کلمه جو
صفحه اصلی

indication


معنی : اشاره، نشان، نشانه، قرینه، بروز، علامت، دلالت
معانی دیگر : نشان دهنده، گواه، الزام، بایستگی، (پزشکی) توصیه، تجویز، عمل نشان دادن، نمایه گری، اشعار

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) توصیه، تجویز


نشان دهنده، نشانه، گواه، اشاره، دلالت، نشان


نشان دادن، نمایه‌گری، نمایاندن، اشاره کردن (به)


(میزان یا درجه‌ای که توسط شاخص یا عقربه نشان داده می‌شود) میزان، مقدار


نشانه، نشان، اشاره، دلالت، علامت، قرینه، بروز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: anything that indicates, such as a sign.
مترادف: indicator, manifestation, sign, signal, symptom
مشابه: connotation, denotation, evidence, herald, lead, promise, show, suggestion, token, trace

(2) تعریف: the act of indicating.
مترادف: manifestation, showing, signification
مشابه: implication

(3) تعریف: a symptom of a particular medical condition.
مترادف: symptom
مشابه: evidence, show

• something which indicates, sign, mark, signal, suggestion, symptom; act of indicating or showing
an indication is a sign which gives you an idea of what someone feels, what is happening, or what is likely to happen.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] اثر - نشانه
[برق و الکترونیک] اعلام، نشان دادن
[مهندسی گاز] آثاروعلائم، نشانه
[حقوق] قرینه، اعلام، اظهار
[نساجی] شاخص
[ریاضیات] نشان، راهنمایی، نشانه، دلالت، اشاره، اطلاعات

مترادف و متضاد

اشاره (اسم)
slur, inkling, action, gesture, mention, hint, indication, allusion, warning, innuendo, suggestion, manifest, ensign, beck, symbol, gest, insinuation, referral

نشان (اسم)
trace, attribute, tally, score, slur, benchmark, indication, token, aim, show, sign, seal, stamp, target, mark, marking, insignia, signal, emblem, symptom, brand, presage, track, banner, badge, clue, standard, ensign, vexillum, impress, hallmark, plaque, caret, chalk, cicatrix, symbol, vestige, medal, memento

نشانه (اسم)
allegory, proof, indication, token, sign, mark, emblem, symptom, reminiscence, presage, omen, impress, sacrament, marker, portent

قرینه (اسم)
analogy, symmetry, indication, proportion

بروز (اسم)
outbreak, indication, detection

علامت (اسم)
significant, tally, indication, label, token, sign, index, mark, insignia, signal, emblem, symptom, omen, tag, tick, docket, intimation, milestone, ostent, portent

دلالت (اسم)
implication, indication, symbolization

evidence, clue


Synonyms: adumbration, attestation, augury, auspice, cue, earnest, explanation, expression, forewarning, gesture, hint, implication, index, indicia, inkling, intimation, manifestation, mark, nod, note, notion, omen, pledge, portent, preamble, prefiguration, prognostic, prolegomenon, proof, reminder, show, sign, signal, significant, signifier, suggestion, symptom, telltale, token, trace, vestige, warning, wind, wink


Antonyms: misinformation


جملات نمونه

1. she gave no indication of whether she had heard me or not
نشانه ای از این که حرف مرا شنیده است یا نه،بروز نداد.

2. her frown was an indication of her displeasure
اخم کردن او نشانه ی ناخشنودی او بود.

3. his behavior was an indication of his rudeness and incredible density
رفتار او نشانی از بی ادبی و حماقت باورنکردنی او بود.

4. postpartum hemorrhage is the chief indication for the use of this drug
خونریزی پس از زایمان دلیل اصلی برای به کار بردن این دارو است.

5. Dark green leaves are a good indication of healthy roots.
[ترجمه ترگمان]برگ های سبز تیره نشانه خوبی از ریشه های سالم هستند
[ترجمه گوگل]برگ های سبز تیره نشانه خوبی از ریشه های سالم هستند

6. Rising interest rates were an outward indication of the change in government attitude to economic controls.
[ترجمه ترگمان]افزایش نرخ بهره نشانه ای از تغییر در نگرش دولت به کنترل های اقتصادی بود
[ترجمه گوگل]افزایش نرخ بهره یک نشانگر بیرونی از تغییر رفتار دولت در کنترل اقتصادی بود

7. He searched Hill's impassive face for some indication that he understood.
[ترجمه ترگمان]چهره تاثر ناپذیر او را جستجو کرد تا نشان دهد که منظور او را دریافته است
[ترجمه گوگل]او چهره متزلزل هیل را برای برخی نشانه هایی که او درک کرده بود جستجو کرد

8. There's every indication that the operation has been a success.
[ترجمه ترگمان]همه نشانه ها حاکی از موفقیت این عملیات هستند
[ترجمه گوگل]هر نشانه ای وجود دارد که عملیات موفقیت آمیز بوده است

9. There is every indication that it is true.
[ترجمه ترگمان]همه نشانه ها حاکی از حقیقت است
[ترجمه گوگل]هر نشانه ای وجود دارد که درست است

10. They gave no indication of how the work should be done.
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ نشانه ای از نحوه انجام کار نشان ندادند
[ترجمه گوگل]آنها نشان ندادند که چگونه کار باید انجام شود

11. Can you give me some indication as to your intentions?
[ترجمه ترگمان]میشه یه مقدار اطلاعات به من بدی؟
[ترجمه گوگل]آیا میتوانی به من اطلاع دهید؟

12. This is a much better indication of what a school is really like.
[ترجمه ترگمان]این یک نشانه بهتر از این است که مدرسه واقعا چه شکلی است
[ترجمه گوگل]این یک نشانه بسیار بهتر از چیزی است که مدرسه واقعا دوست دارد

13. He shows every indication of wanting to accept the post.
[ترجمه ترگمان]او به هر نشانه ای که می خواهد پست را بپذیرد نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او هر نشانه ای از تمایل به قبول پست نشان می دهد

14. There is no indication which way the vote could go.
[ترجمه ترگمان]هیچ نشانه ای وجود ندارد که کدام راه برای رای دادن وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]هیچ نشانه ای از این که رای گیری می تواند انجام شود وجود ندارد

Her frown was an indication of her displeasure.

اخم کردن او نشان‌دهنده‌ی ناخشنودی او بود.


She gave no indication of whether she had heard me or not.

نشانه‌ای از این که حرف مرا شنیده است یا نه، بروز نداد.


Postpartum haemorrhage is the chief indication for the use of this drug.

خونریزی پس از زایمان دلیل اصلی برای به کار بردن این دارو است.


پیشنهاد کاربران

⁦✔️⁩علامت،
نشانه

General procedure to discharge and secure the vehicle for maintenance operations
For each cock perform the test as described in the specific paragraph, in general the following action are "applicable":
- Clean externally the cock and check there are no signs of damage or "wear".
- If not otherwise specified, perform the test with pressurised system.
- During the manoeuvre, check that the cock works properly, without "seizure" or hard point, that the "knob"/handle turns free, that there are no leakages and that the micro switches, where present, are "operative" and give the proper "💥indication

درست بودن، حقیقت داشتن

شاخص

اندیکاسیون ( پزشکی )

indication: ثبت تغییرات دما

هو العلیم
با سلام ، اندیکاسیون در طب به معنی کاربرد داشتن.

در پزشکی: مورد استعمال ( برای نمونه: در مورد داروها )

هو
اندیکاسیون در پزشکی به معنی کاربرد داشتن موردی مثلا:
این دارو در این مورداین بیماری اندیکاسیون ندارد چون مضرات ان بیشتر از منافع ان هست.
معنی ان در تمامی علوم کاربرد داشتن میباشد
یا برای این بیمار به علت کهولت سن و مشکلات قلبی عروقی اندیکاسیون جراحی وجود ندارد. و احتمال بالا دارد که بیمار سالم و زنده از عمل خارج نشود. متضاد لغت مانحن فیه کنترا اندیکاسیون میباشد یعنی این مورد در این خصوص کاربردی ندارد و نباید اعمال شود. و در کل لغت مذکور نوعی اکیدا ممنوع میباشد. در تمامی ابعاد پزشکی که در پرونده بیمار جهت اطلاع پرستار ثبت میشود تا در اتیه اگر مشکلی پیش آمد پزشک مربوطه به نوشته خود استناد کند که کاملا بجا و بر حق است . مسایل طبی شوخی بردار نیست و کادر پزشکی با ید در اعمال خود دقت کنندو حتی در گزارش نویسی اگر موردی غلط ثبت شد چه پزشک و چه پرستار مجاز نیستند اصطلاح یا دستور مربوطه را کاملا خط خطی و غیر قابل خواندن نمایند و یک ضربدر کشیدن روی ان کافی هست.

تشخیص


اندیس

نشان، نشان گری

نشانه

[پزشکی] اندیکاسیون؛ ضرورت؛ مثال: جراحی در این نوع سوخته گی �اندیکاسیون � دارد. یعنی جراحی �کارآیی، منطق، و مجوز� لازم را بر اساس دانش و پروتکل های پزشکی برای درمان این نوع سوخته گی دارد.
در اصطلاحات پزشکی هنوز هیچ واژه ی فارسی که بتواند مفهوم اندیکاسیون را در تجویز دارو یا روش درمانی افاده کند رایج نشده است.

[مهندسی] نشان داد؛ محل قرارگیریِ نوک عقربه در دست گاه های اندازه گیری

indications شواهد
indications suggest that شواهد نشان می دهد که . . .

توضیح


کلمات دیگر: