانی عمده ی آنها بیکاری است.
17. their main export is coal
صادرات عمده ی آنها زغال سنگ است.
18. by main force (or strength)
با زور زیاد،با نیروی زیاد،با قوه ی قهریه
19. the main of
بخش عمده ی،بخش اصلی (چیزی)
20. the main reason
دلیل عمده
21. a water main
شاه لوله ی آب
22. the company's main branch
شعبه ی اصلی شرکت
23. the country's main exports
صادرات عمده ی کشور
24. the country's main products
محصولات عمده ی کشور
25. in the main
مطلب یا بخش اصلی،به طور کلی،به طور عمده
26. don't obfuscate the main issue by giving unimportant details
مطلب اصلی را با آوردن جزئیات کم اهمیت مبهم نکن.
27. gravitation is the main reason for ebb and flow
نیروی جاذبه سبب اصلی جزر و مد است.
28. immorality was their main complaint
فساد اخلاقی شکایت عمده ی آنان بود.
29. iron is the main material in making cars
در ساختن اتومبیل آهن ماده ی اصلی است.
30. one of the main features of this book
یکی از جنبه های اصلی این کتاب
31. painting is his main hobby
نقاشی سرگرمی عمده ی او است.
32. what is your main object in life?
هدف اصلی شما در زندگی چیست ؟
33. with might and main
با زور بازو،با کمال قدرت،با نیرومندی تمام
34. a chronology of the main events of dehkhoda's life
شرح رویدادهای مهم زندگی دهخدا به ترتیب تاریخ آنها
35. cigarette smoking is the main culprit in causing cancer of the lungs
سیگار کشیدن عامل اصلی سرطان ریه است.
36. english literature is his main line
رشته اصلی او ادبیات انگلیسی است.
37. factory smoke was the main annoyance in that city
دود کارخانه ها دردسر عمده در آن شهر بود.
38. she digressed from her main topic and spoke about money
او از موضوع اصلی خود منحرف شد و درباره ی پول حرف زد.
39. the bus struck the main road
اتوبوس به جاده ی اصلی رسید.
40. the intestine is the main seat of digestion
روده اندام اصلی گوارش است.
41. then he reached the main crossroad of his life. . .
سپس به مرحله ی حساس زندگی خود رسید . . .
42. ethics is one of the main three parts of philosophy
کردارشناسی یکی از سه بخش عمده ی فلسفه است.
43. iran is covered by three main ranges of mountains
ایران پوشیده از سه رشته کوه اصلی است.
44. the barbarians were at the main gate of the city
بربرها پشت دروازه ی اصلی شهر بودند.
45. the place where the three main arteries of south tehran meet
جایی که سه شاهراه اصلی جنوب تهران به هم می رسند
46. the radial pattern of hammadan's main square
طرح شعاع مانند خیابان های میدان اصلی همدان
47. tourism is one of greece's main sources of income
گشتگری یکی از بزرگترین منابع درآمد یونان است.
48. now we must deal with our main business which is . . .
حال باید بپردازیم به کار اصلی مان که عبارت است از . . .
49. oil has supplanted carpets as our main export
نفت به عنوان صادرات عمده ی ما جانشین فرش شده است.
50. reason rather than emotion forms the main basis of his marriage
شالوده ی اصلی زناشویی او بر عقل استوار است نه بر احساسات.
51. the battery is one of the main components of this motor
باطری یکی از بخش های عمده ی این موتور است.
52. these details are impertinent to our main goal
این جزئیات با هدف اصلی ما بی ارتباط است.
53. to situate the reader in the main currents of news
خواننده را در جریان اصلی اخبار قرار دادن
54. he and his brother were the two main pillars of the party
او و برادرش دو رکن اصلی حزب بودند.
55. his house is fifty meters off the main road
خانه ی او در پنجاه متری راه اصلی است.
56. this income is a supplement to my main income
این درآمد اضافه بر درآمد اصلی من است.
57. the professor clearly qualified each one of his main points
استاد هر یک از نکات اصلی خود را به روشنی وصف کرد.
58. they are planning to turn bushehr into the main entrepôt of the persian gulf
آنها می خواهند بوشهر را تبدیل به شاه بندر اصلی خلیج فارس بکنند.
59. a digressive chapter which is entirely different from the main subject of the book
فصل نامربوط که با موضوع اصلی کتاب کاملا فرق دارد
60. the bazaar is considered to be one of the main centers of commerce in tabriz
بازار یکی از مراکز عمده ی بازرگانی شهر تبریز محسوب می شود.
61. this long digression has led me away from my main story
این انحراف طولانی مرا از داستان اصلیم دور کرده است.
62. a dirt road that unites a farm road with the main highway
جاده ی خاکی که راه روستایی را به شاهراه اصلی وصل می کند
63. the filling station is located at the intersection of three main roads
پمپ بنزین در محل تقاطع سه راه اصلی قرار دارد.
64. the old man was killed at the junction of two main roads
پیرمرد در محل تقاطع دو راه اصلی کشته شد.
65. a flue takes the smoke from the water heater to the main chimney of the house
لوله دود را از آبگرمکن به دودکش اصلی خانه می برد.
66. the earthquake cracked the walls of the house but did not damage its main framework
زلزله باعث ایجاد ترک در دیوارهای خانه شد ولی به استخوان بندی اصلی آن صدمه ای نزد.