کلمه جو
صفحه اصلی

migration


معنی : کوچ
معانی دیگر : مهاجرت، جلای وطن، گروه کوچگر، مهاجران همراه

انگلیسی به فارسی

کوچ، مهاجرت


انگلیسی به انگلیسی

• act or process of moving from one country to another, immigration; wandering; seasonal relocation of birds or other animals in groups; moving from one platform or operating system to another (computers)

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] جابجایی - کوچ - مهاجرت - نقل مکان
[کامپیوتر] نقل مکان کردن، نقل مکان، انتقال، مهاجرت .
[برق و الکترونیک] جابجایی، حرکت، کوچ - خزش 1. حرکت کنترل نشده ی فلزی خاص، به ویژه نقره از مکانی به مکان دیگر که معمولاً با اثرات نامطلوبی مانند اکسید شدن یا خوردگی همراه است و می تواند مشکلات جدی در بردهای مدار چاپی که اتصالهای نقره ای صفحه طلا دارند ،ایجاد کند؛ در این مورد نقره در داخل صفحه طلایی حفاظت کننده حرکت می کند. 2. حرکت بارها در درون ماده نیمرسانا، با نفوذ یارانش حاملهای بار یا اتمهای یونیده . 3. حرکت آسیب دیدگی بلور در داخل بلور نیمرسانا تحت تأثیر دمای بالا ،تنش یا اعمال دائم میدان الکتریکی .
[بهداشت] مهاجرت - کوچ
[نساجی] مهاجرت - جابجایی - مهاجرت ماده رنگی در منسوج (که اگر حین عمل رنگرزی صورت گیرد سبب یکنواختی رنگرزی می شود و در صورتیکه پس از رنگرزی در منسوج مرطوب اتفاق بیافتد سبب نا یکنواختی رنگ میشود)
[آمار] مهاجرت

مترادف و متضاد

کوچ (اسم)
departure, colonization, emigration, migration, immigration, decampment

جملات نمونه

1. bird migration
کوچ پرندگان

2. mass migration
کوچ دسته جمعی

3. they want to prevent the migration of rural inhabitants into cities
می خواهند از مهاجرت روستانشینان به شهر جلوگیری کنند.

4. Migration into the cities is putting a strain on already stretched resources.
[ترجمه ترگمان]مهاجرت به شهرها بر روی منابع گسترده شده است
[ترجمه گوگل]مهاجرت به شهرها فشارهای زیادی را بر روی منابع موجود در حال گذراند

5. Swallows begin their migration south in autumn.
[ترجمه ترگمان]پرستوها در پاییز به سمت جنوب حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]پرستوها مهاجرت خود را به جنوب در پاییز آغاز می کنند

6. There was a mass migration of poverty-struck farmers into the cities.
[ترجمه ترگمان]مهاجرت دسته جمعی کشاورزان به شهرها آغاز شد
[ترجمه گوگل]مهاجرت جمعی کشاورزان به فقرا در شهرها رخ داد

7. During the last recession, migration to the sunbelt accelerated.
[ترجمه ترگمان]در طی آخرین رکود اقتصادی، مهاجرت به the تسریع شد
[ترجمه گوگل]در طول آخرین رکود، مهاجرت به نور آفتاب شتاب گرفت

8. Scientists have studied the migration of fish over long distances in the river.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان مهاجرت ماهی را در طول مسافت های دور در رودخانه مطالعه کرده اند
[ترجمه گوگل]دانشمندان مهاجرت ماهی را در فاصله های طولانی در رودخانه مطالعه کرده اند

9. This results chiefly from age-selective migration from London, but also bears witness to the North-South movement of labour.
[ترجمه ترگمان]این امر عمدتا از مهاجرت انتخابی از لندن ناشی می شود، اما شاهد جنبش کارگری شمال - جنوب نیز می باشد
[ترجمه گوگل]این نتیجه عمدتا از مهاجرت سن انتخاب شده از لندن است، اما همچنین نشان می دهد که جنبش کارگری شمال و جنوب

10. Around that time there was an eastwards migration of peasants into the territories east of the Elbe.
[ترجمه ترگمان]در حدود آن زمان، مهاجرت به سمت شرق روستاییان به مناطق شرقی رود الب رسید
[ترجمه گوگل]در آن زمان، مهاجرت ساکنان دهقانان به سرزمین های شرقی الب وجود داشت

11. They recall our travels and migration, they recall great hunters, they are the notes and music of our songs.
[ترجمه ترگمان]آن ها سفره ای ما و مهاجرت را به یاد می آورند، شکارچیان عالی را به یاد می آورند، آن ها نت های موسیقی و موسیقی آهنگ های ما هستند
[ترجمه گوگل]آنها سفر و مهاجرت ما را به یاد می آورند، آنها شکارچیان بزرگ را به یاد می آورند، یادداشت ها و موسیقی آهنگ های ما هستند

12. Whether the investors are prepared to support the migration to software remains uncertain.
[ترجمه ترگمان]این که آیا سرمایه گذاران برای حمایت از مهاجرت به نرم افزار آماده هستند یا نه، نامشخص باقی می ماند
[ترجمه گوگل]این که آیا سرمایه گذاران آماده هستند تا از مهاجرت به نرم افزار پشتیبانی کنند، هنوز نامشخص است

13. The sky was turning violet-dark, and a migration of cars with red taillights flew past us like flocks of cardinals.
[ترجمه ترگمان]آسمان بنفش روشن داشت، و مهاجرت ماشین هایی با چراغ های چشمک زن عقب مانند دسته های کاردینال ها از کنار ما می گذشت
[ترجمه گوگل]آسمان به رنگ بنفش تیره تبدیل شد و مهاجرت ماشین هایی با چراغ قرمز به ما مانند گله های کاردینال پرواز کرد

14. But collectively their mass migration is ruining the country's development prospects.
[ترجمه ترگمان]اما مهاجرت دسته جمعی آن ها چشم انداز توسعه کشور را خراب می کند
[ترجمه گوگل]اما در کل مهاجرت جمعی آنها چشم انداز توسعه کشور را خراب می کند

15. Xplorer offers users a migration path to the firm's GigaCube massively parallel supercomputers which are also to use T9000s.
[ترجمه ترگمان]Xplorer به کاربران یک مسیر مهاجرت به the بسیار موازی شرکت ارایه می دهد که همچنین از T۹۰۰۰s استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]Xplorer کاربران را به یک مسیر مهاجرت به سوپر کامپیوترهای موازی GigaCube شرکت می دهد که همچنین از T9000 استفاده می کنند

the migrations of Lor tribes

کوچهای قبایل لر


bird migration

کوچ پرندگان


They want to prevent the migration of rural inhabitants into cities.

می‌خواهند از مهاجرت روستانشینان به شهر جلوگیری کنند.


پیشنهاد کاربران

انتقال

کوچ حیوانات ار جایی به جای دیگر

جابجایی و حرکت ( بسمت زیاد شدن )
افزایش

حرکت، جریان یافتن

مهاجرت برای حیوانات و پرندگان

کوچ فصلی حیوانات و پرندگان

migration ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: کوچ
تعریف: روشی وارون در پردازش داده های لرزه ای برای بازآرایی اجزا به گونه ای که بازتاب ها و پراش ها در محل واقعی خود قرار گیرند

کوچ هست و تفاوت اش با Emigration اینه که این، ماله مهاجرت منطقه ای هست، ولی Emigration از کشور به کشوره


کلمات دیگر: