کلمه جو
صفحه اصلی

heredity


معنی : وراثت، انتقال موروثی، تمایل برگشت باصل، تواری، رسیدن خصوصیات جسمی و روحی باری
معانی دیگر : برماند، مانداک، همه ی ویژگی های ارثی یک نفر، رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارک، توارک

انگلیسی به فارسی

انتقال موروثی، رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بار ،تمایل برگشت باصل، توار ، وراثت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: heredities
(1) تعریف: the genetic transmission of traits or tendencies from parent to offspring.

(2) تعریف: the collective traits or tendencies inherited in such a way.

• tendency of parents to transmit genetic qualities to their offspring; genetic qualities which are transmitted; inheritance (archaic)
heredity is the biological process by which characteristics are passed on from parents to their children before the children are born.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] توارث ؛ انتقال صفات ژنتیک یا فنوتیپی از والدین به نتاجشان .
[زمین شناسی] وراثت تمامی کیفیت ها و قابلیت هایی که یک موجود زنده به صورت ژنتیکی از اجداد خود به ارث می برد.
[بهداشت] وراثت
[روانپزشکی] وراثت. این اصطلاح در علم طب به انتقال صفات و خصوصیات از والدین به فرزندان اطلاق می شود. تمام موجودات زنده- اعم از انسان، حیوان، و گیاه- صفات خود را از نسلی به نسل دیگر انتقال میدهند. هر تخم بارور حاوی دستورات خاصی است که چگونگی رشد آن را تعیین می کند. بهمین دلیل تخم انسان هرگز به موجودی غیر انسانی تبدیل نخواهد شد. حتی در بین موجودات انسانی این دستورات از نظر جزئیات با هم فرق می کنند، فقط در مورد دو قلوهای یک تخمکی این دستورات کاملأ مشابه است.

مترادف و متضاد

Antonyms: acquirement


وراثت (اسم)
inheritance, succession, heirship, heredity

انتقال موروثی (اسم)
heredity

تمایل برگشت باصل (اسم)
heredity

تواری (اسم)
heredity

رسیدن خصوصیات جسمی و روحی باری (اسم)
heredity

transmission of traits from parents to offspring


Synonyms: ancestry, congenital traits, constitution, eugenics, genesiology, genetic make-up, genetics, inborn character, inheritance


جملات نمونه

which is more important, heredity or education?

وراثت مهم‌تر است یا آموزش و پرورش؟


1. by heredity he is intelligent
او ارثا باهوش است.

2. by heredity
ارثا،از راه وراثت

3. which is more important, heredity or education?
وراثت مهم تر است یا آموزش و پرورش ؟

4. to inquire into the nature of heredity
درباره ی کنه قوانین وراثت پژوهش کردن

5. Radiation has a strong effect on the heredity of fruit flies.
[ترجمه مهران دارابی] تابش اثر مهمی در رابطه ی ارثی میوه دارد
[ترجمه ترگمان]تشعشع تاثیر زیادی بر وراثت مگس میوه دارد
[ترجمه گوگل]تابش اثر مهمی بر ارثی مگس میوه دارد

6. Heredity is controlled by genes.
[ترجمه ترگمان]وراثت توسط ژن ها کنترل می شود
[ترجمه گوگل]وراثت توسط ژن ها کنترل می شود

7. Do heredity and environment determine a man's character?
[ترجمه ترگمان]وراثت و محیط شخصیت یک فرد را تعیین می کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا وراثت و محیط، شخصیت انسان را تعیین می کند؟

8. Do heredity and environment determine one's character?
[ترجمه ترگمان]وراثت و محیط شخصیت فرد را مشخص می کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا وراثت و محیط، شخصیت شخص را تعیین می کنند؟

9. My daughter would describe a process called heredity.
[ترجمه ترگمان]دخترم یک فرآیند به نام وراثت را توصیف می کند
[ترجمه گوگل]دختر من فرایندی را که به نام وراثت خوانده می شود توصیف می کند

10. Heredity, in Rose's case, had never been well balanced by environment.
[ترجمه ترگمان]در مورد رز، وراثت توسط محیط به خوبی متعادل نشده بود
[ترجمه گوگل]وراثت، در مورد رز، هرگز به خوبی و متعادل کننده شده بود توسط محیط زیست است

11. Other factors such as heredity and the physical environment play a major role as well.
[ترجمه ترگمان]عوامل دیگری از قبیل وراثت و محیط فیزیکی نیز نقش مهمی را ایفا می کنند
[ترجمه گوگل]عوامل دیگر همچون وراثت و محیط فیزیکی نقش مهمی نیز ایفا می کنند

12. Remember what we said about heredity?
[ترجمه ترگمان]یادته درباره وراثت چی گفتیم؟
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید آنچه که ما در رابطه با وراثت گفتیم؟

13. The experimental study of heredity led Bateson to breeding studies and soon to the newly rediscovered laws of Mendelian heredity.
[ترجمه ترگمان]مطالعه تجربی وراثت منجر به مطالعات پرورش و بزودی به قوانین تازه کشف وراثت Mendelian شد
[ترجمه گوگل]مطالعه تجربی بر حقیقت، بیتسون را به مطالعات پرورش و به زودی به قوانین تازه کشف شده ماندلیان منجر شد

14. First the status of prenatal heredity and postnatal development.
[ترجمه ترگمان]اول وضعیت وراثت قبل از تولد و بعد از زایمان پس از زایمان
[ترجمه گوگل]ابتدا وضعیت وراثت قبل از تولد و رشد پس از تولد

By heredity he is intelligent.

او ارثا باهوش است.


اصطلاحات

by heredity

از راه وراثت


پیشنهاد کاربران

وراثت؛انتقال موروثی

مثال خوب:
Evidence suggests that both heredity and upbringing play a role in child's personality.

وراثت

The influence of heredity is best studied in genetically identical twins

وراثت


کلمات دیگر: