کلمه جو
صفحه اصلی

incidence


معنی : برخورد، انتشار، مشمولیت، وقوع، شیوع مرض، تعلق واقعی مالیات
معانی دیگر : رویداد، میزان بروز، شیوع بیماری، (نور یا پرتابه یا فشنگ و غیره) برخورد به سطح، برتابش، تلاقی، بس رخداد، شیوع مر­، انتشار مر­، تلافی، تصادف

انگلیسی به فارسی

شیوع مرض، انتشار (مرض)، برخورد، تلافی، تصادف، وقوع، تعلق واقعی مالیات، مشمولیت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the frequency with which something happens or the range over which it occurs.

- There is a greater incidence of this type of cancer in the United States than in France or Italy.
[ترجمه ترگمان] شیوع بیشتر این نوع سرطان در آمریکا نسبت به فرانسه یا ایتالیا وجود دارد
[ترجمه گوگل] این نوع سرطان در ایالات متحده نسبت به فرانسه یا ایتالیا بیشتر است
- The incidence of crime in the national parks has increased.
[ترجمه ترگمان] وقوع جرم در پارک های ملی افزایش یافته است
[ترجمه گوگل] میزان شیوع جرم در پارک های ملی افزایش یافته است

(2) تعریف: a befalling; occurrence.
مشابه: case, episode, occurrence

- The first incidence of the Black Plague in Europe was in the 1340s.
[ترجمه ترگمان] نخستین رخداد طاعون سیاه در اروپا در دهه ۱۹۲۰ بود
[ترجمه گوگل] اولین شیوع طاعون سیاه در اروپا در دهه 1340 بود

(3) تعریف: the arrival of a light ray or the like on a surface.

• frequency, rate of occurrence; occurrence, instance; falling of a ray of light (or anything else which moves in a straight line) on a surface (optics, physics)
the incidence of something is how often it occurs.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تلاقی، برخورد
[زمین شناسی] شیوع تعیین تعداد موارد جدیدی که در افراد در معرض خطر طی فواصل زمانی مشخص ایجاد می شود.
[بهداشت] بروز
[ریاضیات] تابش، برخورد، وقوع، تلاقی، حدوث

مترادف و متضاد

برخورد (اسم)
smash, strike, reception, conflict, affection, meeting, collision, encounter, clash, incidence, confluence, conflux, greeting, tilt, osculation, contact, contiguity

انتشار (اسم)
report, proclamation, publication, propagation, incidence, circulation, diffusion, dissemination, currency, issuance, dispersion, effluence

مشمولیت (اسم)
incidence, eligibility

وقوع (اسم)
outbreak, occurrence, rede, incidence

شیوع مرض (اسم)
incidence, morbidity

تعلق واقعی مالیات (اسم)
incidence

occurrence


Synonyms: frequency, rate, degree, number, extent, percentage, proportion, measure, scope, commonness, prevalence, tendency, trend, drift


جملات نمونه

1. the incidence of crime
وقوع جنایت

2. the angle of incidence
زاویه ی تابش

3. this area has a high incidence of disease
شیوع بیماری در این ناحیه زیاد است.

4. Why did the incidence of heroin use continue to climb?
[ترجمه ترگمان]چرا میزان شیوع مصرف هروئین همچنان بالا می رود؟
[ترجمه گوگل]چرا بروز مصرف هروئین همچنان صعود می کند؟

5. There is a greater incidence of cancer in the families of radiation workers.
[ترجمه ترگمان]میزان شیوع بیشتر سرطان در خانواده های کارگران تشعشعات وجود دارد
[ترجمه گوگل]شایعترین سرطان در خانواده های کارگران تابش وجود دارد

6. The incidence of cholera in the camps has reached plague proportions.
[ترجمه ترگمان]شیوع وبا در این اردوگاه ها به نسبت های طاعون رسیده است
[ترجمه گوگل]میزان شیوع وبا در اردوگاه ها نسبت به عفونت رسیده است

7. We compared the incidence of coronary heart disease and total mortality.
[ترجمه ترگمان]ما میزان شیوع بیماری های قلبی عروقی و مرگ و میر کلی را مقایسه کردیم
[ترجمه گوگل]ما مقادیر بیماری های قلبی عروقی و مرگ و میر را مقایسه کردیم

8. Incidence of the disease is fairly evenly spread across Europe.
[ترجمه ترگمان]Incidence این بیماری نسبتا بطور مساوی در سراسر اروپا گسترش یافته است
[ترجمه گوگل]بروز این بیماری تقریبا به طور مساوی در سراسر اروپا گسترش یافته است

9. There the incidence of the cancer of the oesophagus was suspected to be pretty high.
[ترجمه ترگمان]در آنجا شیوع سرطان معده، بسیار بالا بود
[ترجمه گوگل]در آنجا بروز سرطان مری مشکوک بود که بسیار بالا باشد

10. The study noted an increased incidence of heart disease in women.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه به افزایش میزان شیوع بیماری های قلبی در زنان اشاره کرد
[ترجمه گوگل]این مطالعه نشان دهنده افزایش شیوع بیماری قلبی در زنان است

11. The incidence of the illness differs greatly between men and women.
[ترجمه ترگمان]میزان شیوع بیماری تا حد زیادی بین زنان و مردان تفاوت دارد
[ترجمه گوگل]شیوع بیماری در زنان و مردان بسیار متفاوت است

12. The incidence of breast cancer increases with age.
[ترجمه ترگمان]میزان شیوع سرطان پستان با گذشت زمان افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]بروز سرطان سینه با سن افزایش می یابد

13. They found an increased incidence of childhood leukaemia in some areas.
[ترجمه ترگمان]آن ها میزان شیوع سرطان دوران کودکی را در برخی مناطق کشف کردند
[ترجمه گوگل]آنها میزان بروز لوسمی دوران کودکی در بعضی از مناطق را افزایش دادند

14. Smokers had the highest incidence of colds.
[ترجمه ترگمان]سیگاری ها بالاترین میزان سرماخوردگی را داشتند
[ترجمه گوگل]بیشترین میزان بروز سرماخوردگی در بین افراد سیگاری بود

the incidence of crime

وقوع جنایت


This area has a high incidence of disease.

شیوع بیماری در این ناحیه زیاد است.


the angle of incidence

زاویه‌ی تابش


پیشنهاد کاربران

تعداد بروز بیماری های تازه رخ داده

نرخ

"تکرر " معنی کنید

شیوع بیماری

تابش، برخورد، حمله

انتشار مرض ( دراوردی )

( of ) تعداد وقوع ، تعداد بروز

انتشار

نرخ - تعداد وقوع - دفعات

incidence of disease is trasfering rapidly
شیوع بیماری ویروس وبا. . . با سرعت در حال پخش شدن

میزان وقوع

اتفاق افتادن

● تعداد وقوع
● high/low incidence
بیشترین/ کمترین میزان ابتلا

شیوع بیماری/مرض و غیره،
میزان بروز

The study compares the incidence of bone cancer in men and women

( اپیدمیولوژی ) میزان بروز
در مقابل داریم:
Prevalence میزان شیوع

دامپزشکی و علوم دامی
دامنه بروز


کلمات دیگر: