کلمه جو
صفحه اصلی

baby boom


افزایش زاد و ولد

انگلیسی به فارسی

رونق كودك


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the dramatic population increase in the United States during the decade following World War II.

• sharp increase in the birthrate of a nation; period of time characterized by an increase in the birthrate (esp. the years immediately following world war ii)

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] دوره پرزایی

جملات نمونه

1. There was a baby boom in Britain and the US after World War II.
[ترجمه ترگمان]بعد از جنگ جهانی دوم در بریتانیا و ایالات متحده رونق زیادی به وجود آمد
[ترجمه گوگل]پس از جنگ جهانی دوم، در انگلستان و ایالات متحده یک رونق کودک وجود داشت

2. I'm a product of the postwar baby boom.
[ترجمه ترگمان]من محصول دوران پس از پس از جنگ است
[ترجمه گوگل]من محصول رونق کودک پس از جنگ است

3. He was born during the post-war baby boom.
[ترجمه ترگمان]او در دوران پس از جنگ به دنیا آمد
[ترجمه گوگل]او در دوران رونق کودکان پس از جنگ متولد شد

4. The answer is a baby boom.
[ترجمه ترگمان]پاسخ یک جهش بزرگ است
[ترجمه گوگل]پاسخ این است که رونق کودک است

5. A more pressing problem is Mexico's dramatic baby boom.
[ترجمه ترگمان]مشکل دیگری که در حال حاضر وجود دارد، رشد چشمگیر کودک در مکزیک است
[ترجمه گوگل]مشکل فزاینده ای است که رونق کودکان در مکزیک است

6. In the early years the baby boom carried almost all women before it.
[ترجمه ترگمان]در سال های اولیه، رشد کودک تقریبا تمامی زنان را در برابر آن انجام داد
[ترجمه گوگل]در سال های اول رونق کودک تقریبا تمام زنان را قبل از آن انجام داد

7. Most recent wars have ended in a baby boom, even for the losers.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از جنگ های اخیر، حتی برای بازندگان، به اوج خود رسیده اند
[ترجمه گوگل]جنگ های اخیر در رونق کودک حتی برای بازنده ها به پایان رسیده است

8. In the 1970s as the baby boom generation entered the labor force, capital-labor ratios rose more slowly or even fell.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۷۰، هنگامی که نسل جهش کودک وارد نیروی کار شد، نسبت نیروی کار به کندی افزایش یافت و یا حتی کاهش یافت
[ترجمه گوگل]در 1970s به عنوان نسل رونق کودک وارد نیروی کار، نسبت سرمایه-کار افزایش آهسته تر و یا حتی کاهش یافت

9. The baby boom generation lined up for their Sabin sugar cubes and hardly noticed that the Salk vaccine was disappearing.
[ترجمه ترگمان]نسل جهش کودک به خاطر حبه قند ساب ین صف کشیده بود و به سختی متوجه شد که واکسن Salk در حال ناپدید شدن است
[ترجمه گوگل]نسل رونق کودک برای کابین های شکار سابین قرار داشت و به سختی متوجه شد که واکسن سکول ناپدید شده است

10. But as the baby boom generation retires, the fund faces the possibility of depletion by 2030.
[ترجمه ترگمان]اما با بازنشسته شدن دوران رشد کودک، این صندوق با امکان تخلیه تا سال ۲۰۳۰ رو به رو خواهد بود
[ترجمه گوگل]اما با توجه به نسل رونق کودکان بازنشسته می شود، این صندوق تا سال 2030 احتمال کاهش می دهد

11. The US welfare state is overburdened, now the baby boom generation is retiring.
[ترجمه ترگمان]دولت رفاه آمریکا بیش از حد تحت فشار قرار گرفته است، اکنون نسل جهش کودک بازنشسته شده است
[ترجمه گوگل]دولت رفاه ایالات متحده بارور شده است، در حال حاضر نسل رونق کودکان بازنشسته شده است

12. The war baby boom in the USA was from 1945 ---- 1964 .
[ترجمه ترگمان]رشد کودک جنگ در آمریکا از ۱۹۴۵ تا - ۱۹۶۴ بود
[ترجمه گوگل]رونق کودک در ایالات متحده آمریکا از سال 1945 به 1964 رسیده است

13. In my neighborhood there is a baby boom.
[ترجمه ترگمان] تو محله من یه بوم بچه هست
[ترجمه گوگل]در محله من یک رونق کودک وجود دارد

14. Therefore in the 1950's and 1960's, the baby boom hit an antiquated and inadequate school system.
[ترجمه ترگمان]بنابراین در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، جهش کودک به سیستم مدارس قدیمی و نامناسب رسید
[ترجمه گوگل]بنابراین در دهه های 1950 و 1960، رونق کودک به سیستم مدرسه قدیم و نامناسب برخورد کرد

پیشنهاد کاربران

رشد جمعیت در برهه ی خاص زمانی در بین جمعیت مشخص

انفجار جمعیت


کلمات دیگر: