کلمه جو
صفحه اصلی

elaboration


معنی : جزئیات، پیچیدگی
معانی دیگر : پیچیدگی، جزئیات

انگلیسی به فارسی

پیچیدگی، جزئیات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or an instance of adding elaborative material or detail, or the material or detail so added.
مشابه: amplification, development

- The point is not clear and needs elaboration.
[ترجمه ترگمان] نکته روشن نیست و نیاز به شرح دارد
[ترجمه گوگل] نقطه روشن نیست و نیاز به توضیح دارد
- This is just an introduction to the concept; an elaboration follows.
[ترجمه ترگمان] این تنها مقدمه ای بر مفهوم است؛ شرح زیر است
[ترجمه گوگل] این فقط مقدمه ای بر مفهوم است؛ یک شرح زیر است

(2) تعریف: the condition of being elaborated.
مشابه: amplification, development

• painstaking labor, careful planning; adding of extra details, act of improving; production

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] بسط، تفصیل، پرداخت ماهرانه. در شناخت، هر فرآیندی که بوسیله ی آن خاطره ای بخصوص برای یک محرک تعبیر می شود، گسترش می یابد، و با سایر محرک ها ارتباط داده می شود.

مترادف و متضاد

جزئیات (اسم)
detail, minutiae, circumstantiality, elaboration, particularity

پیچیدگی (اسم)
crank, swathe, crankle, twist, labyrinth, warp, elaboration, clubfoot, complexity, complication, convolution, intricacy, complicacy, furl, contortion, crankiness, intorsion, plexus, knotting, refractile

illustration


Synonyms: comment, discussion, amplification, explanation


جملات نمونه

1. The importance of the plan needs no further elaboration.
[ترجمه ترگمان]اهمیت این طرح به شرح بیشتر نیاز ندارد
[ترجمه گوگل]اهمیت این طرح نیازی به توضیح بیشتر ندارد

2. Her style tends to elaboration.
[ترجمه ترگمان]سبک او به تشریح آن گرایش دارد
[ترجمه گوگل]سبک او تمایل به توضیح دارد

3. There is therefore no elaboration in the forum proceedings on hierarchical directives to their faithful on constitutional matters.
[ترجمه ترگمان]بنابراین هیچ توضیحی در روند گردهمایی درباره دستورها سلسله مراتبی برای وفاداری آن ها به موضوعات قانون اساسی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]بنابراین هیچ توضیحی در دادرسی در مورد دستورالعمل های سلسله مراتبی برای وفاداران خود در مورد مسائل قانونی وجود ندارد

4. Inside the church, the degree of elaboration and ostentation of both architecture and fittings indicates status and wealth in the community.
[ترجمه ترگمان]داخل کلیسا، درجه پیچیدگی و خودنمایی هر دو معماری و fittings نشان دهنده وضعیت و ثروت در جامعه است
[ترجمه گوگل]در داخل کلیسا، درجه توسعه و ظهور هر دو معماری و اتصالات نشان دهنده وضعیت و ثروت جامعه است

5. This point needs further elaboration.
[ترجمه ترگمان]این نقطه به شرح بیشتر نیاز دارد
[ترجمه گوگل]این نکته نیاز به توضیح بیشتری دارد

6. The only elaboration is a stipple effect produced with a sponge.
[ترجمه ترگمان]تنها شرح یک اثر stipple است که با اسفنج تولید می شود
[ترجمه گوگل]تنها تکیه بر این است که یک اثر قوی با یک اسفنج تولید می شود

7. This point needs greater elaboration.
[ترجمه ترگمان]این نقطه به پیچیدگی بیشتری نیاز دارد
[ترجمه گوگل]این نکته نیاز به توضیح بیشتری دارد

8. We can describe what would happen in an elaboration of Cairns-Smith's description of his hypo experiment.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم آنچه را که در توضیح داده Cairns - اسمیت از آزمایش hypo رخ می دهد را توضیح دهیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم توصیف آنچه که در توضیح آزمایش کیهان-اسمیت در مورد آزمایش هیپو انجام می شود، توصیف شود

9. From this elaboration will flow our obligation to help those without favourable backgrounds to have such a chance.
[ترجمه ترگمان]از این پیچیدگی، تعهد ما برای کمک به افراد بدون سابقه مطلوب برای داشتن چنین شانسی، جاری خواهد شد
[ترجمه گوگل]از این تفصیلی، تعهد ما برای کمک به افرادی است که پیش زمینه های مطلوب چنین شانسی دارند

10. This secondary elaboration of the original dream will use poetic language and ritual performance to communicate to others the original dream.
[ترجمه ترگمان]این توصیف ثانویه از رویای اصلی، استفاده از زبان شاعرانه و اجرای مراسم را برای ارتباط با دیگر رویاهای اصلی به کار خواهد برد
[ترجمه گوگل]این پیشرفت ثانویه رویای اصلی از زبان شعری و عملکرد آیینی برای برقراری ارتباط با دیگران رویای اصلی استفاده خواهد کرد

11. This process is known as elaboration, and involves a fruitful interaction between theory and data.
[ترجمه ترگمان]این فرآیند به عنوان پیچیدگی شناخته می شود و شامل تعامل مفید بین تئوری و داده ها است
[ترجمه گوگل]این فرایند به عنوان تعریف شناخته شده است و شامل تعامل پربار بین تئوری و داده است

12. Every general term and every abstraction is an elaboration of this, and is matched by reality with its often indeterminate borders.
[ترجمه ترگمان]هر عبارت عمومی و هر انتزاع بخشی از آن است و با واقعیت با مرزه ای نامحدود آن تطبیق داده می شود
[ترجمه گوگل]هر اصطلاح جمعی و هر انتزاعی، این تعریف است و با واقعیت با مرزهای غالبا نامطلوب آن همسان است

13. The first section elaboration perianth female pays attention reason.
[ترجمه ترگمان]بخش اول دقت توجه زن را به خود جلب می کند
[ترجمه گوگل]بخش اول بخش زیست شناسی، پروتئین زن را توجه می کند

14. This article elaboration key point is white box tests technology.
[ترجمه ترگمان]این مقاله، نکته کلیدی، فن آوری تست جعبه سفید است
[ترجمه گوگل]این مقاله نقطه عطف این مقاله، تکنولوژی آزمایش جعبه سفید است

پیشنهاد کاربران

دادن جزئیات

( ( این اسم، از فعل elaborate ساخته شده است و نه از صفت آن ) )

شرح و تفصیل، توضیح با جزئیات

تفسیر

تشریح جزئیات

پردازش

1. With such refinement or elaboration, the explicative power of the model can be realized to its fullest possible extent.
با چنین پالایش یا تفصیلی ، قدرت تفسیر مدل را می توان در کمترین حد ممکن تحقق بخشید.
2. He says he tried to reach someone on the phone for elaboration, but had no luck.
او می گوید که سعی کرده از طریق تلفن برای توضیح بیشتر به کسی برسد ، اما شانسی نداشته است.
3. However, in peer relations, social interaction likewise needs to be reciprocal to allow cognitive elaboration.
با این حال ، در روابط همسالان ، تعامل اجتماعی نیز به همین ترتیب باید متقابل باشد تا امکان شناخت تکمیلی فراهم شود.
4. This conclusion, the questioning of which is the purpose of this paper, requires some elaboration.
این نتیجه گیری که هدف این مقاله سوالات از آن است ، نیاز به اندکی جزئیات بیشتر دارد.
5. This protein has a pectate lyase enzyme activity and could be involved in cell wall elaboration during germination and pollen tube growth.
این پروتئین دارای فعالیت آنزیم پکتات لیاز است و در هنگام جوانه زدن و رشد لوله گرده می تواند در ساختار دیواره سلول نقش داشته باشد.
6. What he provides instead is a substantial elaboration of the original, clarifying and extending it with the benefit of mature reflection.
آنچه در عوض ارائه می دهد ، شرح و بسط اساسی اصل ، روشن کردن و گسترش آن با بهره مندی از اندیشه بالغ است.
7. In my judgement those overall conclusions did not require elaboration.
به نظر من ، آن نتیجه گیری کلی نیازی به شرح و تفصیل ندارد.
8. The other aspect underscores the elaboration of such social networks as professional associations.
جنبه دیگر تأکید بر گسترش چنین شبکه های اجتماعی به عنوان انجمن های حرفه ای است.
9. The conspicuity of tourism as one of the major contributors to the national economy is well known and does not need further elaboration.
برجسته بودن جهانگردی به عنوان یکی از عوامل اصلی در اقتصاد ملی کاملاً شناخته شده است و نیازی به توضیح بیشتر ندارد.
10. These steps should be supplemented with the conceptual elaboration of political aspects of joint response to crises.
این مراحل باید با تشریح مفهومی جنبه های سیاسی واکنش مشترک به بحران ها تکمیل شود.
11. Women played an important role in the emergence of Poland's modern political movements and the elaboration of their ideologies.
زنان نقش مهمی در ظهور جنبش های سیاسی مدرن لهستان و گسترش ایدئولوژی های خود داشتند.
12. What is significant here is seeing Sullivan applying it to the elaboration of a complex plan.
آنچه در اینجا قابل توجه است دیدن استفاده سالیوان از آن برای تهیه یک طرح پیچیده است.

Elaboration ( noun ) = تفصیل، توضیح مفصل، تکمیل، جزئیات، ساختار، شرح و بسط، شرح و تفصیل، گسترش، تهیه




معانی دیگر>>>>>>>>>پیچیدگی، بسط، ریزه کاری، بازشکافی، تفسیر، دقیق، دقت، ماهرانه، پختگی، پردازش


بسط
تفصیل
توضیح


کلمات دیگر: