کلمه جو
صفحه اصلی

vesicle


معنی : گودال، کیسه کوچک، تاولچه، ابدانک
معانی دیگر : تاول (blister هم می گویند)، (گیاه شناسی) کیسه یا حفره ی پر از آب یا هوا: آبدانک و حبابچه

انگلیسی به فارسی

کیسه کوچک، آبدانک، تاولچه، گودال


vesicle، کیسه کوچک، ابدانک، تاولچه، گودال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small hollow cell or cavity in a living organism.

(2) تعریف: a small cyst, blister, or the like, esp. one containing fluid.

(3) تعریف: a small usu. spherical air pocket or cavity formed in rock or mineral by gas or steam.

• bladder or bladder-like cavity; small blister filled with fluid; sac in the body, cyst (especially one filled with fluid); cavity formed in a rock by a pocket of gas that is trapped during the rock's formation (geology)

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] حفره، غار - حفره کوچکی در یک سنگ آذرین است که قبلا توسط حبابهای گازهای آزاد شده اشغال شده بود.
[بهداشت] آبدانک

مترادف و متضاد

گودال (اسم)
hole, swag, grave, trench, pit, cavern, puddle, cavity, sinkhole, fossa, fosse, fovea, vesicle, sinus, graben

کیسه کوچک (اسم)
pouch, cod, vesicle

تاولچه (اسم)
vesicle, phlyctenule

ابدانک (اسم)
vesicle

جملات نمونه

1. He had just emptied his seminal vesicles into Valencia, had contributed his share of the Green Beret.
[ترجمه ترگمان]وی فقط مثانه اصلی خود را در والنسیا خالی کرده بود و سهم خود را از the سبز تهیه کرده بود
[ترجمه گوگل]او فقط vesicles هسته خود را به Valencia تخلیه کرده بود، سهم خود را از بریت سبز را کمک کرده بود

2. These five vesicles differentiate into the final structure of the brain.
[ترجمه ترگمان]این پنج کیسه به ساختار نهایی مغز تقسیم می شوند
[ترجمه گوگل]این پنج vesicles به ساختار نهایی مغز تمایز می یابند

3. Neurotransmitter molecules are contained in tiny bags called vesicles inside the axon tip.
[ترجمه ترگمان]مولکول های neurotransmitter در کیسه های کوچک به نام کیسه های خون در نوک آکسون دیده می شوند
[ترجمه گوگل]مولکول های انتقال دهنده نوری در کیسه های کوچکی قرار می گیرند که حاوی وزیکول ها در داخل نوک آکسون هستند

4. Vesicles were prepared by the method of Chobanian.
[ترجمه ترگمان]vesicles توسط روش of تهیه شدند
[ترجمه گوگل]Vesicles توسط روش Chobanian تهیه شد

5. If such vesicles are extremely abundant pumice is formed.
[ترجمه ترگمان]اگر چنین ذخیره ای به شدت فراوان باشند شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]اگر چنین پری دریایی پمیز بسیار زیاد باشد شکل می گیرد

6. Pinocytic vesicles were present near the plasma membrane and basement membrane was present around these cells.
[ترجمه ترگمان]کیسه های Pinocytic در نزدیکی غشا پلاسما موجودند و غشای زیرزمینی در اطراف این سلول ها وجود داشت
[ترجمه گوگل]حوضچه های پینوسیتی در نزدیکی غشاء پلاسما حضور داشتند و در اطراف این سلول ها زیر بغل وجود داشت

7. Control incubations used equivalent amounts of phosphatidylcholine vesicles without cholesteryl oleate.
[ترجمه ترگمان]incubations کنترل به مقادیر معادل of vesicles بدون cholesteryl oleate استفاده کردند
[ترجمه گوگل]کنترل انکوباسیون ها از مقدار معادل فسفاتیدیل کولین vesicles بدون کلسترولیئولات استفاده می شود

8. Cephalic and cervical vesicles are inflations of the cuticle around the mouth opening and in the oesophageal region.
[ترجمه ترگمان]دانه های گردنی و گردنی از پوست اطراف دهانه ورودی و در ناحیه oesophageal استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]کیسه صفرا و سرویکس حباب های کوتیکول در اطراف دهانه باز و در منطقه غذاخوری است

9. The eluted vesicles were further dialysed against buffer C for 3h.
[ترجمه ترگمان]The شسته شده بیشتر در مقابل بافر C به مدت ۳ ساعت قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]حیوانات elution بیشتر در برابر بافر C به مدت 3 ساعت دیالیز شدند

10. What comes to the vesicle of crural bifurcation unripe little?
[ترجمه ترگمان]چی به the تقسیم crural unripe رسیده؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی باعث می شود تا بیضه کریستال کمی خرد شود؟

11. Objective:To evaluate the value of transperineal seminal vesicle puncture under TRUS guidance and continuous transcatheter antibiotics instillation for the treatment of persistent hematospermia.
[ترجمه ترگمان]هدف: ارزیابی ارزش of vesicle seminal تحت راهنمایی trus و antibiotics مداوم transcatheter instillation برای درمان درده ای مداوم
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی ارزش پوسچونی حنجره مزانشیمی ترانسپرتینال تحت هدایت TRUS و تزریق آنتی بیوتیک های Transcatheter پیوسته برای درمان هماتوسپرمی مداوم

12. Synaptic vesicles are recycled with remarkable speed and precision in nerve terminals. Clathrin mediated endocytosis plays a key role in synaptic vesicle reformation.
[ترجمه ترگمان]vesicles synaptic با سرعت و دقت قابل توجه در پایانه های عصبی بازیافت می شوند Clathrin با میانجی گری نقشی کلیدی در اصلاح vesicle سیناپسی بازی می کند
[ترجمه گوگل]حاملان سیناپتیس با سرعت و دقت قابل توجه در پایانه های عصبی بازیافت می شوند غدد درون ریز و متابولیسم کلاترین نقش مهمی را در ریزش موی سیناپسی ایفا می کند

13. Vesicle A small vacuole of variable origin and shape.
[ترجمه ترگمان]vesicle یک حفره کوچک از مبدا و شکل متغیر
[ترجمه گوگل]Vesicle یک واکنش کوچک از متغیر منشا و شکل

14. The eye sac, ear vesicle, heart, digestive tract, kidney, swim bladder, pectoral and tail fin were developed preferentially.
[ترجمه ترگمان]کیسه چشم، گوش، قلب، دستگاه گوارش، کلیه، مثانه شنا، pectoral و باله دم ترجیحا توسعه یافته اند
[ترجمه گوگل]کیسه چشم، ویولون گوش، قلب، دستگاه گوارش، کلیه، مثانه شنا، بافت گردن و دم به طور عمده تر توسعه یافته است

پیشنهاد کاربران

وزیکول

کیسه

vesicle ( پزشکی )
واژه مصوب: آبدانه
تعریف: تاولی کوچک در پوست، حداکثر به بزرگی ته سنجاق و حاوی مایع آبگون ( serous fluid )


کلمات دیگر: