کلمه جو
صفحه اصلی

attitude


معنی : هیئت، گرایش، طرز برخورد، حالت، روش و رفتار
معانی دیگر : ایستار، طرز قرارگیری، نهش، (طرز) برخورد، (فکر یا احساس یا عمل) روش، رویکرد، نگرش، خلق، (هواپیمایی) موقعیت هواپیما (و غیره) نسبت به خط یا سطح بخصوصی (مثلا افق)

انگلیسی به فارسی

گرایش، حالت، هیئت، طرز برخورد، روش و رفتار


نگرش، گرایش، طرز برخورد، حالت، روش و رفتار، هیئت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: attitudinal (adj.)
(1) تعریف: a feeling or mental state in regard to something or someone.
مترادف: disposition, feeling, outlook, view
مشابه: height, impression, mentality, opinion, orientation, posture, pulse, reaction, sentiment, tone, viewpoint, will

- His attitude toward the proposal was strongly negative.
[ترجمه D.s] نگرش ان مرد نسبت به پیشنهاد خیلی محکم منفی بود
[ترجمه علی] نگرش او نسبت به این پیشنهاد قاطعانه منفی بود
[ترجمه سپیده اهرابی] نظر او راجع به پیشنهاد، شدیدا منفی بود.
[ترجمه ترگمان] نگرش او نسبت به این پیشنهاد بسیار منفی بود
[ترجمه گوگل] نگرش وی نسبت به پیشنهاد بسیار منفی بود
- Her poor performance in school is largely due to her attitude, not to her abilities.
[ترجمه گلی] عملکرد ضعیف او در مدرسه تا حد زیادی به دلیل طرز برخورد و نگرش اوست ن به خاطر توانایی هایش.
[ترجمه سپیده اهرابی] اجرای ضعیف او در مدرسه عمدتا به دلیل طرز تفکر اوست نه به دلیل توانایی هایش
[ترجمه ترگمان] عملکرد ضعیف او در مدرسه تا حد زیادی به دلیل رفتار او نیست، نه به توانایی های او
[ترجمه گوگل] عملکرد ضعیف او در مدرسه عمدتا به دلیل نگرش او است، نه به توانایی های او
- She was aloof at first, but her attitude towards me seems to be changing.
[ترجمه ترگمان] اول از او دوری می کرد، اما رفتارش نسبت به من به نظر من تغییر کرده بود
[ترجمه گوگل] او در ابتدا از هم پاشیده بود، اما به نظر می رسید که نگرش او نسبت به من تغییر می کند

(2) تعریف: position of the body.
مترادف: demeanor, posture, stance
مشابه: appearance, bearing, carriage, deportment, mien, poise, pose

- He stood in a rigid attitude.
[ترجمه A.A] او حالتی جدی داشت
[ترجمه parham.B] او با حالتی جدی ایستاده بود
[ترجمه ترگمان] با قیافه ای جدی ایستاد
[ترجمه گوگل] او در یک نگرش سفت و سخت ایستاده بود

• posture, policy; treatment, sentiment
your attitude to something is the way you think and feel about it.
your attitude to someone is the way you behave when you are dealing with them.
an attitude is also a position in which you hold your body.

دیکشنری تخصصی

[سینما] حالت - طرز برخورد
[برق و الکترونیک] وضعیت وضعیت یک هواپیما که با توجه به شیب محور های آن نسبت به مرجعی نظیر زمین تعیین می شود .
[زمین شناسی] وضعیت فضایی (زمین شناسی ساختمانی) موقعیت یک سطح ساختمانی نسبت به افق که توسط اندازه گیری های امتداد و شیب، بصورت کمیتی بیان می شود
[ریاضیات] وضع، ایستار
[روانپزشکی] نگرش.

مترادف و متضاد

هیئت (اسم)
format, commission, physique, corps, astronomy, configuration, hue, attitude, panel, staff

گرایش (اسم)
inspiration, orientation, tendency, trend, propensity, attitude, tropism, gravitation, ism

طرز برخورد (اسم)
attitude, relation

حالت (اسم)
speed, case, grain, situation, status, disposition, trim, temper, temperament, pose, condition, self, fettle, state, estate, attitude, mood, expression, posture, predicament, stance, standing

روش و رفتار (اسم)
attitude

mental outlook


Synonyms: air, angle, approach, belief, bent, bias, character, demeanor, disposition, frame of mind, headset, inclination, leaning, like it is, mental state, mindset, mindtrip, mood, notion, opinion, perspective, philosophy, point of view, position, posture, predilection, prejudice, proclivity, reaction, routine, say so, sensibility, sentiment, set, slant, stance, stand, standing, standpoint, temper, temperament, twist, view, where one is at


stance


Synonyms: aspect, bearing, carriage, manner, mien, pose, position, posture, stand


جملات نمونه

1. her attitude toward the students was motherly
روش او نسبت به دانشجویان مادرگونه بود.

2. her attitude towards life is not good
نگرش او نسبت به زندگی خوب نیست.

3. a degrading attitude toward women
نگرش تحقیرآمیز نسبت به زنان

4. a narrow-minded attitude
روش کوته فکرانه

5. a subjective attitude
گرایش ذهنی

6. his cooperative attitude . . .
روش معاضدت آمیز او . . . .

7. his negative attitude vindicated his resentmen
نگرش منفی او دلخوری او را نشان می داد.

8. his nonconformist attitude
روش سنت گریزانه ی او

9. the overbearing attitude of some police officers
رفتار آمرانه ی برخی افسران پلیس

10. strike an attitude
رل بازی کردن،تو بازی رفتن،(مصنوعی) رفتار کردن،بازی درآوردن

11. this kind of attitude tends to defeat
اینگونه طرز برخورد به شکست خواهد انجامید.

12. ahmad has a servile attitude toward his superiors
احمد نسبت به مافوق های خود رفتار نوکر مابانه ای دارد.

13. hassan preserved his cool attitude
حسن روش خونسردانه ی خود را ادامه داد.

14. he had a friendly attitude
برخوردی دوستانه داشت.

15. the chill in their attitude towards us
سردی طرز برخورد آنها با ما

16. to kneel in an attitude of prayer
به حالت دعا زانو زدن

17. i perceived no difference in their attitude toward foreigners
در نگرش آنان نسبت به خارجیان تغییری ندیدم.

18. a remark that was illustrative of his attitude toward life
گفته ای که نشان دهنده ی نگرش او نسبت به زندگی بود

19. from the start, he had an adversarial attitude toward me
از ابتدا نسبت به من نظر خصومت آمیزی داشت.

20. when it came to older people he assumed a deferential attitude
روش او با اشخاص مسن تر احترام آمیز بود.

21. People's attitude towards the president varies widely.
[ترجمه ترگمان]نگرش مردم نسبت به رئیس جمهور به طور گسترده ای متفاوت است
[ترجمه گوگل]نگرش مردم نسبت به رئیس جمهور به طور گسترده ای متفاوت است

22. They have a casual attitude towards safety .
[ترجمه ترگمان]آن ها رفتاری غیر عادی نسبت به ایمنی دارند
[ترجمه گوگل]آنها یک نگاه گاه به گاه نسبت به ایمنی دارند

23. She seems to have the right attitude for the job.
[ترجمه حسین] او به نظر می رسد ایده های خوبی برای این کار دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او رویکرد درستی برای این کار دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او برای این کار مناسب است

24. When people put on uniforms, their attitude becomes more confident and their manner more officious.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که افراد یونیفرم به تن می کنند، نگرش آن ها مطمئن تر و manner more می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که مردم در لباس پوشیدن قرار می گیرند، نگرش آنها بیشتر اعتماد به نفس و شایسته تر شدن آنها را می گیرد

25. I find your attitude most offensive.
[ترجمه ترگمان] طرز برخورد تو رو خیلی اهانت آمیز - ه
[ترجمه گوگل]نگرش شما بیشتر توهین آمیز است

26. I fail to comprehend their attitude.
[ترجمه ترگمان]من از طرز رفتار آن ها سر در نمی آورم
[ترجمه گوگل]من نتوانستم نگرش آنها را درک کنم

27. He has a liberal attitude to divorce and remarriage.
[ترجمه ترگمان]او گرایش لیبرال به طلاق و ازدواج مجدد دارد
[ترجمه گوگل]او در مورد طلاق و عقد ازدواج لیبرال دارد

He had a friendly attitude.

برخوردی دوستانه داشت.


to kneel in an attitude of prayer

به حالت دعا زانو زدن


اصطلاحات

strike an attitude

رل‌بازی کردن، تو بازی رفتن، (مصنوعی) رفتار کردن، بازی درآوردن


پیشنهاد کاربران

ایده، روش، پیشنهاد

درلحظه تصیم مثبت گرفتن

ذهنیت

your attitude is the way you think , feel or behave

طرز فکر

is the way you think, feel, or behave

ایده


حس و حال

تصور

نگرش

این واژه دقیقا، بمعنی �نگــــرش� است. مثالی میزنم که هم علمیست و معنا و مفهوم عمیق واژه را بیشتر روشن میکند، هم معنای درست لغات نزدیک بهم را مشخص میکند و هم یک درس روان شناسی ست:
The science causes the shining, the shining causes the attitude and the attitude causes the method.
دانش باعث ایجاد بینش میشود، بینش باعث ایجاد نگرش میشود و نگرش باعث ایجاد روش میشود.

نگرش - طرز فکر - دیدگاه

A feeling or opinion about somthing or someone

طرز نگرش به یک موضوع

رویّه

( Inf )
Proud behaving that considered rude

طرز برخورد، روش و رفتار

نگرش، طرز فکر و اندیشه


نگرش به یک موضوع

آداب معاشرت

منش و رفتار

معانی دیگر: ایستار، طرز قرارگیری، نهش، ( طرز ) برخورد، ( فکر یا احساس یا عمل ) روش، رویکرد، نگرش، خلق، ( هواپیمایی ) موقعیت هواپیما ( و غیره ) نسبت به خط یا سطح بخصوصی ( مثلا افق )
دراین بخش از معانی قسمت مربوط به ارتفاع هواپیما اشتباه است و در حقیقت واژه درست Altitude است. لطفاً اصلاح بفرمائید.

تلقی
طرز تلقی
نحوه نگرش

1. نگرش، طرز تفکر
2. رفتار

Your attitude is the way you think, feel, or
behave

نگرش ، شیوه ، طرز برخورد

توانایی

طرز فکر
طرز نگاه
your attitud is the way you think feel

نگرش رفتار

گرایش

طرز برخورد
مثلا طرز برخورد با ریسک Risk attitude

1.
a settled way of thinking or feeling about something

Way of thinking
Way of looking at things
Point of view
طرز فکر
طرز دید - دیدگاه - نظر
Reaction
frame of mind
طرز برخورد
طرز رفتار
جایگاه فکری - حالت روحی
belief
feelings
thoughts
thinking
interpretation

2.
a position of the body indicating a particular mental state



truculent or uncooperative behaviour
رفتار خشن و خودسرانه ( که همکاری کسی را قبول نمیکنه )



INFORMAL
NORTH AMERICAN
individuality and self - confidence


informal
a style of dressing, behaving etc that shows you have the confidence to do unusual and exciting things without caring what other people think

the orientation of an aircraft or spacecraft, relative to the direction of travel


رفتار بد، کج خلقی

INFORMAL•NORTH AMERICAN
truculent or uncooperative behaviour.
"I asked the waiter for a clean fork and all I got was attitude"

Connotations of "antagonistic and uncooperative" developed by 1962 in slang.

antagonistic ستیزه جو

IG: 504essentialword

Correctitude

ترکیبی از دو واژه ی correct و attitude
به معنای:

{ appropriate behavior
رفتار شایسته٬درخور ٬مناسب٬نیک }

طرز نگاه به یک موضوع، زاویه دید به مسئله، رویکرد، نظر . . . بستگی به متن، میتوان ترجمه های مختلفی ارائه داد که مفهوم را برساند.

attitude بسته به اینکه از چه مقوله ای بحث می شود و یا بسته به نوع عمل و عکس العمل معانی متعددی دارد. مانند: وضع رفتار، وضع روانی، طرز برخورد، طرز تلقی و . . . ( وثوقی، 1353: 149 ) .

altitude ارتفاع
attitude نگرش
aptitude استعداد، تمایل ( میل ) ذاتی ، گرایش ذاتی

With attitude معنیش چی میشه؟ مثلا with coat attitude?

فاز

attitude ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: توجیه زاویه ای
تعریف: تعیین جهت یک جسم براساس زوایای میان محورهای مختصات آن جسم نسبت به محورهای مختصات مرجع خارجی

آلمانی/انگلیسی/پارسی:
attitude/ Einstellung / رویکرد


کلمات دیگر: