کلمه جو
صفحه اصلی

undercut


معنی : برش زیرین، فروختن، به بای کمتری فروختن، از زیر بریدن
معانی دیگر : به قیمت کمتر (از دیگری) فروختن، ارزانتر فروختن، با مزد کمتر کار کردن، زیر قیمت فروختن، قیمت را شکستن، زیر برش، (انگلیسی) گوشت راسته، فیله ی گاو، (فوتبال و کشتی و غیره) فرو افکندن (با پشت پا زدن یا از زیر کشیدن پای حریف)، از زیر کشیدن، (تنیس و گلف و غیره) ضربه ی آندرکات زدن، زیر بر کردن، ببهای کمتری از دیگران فروختن، ببرش زیرین

انگلیسی به فارسی

ببهای کمتری (از دیگران) فروختن، ببرش زیرین، اززیر بریدن


بریدن، فروختن، به بای کمتری فروختن، از زیر بریدن، برش زیرین


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: undercuts, undercutting, undercut
(1) تعریف: to cut or cut away under or beneath, usu. so as to create an overhang.
مشابه: burrow, excavate, gouge, tunnel, undermine

(2) تعریف: to sell goods or services at a lower price than (a competitor).
مترادف: undersell

(3) تعریف: to act so as to lessen the effectiveness or influence of; undermine or thwart.
مترادف: foil, thwart, undermine
مشابه: balk, block, devitalize, enervate, frustrate, hamper, hamstring, handicap, hinder, impair, impede, lame, paralyze, sabotage, sap, subvert, weaken

- The father's constant indulgence of the child undercut her mother's attempts to discipline her.
[ترجمه ترگمان] چشم پوشی همیشگی پدر از کودک تلاش های مادرش را برای نظم بخشیدن به او تحت الشعاع قرار داد
[ترجمه گوگل] تسکین دائمی پدر کودک تحت تاثیر تلاش های مادرش برای نظارت بر اوست

(4) تعریف: to cut or strike (a ball) with an underhand motion, or create backspin by a downward and forward motion, as in golf or tennis.
مترادف: slice
اسم ( noun )
(1) تعریف: a cut made in an underpart, as of a riverbank.
مشابه: cut

(2) تعریف: a notch cut in the lower part of a tree to direct its fall and prevent splitting.
مشابه: notch

• act of cutting from the underside; act of slicing the ball from underneath (golf, tennis); notch cut in a tree which aids in controlling its fall; type of beef tenderloin; type of cavity with a broad base (dentistry)
offer at lower prices than the competition; cut off the underpart; slice the ball from underneath (golf, tennis); weaken, undermine
to undercut someone or undercut their prices means to sell a product more cheaply than they do.
if something undercuts your attempts to achieve something, it prevents them from being effective.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] گودافتادگی - بریدگی درونی
[زمین شناسی] رش، از زیر بریدن - از زیر یا از زیر خراب کدن جبهه کار زغال بوسیله ریز کردن زغال با کندن یا بوسیله ماشین استخراج
[] گیرة منفی
[نفت] زیر گشاد کردن
[پلیمر] مخروطی ناقص، برش زیرین، نسخه ذخیره یا برعکس یا منفی قالب، قالب ضروری است که برای حفظ شکل از زیر بریده می‏شود

مترادف و متضاد

برش زیرین (صفت)
undercut

فروختن (فعل)
market, cant, vent, auction, sell, undercut, undersell, sell up, hawk

به جای کمتری فروختن (فعل)
undercut

از زیر بریدن (فعل)
undercut

جملات نمونه

1. the chinese undercut their competitors and still make a profit
چینی ها اجناس خود را ارزانتر از رقبای خود عرضه می کنند و با این حال سود می بردند.

2. The firm will be able to undercut its competitors whilst still making a profit.
[ترجمه ترگمان]این شرکت قادر خواهد بود رقبای خود را تحت الشعاع قرار دهد، در حالی که هنوز سود خود را به دست می آورد
[ترجمه گوگل]این شرکت قادر خواهد بود رقبا خود را در حالی که هنوز سود ایجاد کند، پایین آورد

3. We're playing a losing game by trying to undercut our competitor's prices all the time.
[ترجمه ترگمان]ما با تلاش برای تضعیف قیمت رقیب خود در تمام مدت یک بازی بازنده را بازی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در حال تلاش برای از دست دادن بازی های خود هستیم و سعی داریم قیمت های رقیبمان را همیشه پایین بیاوریم

4. Big supermarkets can undercut all rivals, especially small high-street shops.
[ترجمه ترگمان]\"سوپرمارکت ها\" می توانند همه رقبا، به خصوص فروشگاه های کوچک خیابانی را تحت الشعاع قرار دهند
[ترجمه گوگل]سوپر مارکت های بزرگ می توانند تمام رقبای خود، به ویژه مغازه های کوچک خیابانی را تحت فشار قرار دهند

5. Online bookstores can undercut retailers by up to 30%.
[ترجمه ترگمان]bookstores آنلاین می توانند خرده فروشان را تا ۳۰ درصد کاهش دهند
[ترجمه گوگل]کتابفروشی های آنلاین می توانند خرده فروشان را تا 30٪ کاهش دهند

6. They claim to undercut their competitors by at least 5%.
[ترجمه ترگمان]آن ها مدعی هستند که حداقل ۵ درصد از رقبای خود را تحت الشعاع قرار می دهند
[ترجمه گوگل]آنها ادعا می کنند رقبای خود را حداقل 5 درصد پایین می آورند

7. The plastic surgeon undercut the skin of her cheek.
[ترجمه ترگمان]جراح پلاستیک پوست گونه او را به زیر کشید
[ترجمه گوگل]جراح پلاستیک زیر پوست پوست او را تحت فشار قرار می دهد

8. He suspected it was an attempt to undercut his authority.
[ترجمه ترگمان]او مظنون بود که این تلاشی برای تضعیف قدرت اوست
[ترجمه گوگل]او مظنون به این شد که تلاشی برای برانگیختن اقتدار او باشد

9. Popular support would be undercut by political developments.
[ترجمه ترگمان]حمایت مردمی با پیشرفت های سیاسی تضعیف خواهد شد
[ترجمه گوگل]حمایت های مردمی از طریق تحولات سیاسی تحت تاثیر قرار می گیرد

10. Indeed it would seem that these paintings undercut their initial didacticism and that order is evoked primarily to bring it into question.
[ترجمه ترگمان]در واقع به نظر می رسد که این نقاشی ها اولویت اولیه خود را نشان می دهند و این نظم در درجه اول برای مطرح کردن آن در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]در واقع، به نظر می رسد که این نقاشی ها تحت تأثیر تدریس اولیه خود قرار می گیرند و این نظم در درجه اول به سوء استفاده می رسد

11. His arguments are undercut by dubious statistics and projections.
[ترجمه ترگمان]استدلال های او با آمار و پیش بینی های مشکوک در معرض خطر قرار دارند
[ترجمه گوگل]استدلال های او توسط آمار و پیش بینی های مشکوک کاهش می یابد

12. Interruptible gas supplies undercut the cost of fuel oil considerably.
[ترجمه ترگمان]تامین گاز Interruptible بهای سوخت نفت را به میزان قابل توجهی کاهش داده است
[ترجمه گوگل]تامین گاز متوقف شده به طور قابل توجهی باعث کاهش هزینه سوخت نفت می شود

13. Then he rather undercut the room's prim pity for him by roaring with laughter.
[ترجمه ترگمان]سپس با غرشی که از خنده ریسه رفته بود، به او رحم کرد
[ترجمه گوگل]پس از آن، او با خنده از خواب بیدار شد و گریه می کرد

14. Yet standing-order ministers then were furious because travelers undercut them and shattered their monopolies.
[ترجمه ترگمان]با این حال، وزرای نظم و ترتیب خشمگین بودند، زیرا مسافران آن ها را تحت الشعاع قرار داده و انحصارات شان را درهم شکستند
[ترجمه گوگل]با این حال، وزیران پیشنهادی پس از آن خشمگین شدند زیرا مسافران آنها را تحت فشار گذاشتند و انحصاراتشان را خراب کردند

The Chinese undercut their competitors and still make a profit.

چینی‌ها اجناس خود را ارزان‌تر از رقبای خود عرضه می‌کنند و با این حال سود می‌بردند.


پیشنهاد کاربران

زیر سؤال بردن

بریدگی لبه جوش

زیر پا گذاشتن ، تضعیف کردن

سوخته گی پای جوش؛ در جوش کاری به خالی شدن لبه ی گرده ی جوش به دلیل درست تنظیم نکردن شدت جریان جوش کاری گفته می شود.

فعل = تخفیف دادن
اسم = مدل مو

مدل موی بوکسوری

از ارزش انداختن. از اهمیت انداختن. دست کم گرفتن. دست پایین گرفتن.

تضعیف کردن ( بنیان یا شالوده چیزی )

به بهای کمتر فروختن

●زیر قیمت فروختن
●تضعیف کردن، از تاثیر چیزی کاستن

ریشه کن کردن

تحت الشعاع قرار دادن
کمرنگ کردن موضوع

در جوشکاری به معنی بریدگی کنار جوش که یکی از عیوب جوشکاری است

⁦معنای دوستمون
👈تضعیف کردن ( بنیان یا شالوده چیزی )

Soviet Union deployed “active measures” to deepen existing divisions in U. S. society, spread disinformation, undermine confidence in the U. S. government, and 💥undercut💥 Washington’s relationship with key allies in Europe

تخفیف دادن
زیرقیمت فروختن

undercut ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: بن‏بُری
تعریف: ایجاد برش گوِه‏ای در بُن درخت برای هدایت جهت افتادن درخت و جلوگیری از شکستن تنۀ آن


کلمات دیگر: