1. soraya was in a coma for a long time
ثریا مدت ها در اغما بود.
2. We were afraid he might relapse into a coma.
[ترجمه ترگمان]ما می ترسیدیم که ممکنه دوباره به کما رفته باشه
[ترجمه گوگل]ما می ترسیدیم که او ممکن است به کما عود کند
3. He was in a coma for days, but now he's conscious again.
[ترجمه ترگمان]چند روز بود که تو کما بود، اما حالا دوباره به هوش اومده
[ترجمه گوگل]او برای چند روز در کما بود، اما اکنون او دوباره آگاه است
4. From the coma, the wait is over. You loved me back to life.
[ترجمه ترگمان] از کما، صبر کردن تموم شده تو منو تا آخر عمر دوست داشتی
[ترجمه گوگل]از کاما، صبر کن تو مرا دوست داشتی به زندگی
5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
6. He sank into a coma after suffering a brain haemorrhage.
[ترجمه ترگمان]بعد از این که دچار سکته مغزی شد در کما فرو رفت
[ترجمه گوگل]او پس از رنج بردن خونریزی مغزی، وارد کاما شد
7. The patient has been in a coma for a week and doesn't seem to have any hope of recovery.
[ترجمه ترگمان]بیمار یک هفته در کما بوده است و به نظر نمی رسد که امیدی به بهبودی داشته باشد
[ترجمه گوگل]بیمار در یک هفته یک کما بوده و به نظر نمی رسد امید به بهبودی داشته باشد
8. He's been in a coma for the past six weeks.
[ترجمه ترگمان]شش هفته گذشته تو کماست
[ترجمه گوگل]او در شش هفته گذشته در کم کاری بوده است
9. I found her in a coma, totally unresponsive.
[ترجمه ترگمان]من اونو تو کما پیدا کردم، کاملا بی مسئولیت
[ترجمه گوگل]من او را در یک کاما یافتم، کاملا بی پاسخ بود
10. He rallied from his coma.
[ترجمه ترگمان]اون از کما اومده بیرون
[ترجمه گوگل]او از کما خود رنج می برد
11. He lapsed into a coma and died two days later.
[ترجمه ترگمان]او به کما رفت و دو روز بعد درگذشت
[ترجمه گوگل]او بعد از گذشت دو روز از خواب بیدار شد و درگذشت
12. The patient had slipped into a coma.
[ترجمه ترگمان] بیمار به کما رفته
[ترجمه گوگل]بیمار به کما افتاد
13. She went into a coma after swallowing a whole bottle of sleeping pills.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه یه بطری قرص خواب آور خورد تو کما رفت تو کما
[ترجمه گوگل]پس از بلعیدن یک بطری قرص خواب، به یک کما رفت
14. She went into a coma and died without recovering consciousness.
[ترجمه ترگمان]اون رفت تو کما و بدون اینکه به هوش بیاد، مرد
[ترجمه گوگل]او به کاما رفت و بدون بهبود آگاهی فوت کرد