( لاف آوردن ) ( مصدر ) خودستایی کردن بزرگ منشی نمودن : پیاده شود مردم رزمجوی سوار آنکه لاف آرد و گفتگوی . ( شا. لغ. )
لاف اوردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( لاف آوردن ) لاف آوردن. [ وَ دَ ] ( مص مرکب ) بزرگ منشی نمودن. تکبر :
پیاده شود مردم رزمجوی
سوار آنکه لاف آرد و گفتگوی.
میار لاف و بهانه مجوی و قصه مخوان.
پیاده شود مردم رزمجوی
سوار آنکه لاف آرد و گفتگوی.
فردوسی.
جواب داد که با ما سخن دراز مکن میار لاف و بهانه مجوی و قصه مخوان.
سلمان ساوجی.
کلمات دیگر: