کلمه جو
صفحه اصلی

sexual


معنی : مقاربتی، جنسی، تناسلی
معانی دیگر : وابسته به جفت گیری، مرزی، گایشی، گشنی، وابسته به نر بودن و ماده بودن، نرینگی - مادینگی، ژادی، وابسته به الت تناسلی و جماع

انگلیسی به فارسی

جنسی، تناسلی، وابسته به الت تناسلی و جماع


انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to sex; pertaining to reproduction through the union of male and female gametes
sexual feelings or activities are connected with the act of sex or with desire for sex.
sexual also means relating to the differences between men and women.
sexual is also used to refer to the biological process by which people and animals produce young.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] جنسی - تناسلی

مترادف و متضاد

concerning reproduction, intercourse


Synonyms: animal, animalistic, bestial, carnal, erotic, fleshly, generative, genital, genitive, intimate, loving, passionate, procreative, reproductive, sensual, sharing, venereal, voluptuous, wanton


مقاربتی (صفت)
coital, venereal, sexual

جنسی (صفت)
sexual, generic, gamic, sex, of kind

تناسلی (صفت)
sexual, gamic, genital, reproductive

Antonyms: asexual, nonsexual


جملات نمونه

1. sexual deviation
کژروی جنسی،انحراف جنسی

2. sexual fantasies
هوس های جنسی

3. sexual intercourse
مقاربت جنسی

4. sexual outlets
وسایل ارضای غریزه ی جنسی

5. sexual relationship
رابطه ی جنسی

6. a sexual deviant
کجرو در امور جنسی

7. indiscriminate sexual intercourse
جماع با هر کس که پیش آید

8. his strong sexual attraction for corpses was a kind of perversion
میل شدید جنسی او نسبت به اجساد نوعی کژراهی جنسی بود.

9. to sublimate sexual curiosity into artistic productions
کنکاوی جنسی را به آثار هنری فرازش دادن (تبدیل کردن)

10. any mention of sexual matters embarrassed him tremendously
هر گونه اشاره به امور جنسی او را سخت شرمگین می کرد.

11. She had been subjected to continual sexual harassment.
[ترجمه ترگمان]اون تحت آزار جنسی دائمی قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]او مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته است

12. Judges had been engaging in sexual orgies.
[ترجمه ترگمان]قاضیان در orgies جنسی قرار گرفته بودند
[ترجمه گوگل]قضات درگیر اعمال جنسی بوده اند

13. The former priest denied allegations of sexual misconduct.
[ترجمه ترگمان]کشیش سابق اتهامات سو رفتار جنسی را تکذیب کرد
[ترجمه گوگل]کشیش سابق ادعا های سوء رفتار جنسی را رد کرد

14. This was the first sexual relationship I had had.
[ترجمه ترگمان]این اولین رابطه جنسی بود که داشتم
[ترجمه گوگل]این اولین رابطه جنسی من بود

15. He was a person of gross sexual appetites.
[ترجمه ترگمان] اون یه آدم شهوت جنسی بود
[ترجمه گوگل]او فردی است از اشتهای ناخوشایند جنسی

16. There has been a series of sexual attacks on women in the area.
[ترجمه ترگمان]یک سری حملات جنسی به زنان در این منطقه انجام شده است
[ترجمه گوگل]تعدادی از حملات جنسی علیه زنان در منطقه رخ داده است

17. Mr Singh has strongly denied the allegations of sexual harassment.
[ترجمه ترگمان]آقای سینگ قویا ادعای آزار و اذیت جنسی را رد کرده است
[ترجمه گوگل]آقای سینگ قویا اتهامات آزار جنسی را رد کرده است

sexual relationship

رابطه‌ی جنسی


پیشنهاد کاربران

sexual ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: جنسی
تعریف: ویژگی های مربوط به هر دو جنس یا روابط جنسی یا جنسینگی یا اندام های جنسی و کارکرد آنها


کلمات دیگر: