کلمه جو
صفحه اصلی

transverse


معنی : عرضی، متقاطع
معانی دیگر : از عرض، در عرض، از پهنا، پهنایی، ورین، تراگشتی، همبر، مورب، خط قاطع، عضله مستعرضه

انگلیسی به فارسی

متقاطع، خط قاطع، (کالبدشناسی) عضله مستعرضه


عرضی، متقاطع


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: transversely (adv.)
(1) تعریف: set or directed across; crosswise.
متضاد: longitudinal
مشابه: cross, thwart, traverse

(2) تعریف: of an auto engine, mounted with the crankshaft sideways.

• something that is transverse, something which lies in an opposite direction, something which lies in a cross direction
situated across, crosswise
transverse is used to describe something that is in a direction or position at right angles to something else; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] عرضی - جانبی - متقاطع - جنبی - اریب
[دندانپزشکی] عرضی، عمود بر محور طولی
[برق و الکترونیک] عرضی، افقی
[زمین شناسی] تراگذر
[نساجی] متقاطع - قاطع
[ریاضیات] عرضی، پیمودن، متقاطع
[پلیمر] عمود بر امتداد اصلی
[آب و خاک] عرضی، متقاطع

مترادف و متضاد

عرضی (صفت)
accidental, transverse, lateral, transversal, latitudinal, dispensable, inconsiderable

متقاطع (صفت)
transverse, traverse, crisscross, crossover, intersecting, secant

جملات نمونه

1. A transverse bar joins the two posts.
[ترجمه ترگمان]یک میله عرضی به دو تیرک وصل می شود
[ترجمه گوگل]یک نوار عرضی به دو پست پیوست

2. Limb regions were isolated by four transverse cuts through the trunk, one above and one below each pair of limbs.
[ترجمه ترگمان]مناطق Limb توسط چهار برش عرضی از طریق تنه، یکی بالا و یکی زیر هر یک از اعضای بدن جدا شدند
[ترجمه گوگل]مناطق کمر توسط چهار قطعه عرضی از طریق تنه، یکی بالای بالا و یک زیر هر جفت اندام، جدا شده اند

3. The lateral and ventral arm plates have distinctive transverse ridges most noticeable in dry specimens.
[ترجمه ترگمان]صفحات سمت شکمی و شکمی، ridges عرضی متمایزی در نمونه های خشک دارند
[ترجمه گوگل]صفحات بازو جانبی و جانبی شریانهای مجاور مشخصه ای هستند که بیشتر در نمونه های خشک دیده می شود

4. Factors such as oblique and transverse cuts and cell overlap would affect the accuracy of this estimation.
[ترجمه ترگمان]عواملی از قبیل قطع مورب و عرضی و همپوشانی سلول بر صحت این تخمین تاثیر می گذارند
[ترجمه گوگل]فاکتورهایی مانند برش های مورب و عرضی و همپوشانی سلولی بر دقت این برآورد تاثیر می گذارد

5. The lateral and ventral arm plates have distinctive transverse ridges most noticeable in dry or nearly dry specimens.
[ترجمه ترگمان]صفحات بازوی شکمی و شکمی نسبت به نمونه های خشک و یا تقریبا خشک، صخره های عرضی متمایزی دارند
[ترجمه گوگل]صفحات بازوهای جانبی و جانبی شریانهای عرضی متمایز هستند که بیشتر در نمونه های خشک یا نزدیک به خشک دیده می شوند

6. One of these is the transverse mode structure.
[ترجمه ترگمان]یکی از اینها ساختار حالت عرضی است
[ترجمه گوگل]یکی از این ساختار حالت عرضی است

7. Rear Suspension - Two transverse torsion bars are located within a hollow tube and operated by trailing arms.
[ترجمه ترگمان]عقب عقبی - دو میله عرضی عرضی در داخل یک لوله توخالی واقع شده است و با دست کشیدن به کار می رود
[ترجمه گوگل]تعلیق عقب - دو میله پیچشی عرضی درون یک لوله توخالی قرار گرفته و با بازوی سیلندر کار می کنند

8. This has plane wave solutions which are transverse waves travelling with velocity c, properties that electromagnetic waves also possess.
[ترجمه ترگمان]این دارای راه حل های موج سطحی است که امواج عرضی هستند که با سرعت c حرکت می کنند، خواصی که امواج الکترومغناطیسی نیز دارای آن هستند
[ترجمه گوگل]این راه حل های هواپیما است که امواج عرضی با سرعت c سفر می کنند، خواصی که امواج الکترومغناطیسی نیز دارند

9. The trouble was the transverse corridor just outside the room.
[ترجمه ترگمان]مشکل راهروی باریک عرضی درست بیرون اتاق بود
[ترجمه گوگل]مشکل فقط راهرو عرضی در خارج از اتاق بود

10. Similarly, the transverse colon was recognised by its characteristic triangular folds and the sigmoid colon by its circular folds.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، the عرضی با چین های مثلثی شکل و colon sigmoid با چین های مدور آن به رسمیت شناخته شد
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، کولون عرضی با خواص مثلثی مثلثی و کولون سیگموئید با شکاف دایره ای آن به رسمیت شناخته شده است

11. Sagittal and transverse scans of the gall bladder at its largest dimensions were obtained.
[ترجمه ترگمان]اسکن عرضی و عرضی مثانه در بزرگ ترین ابعاد آن بدست آمد
[ترجمه گوگل]اسکنهای ساجیتال و اسکن عرضی مثانه در بزرگترین ابعاد آن بدست آمد

12. The thermodynamic constraints against their transverse diffusion across the bilayer are less that those of membrane proteins.
[ترجمه ترگمان]محدودیت های ترمودینامیکی بر ضد نفوذ transverse آن ها در عرض دو لایه کم تر از این است که آن پروتئین های غشا سلولی هستند
[ترجمه گوگل]محدودیت های ترمودینامیکی نسبت به انتشار عرضی آنها در برابر دو لایه، کمتر از پروتئین های غشایی است

13. There were transverse seats for two in each corner, reducing the seating by four.
[ترجمه ترگمان]برای دو نفر در هر گوشه، صندلی های عرضی وجود داشت که باعث می شد صندلی به چهار قسمت کاهش پیدا کند
[ترجمه گوگل]کرسی های عرضی برای دو در هر گوشه وجود دارد، صندلی ها را به چهار بخش تقلیل می دهیم

14. Six to eight diagonal transverse bands lie on the upper half of the body.
[ترجمه ترگمان]شش تا هشت نوار لغزش مورب در نیمه بالایی بدن قرار دارند
[ترجمه گوگل]شش تا هشت باند عرضی مورب روی نیمه بالای بدن قرار می گیرند

15. The main roof beams are given extra support by the smaller transverse beams.
[ترجمه ترگمان]تیره ای سقف اصلی توسط تیره ای چوبی کوچک تر مورد حمایت بیشتری قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]پرتوهای اصلی سقف از طرف پرتو های عرضی کوچکتر پشتیبانی می شود

پیشنهاد کاربران

در سطوح اناتومی به مقطع عرضی عمود بر طول بدن گویند


کلمات دیگر: