کلمه جو
صفحه اصلی

coursing


تعقیب، پیگیری، مسابقه (رجوع شود به: course)

انگلیسی به فارسی

تعقیب، پیگیری، مسابقه (رجوع شود به: course)


شکار با سگ


فرماندهی، دنبال کردن، بسرعت حرکت دادن، چهار نعل رفتن


انگلیسی به انگلیسی

• hunting with dogs (such as greyhounds) that are trained to chase game by sight instead of by scent

جملات نمونه

1. The adrenalin was coursing through his system.
[ترجمه ترگمان]آدرنالین در دستگاه او جریان داشت
[ترجمه گوگل]آدرنالین از طریق سیستم خود هدایت می کرد

2. The adrenaline was coursing through his system.
[ترجمه ترگمان]آدرنالین در بدنش جریان داشت
[ترجمه گوگل]آدرنالین از طریق سیستم خود پیگیر بود

3. You could almost hear the blood coursing through her veins as she passed the finishing line.
[ترجمه ترگمان]وقتی از کنار خط پایان می گذشت، صدای جریان خون در رگ هایش به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]وقتی که خط پایان را گذراندید، تقریبا می توانستید خون را از طریق رگهایش بشنوید

4. He felt the adrenalin coursing through his veins.
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که adrenalin در رگ هایش جریان دارد
[ترجمه گوگل]او آدرنالین را از طریق رگهایش احساس کرد

5. I felt the blood coursing in my veins as I ran.
[ترجمه ترگمان]همان طور که می دویدم، حس می کردم خون در رگ هایم جریان دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که فرار کردم، احساس خونم را در رگهایم احساس کردم

6. Tears were coursing down his cheeks.
[ترجمه ترگمان]اشک از گونه هایش سرازیر بود
[ترجمه گوگل]اشک ها به گونه هایش فرو می ریزد

7. His smile sent waves of excitement coursing through her.
[ترجمه ترگمان]لبخندش موج هیجان را در درونش موج می زد
[ترجمه گوگل]لبخند او موجی از هیجان را از طریق او فرستاد

8. We can feel the blood coursing through our veins again.
[ترجمه ترگمان]ما احساس می کنیم که دوباره خون در رگه ای ما جریان دارد
[ترجمه گوگل]ما می توانیم خون را از طریق رگهایمان دوباره احساس کنیم

9. Hare hunting and coursing and mink hunting do not have a big effect on the populations.
[ترجمه ترگمان]شکار خرگوش و شکار شکار و شکار، تاثیری بزرگ بر جمعیت ندارد
[ترجمه گوگل]شکار شکار و پریدن و شکار سمباده تاثیر زیادی بر جمعیت ندارد

10. Once aware she fell silent, tears coursing down her cheeks.
[ترجمه ترگمان]یک دفعه متوجه شد که او ساکت شد و اشک از گونه هایش جاری شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که آگاه شد، سقوط کرد، اشک به زیر گونه اش نگاه کرد

11. Plus the plain tile eave coursing so often seen with pantile roofs in the North East.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، ترک کاشی معمولی آن قدر با سقف های pantile در شرق شمال دیده می شود
[ترجمه گوگل]به علاوه کاشی ساده کاشته شده اغلب دیده با سقف لبه در شمال شرق

12. The golden strength was coursing through her, and with it an immense and unstoppable confidence.
[ترجمه ترگمان]نیروی طلایی در او جریان داشت و بااعتماد به نفس عمیق و غیرقابل توقف
[ترجمه گوگل]قدرت طلایی از طریق او فرمانروایی می کرد و با اعتماد به نفس عظیم و غیرقابل توقف

13. Shelley realised that tears were coursing down her cheeks, and that the cook was watching her.
[ترجمه ترگمان]شلی دریافت که اشک بر گونه هایش جاری است و آشپز به او نگاه می کند
[ترجمه گوگل]شلی متوجه شد که اشک ها درختانش را پایین می اندازند و آشپز او را تماشا می کرد

14. Franca became aware that tears were coursing down her face.
[ترجمه ترگمان]فرا رسید و متوجه شد که اشک در صورتش جاری است
[ترجمه گوگل]فرانکا متوجه شد که اشک ها در چهره او قرار دارند

15. She resisted all advances, for her love of coursing far outweighed her interest in any suitor.
[ترجمه ترگمان]او در برابر هر خواستگار مقاومت می کرد، زیرا عشق او به هر خواستگار بهتر از آن بود که او را به خود جلب کند
[ترجمه گوگل]او با تمام پیشرفت ها مخالفت کرد، زیرا عشق او به فرماندهی به مراتب بیش از منافع او در هر طرفدار بود

پیشنهاد کاربران

جاری بودن ، جریان داشتن ، جریان


کلمات دیگر: