کلمه جو
صفحه اصلی

homicide


معنی : قتل، ادمکشی
معانی دیگر : آدمکشی، قتل نفس

انگلیسی به فارسی

قتل، ادمکشی


آدمکشی، قتل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of killing another person; murder.
مشابه: murder

- Now that the shooting victim has died, the suspect is accused of homicide.
[ترجمه Baran] حالا که قربانی تیراندازی کشته شده است؛مظنون به قتل متهم شده است
[ترجمه ترگمان] اکنون که قربانی تیراندازی کشته شده است، این مظنون به قتل متهم شده است
[ترجمه گوگل] حالا که قربانی تیراندازی فوت کرده است، مظنون به قتل متهم شده است

(2) تعریف: a person who has killed another person; murderer.
مشابه: butcher

• murder, killing of a human being
homicide is the crime of murder; used in american english.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] آدمکشی

مترادف و متضاد

قتل (اسم)
murder, assassination, thuggery, thuggee, killing, homicide, foul play

ادمکشی (اسم)
butchery, murder, thuggery, thuggee, homicide, foul play, manslaughter

killing


Synonyms: assassination, big chill, bloodshed, bump-off, butchery, carnage, crime, death, erase, foul play, hit, manslaughter, murder, offing, ride, rubout, slaying


Antonyms: birth


جملات نمونه

1. The police were baffled as to who was responsible for the homicide.
پلیس در مورد اینکه چه کسی مسئول قتل بود گیج شد

2. It took a crafty person to get away with that homicide.
یک شخص حیله گر را می خواست که بتواند از آن قتل، فرار کند

3. News of the homicide quickly circulated through our vicinity.
خبر آدم کشی، به سرعت در سرتا سر اطراف ما پخش شد

4. justifiable homicide
(حقوق) قتل قابل توجیه

5. the homicide was captured
آدمکش را دستگیر کردند.

6. vehicular homicide
آدمکشی توسط اتومبیل (تصادف منجر به مرگ)

7. vehicular homicide
قتل در حین رانندگی

8. The jury returned a verdict of justifiable homicide.
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه، یه رای از قتل موجه رو پس داده
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه حکم اعدام توجیه پذیر را داد

9. He was indicted for vehicular homicide in 198
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ به جرم وسایل نقلیه تحت تعقیب بود
[ترجمه گوگل]او در سال 198 به اتهام قتل ناشی از حمل و نقل محکوم شد

10. He was convicted of homicide.
[ترجمه ترگمان]اون به قتل محکوم شد
[ترجمه گوگل]او به قتل رسید

11. It was a clear case of homicide.
[ترجمه ترگمان] یه پرونده واضح برای قتل بود
[ترجمه گوگل]این یک مورد مشخص از قتل بود

12. We hung out with a homicide detective, and we tried to make it realistic.
[ترجمه ترگمان]ما با یه کارآگاه جنایی بودیم و سعی کردیم واقع بین باشیم
[ترجمه گوگل]ما با یک کارآگاه کشته شدیم و تلاش کردیم آن را واقع بینانه کنیم

13. But this was not a circumstance of homicide.
[ترجمه ترگمان]اما این وضع بخش جنایی نبود
[ترجمه گوگل]اما این یک وضعیت کشتار نبود

14. The 1977 Homicide Act introduced the notion of diminished responsibility, which reduces a charge of murder to manslaughter.
[ترجمه ترگمان]قانون Homicide ۱۹۷۷، مفهوم کاهش مسئولیت را معرفی کرد که اتهام قتل به قتل عمد را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]قانون مجازات اعدام 1977 مفهوم مسئولیت کاهش یافته را معرفی کرد که موجب کاهش قتل به قتل عام می شود

15. In ten years, homicide rates tripled and suicide rates quadrupled.
[ترجمه ترگمان]در طی ده سال، نرخ قتل سه برابر شد و نرخ خودکشی چهار برابر شد
[ترجمه گوگل]در ده سال، میزان قتل سه برابر شده و میزان خودکشی چهار برابر شده است

16. Prosecutors have said that possible charges include negligent homicide, involuntary manslaughter and second-degree murder.
[ترجمه ترگمان]دادستان ها گفته اند که اتهامات ممکن عبارتند از مسامحه قتل، قتل غیر عمد و قتل درجه دو
[ترجمه گوگل]دادستان ها گفته اند که اتهامات احتمالی شامل قتل سهل انگاری، قتل عام غیرارادی و قتل درجه دوم است

17. The homicide rate is 66 deaths per 100,000, among the world's highest.
[ترجمه ترگمان]نرخ قتل در هر ۱۰۰،۰۰۰ نفر در هر ۱۰۰،۰۰۰ نفر است
[ترجمه گوگل]میزان مرگ و میر 66 مرگ و میر در هر 100000 نفر است که بالاترین میزان آن در جهان است

18. But in Youngstown, the homicide rate went down.
[ترجمه ترگمان]اما در سال Youngstown آمار قتل کاهش پیدا کرد
[ترجمه گوگل]اما در Youngstown، میزان مرگ و میر کاهش یافت

19. Homicide detectives are investigating the case.
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان بخش جنایی در حال تحقیق روی پرونده هستن
[ترجمه گوگل]کارآگاهان قاتل در مورد پرونده تحقیق می کنند

vehicular homicide

آدمکشی توسط اتومبیل (تصادف منجر به مرگ)


The homicide was captured.

آدمکش را دستگیر کردند.


پیشنهاد کاربران

قتل_جنایت

homi=human
cide= the act of killing
قتل
فرقش با murder اینه که murder همیشه غیر قانونیه ولی homicide ممکنه قانونی باشه مث دفاع از خود و . . .

به قتلی میگن که میتونه قانونی یا غیر قانونی باشه به این صورت که مثلا یه سرباز طبق دستورات مافوقش اقدام به قتل میکنه و ادم میکشه و یا اینکه شهروندان متجاوزان به خونشونو میکشن

قتل، آدم کشی
اداره ویژه قتل ( آمریکا )

( حقوق جزایی ) قتل نفس

murder, kill


کلمات دیگر: