کلمه جو
صفحه اصلی

distal


(کالبدشناسی) دور (در مقابل: proximal)، دوربرد، دورین، دورازمرکز، دورازمبدا

انگلیسی به فارسی

(کالبدشناسی) دور (در مقابل: proximal)، دوربرد، دورین


ديستال


انگلیسی به انگلیسی

• away from the center or point of attachment

دیکشنری تخصصی

[دندانپزشکی] دور از مبدا، به سطحی (از پنج سطح دندانی) که از خط میانی یا midline دورتر است اطلاق می شود
[زمین شناسی] انتهایى،مربوط به قسمتهایی از ضمائم برخی موجودات که در فاصله زیادی از بدن قرار دارند
[خاک شناسی] دور از مبداء

جملات نمونه

1. All diuretics of the thiazide group enhance the distal tubular reabsorption of calcium.
[ترجمه ترگمان]یک دیورتیک ها از گروه thiazide، reabsorption لوله مانندی از کلسیم را افزایش می دهند
[ترجمه گوگل]تمام دیورتیک های گروه تیازید باعث افزایش غلظت کلسیم در لوله های دندانی می شود

2. This occurred in both the proximal and distal colon.
[ترجمه ترگمان]این در هر دو قسمت از مبدا و روده بزرگ رخ داد
[ترجمه گوگل]این در هر دو روده بزرگ و دفاعی رخ داده است

3. The distal end of the intestinal segment was connected via a plastic tube to a basin on the plate.
[ترجمه ترگمان]انتهای دور بخش روده ای از طریق یک لوله پلاستیکی به حوضچه بر روی صفحه متصل شد
[ترجمه گوگل]انتهای دیستال بخش روده از طریق یک لوله پلاستیکی به یک حوضچه روی صفحه وصل شد

4. This measures any preferential loss of distal limb elements.
[ترجمه ترگمان]این کار هر گونه تلفات ترجیحی عناصر عضو دوربرد را اندازه گیری می کند
[ترجمه گوگل]این اقدام هر گونه کاهش ترجیحی عناصر اندام دفاعی را اندازه گیری می کند

5. In some specimens the distal edge may be raised up often with many small spikes.
[ترجمه ترگمان]در برخی نمونه ها، لبه دور اغلب با خاره ای کوچک بالا می رود
[ترجمه گوگل]در بعضی از نمونه ها ممکن است لبه دیاستال اغلب با بسیاری از سنبله های کوچک افزایش یابد

6. Any area distal to the point of maximum width contributes only drag, which is proportional to total tail area.
[ترجمه ترگمان]هر ناحیه دور تا نقطه حداکثر پهنای تنها به کشش کمک می کند، که متناسب با ناحیه دم کل است
[ترجمه گوگل]هر محدوده دیستال به نقطه حداکثر عرض، فقط کشیدن را دارد که متناسب با کل قسمت دم است

7. The effluent from the distal Tygon cannula was collected separately during the experiment, and constituted the fifth segment.
[ترجمه ترگمان]خروجی from دوربرد cannula در طول آزمایش به طور جداگانه جمع آوری شد و بخش پنجم را تشکیل داد
[ترجمه گوگل]خروجی از کانولای دیستال Tygon به طور جداگانه در طول آزمایش جمع آوری شد و بخش پنجم را تشکیل می داد

8. There are two distal oral papillae on each side of the jaw forming a continuous series with the infradental papillae.
[ترجمه ترگمان]دو سیگنال شفاهی دور در هر طرف فک تشکیل می شوند که یک سری پیوسته با the papillae تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]دو پاپیلال دهان دیستال در هر طرف فک وجود دارد که یک سری پیوسته با پاپیلاهای اپیدورالال ایجاد می شود

9. A straight 10 F endoprosthesis was used in the five patients with a bile duct stricture distal to the stones.
[ترجمه ترگمان]در این پنج بیمار، یک F ۱۰ با لوله صفرا که به سنگ ها متصل شده بود، مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]یک انتروپروتز مستقیم 10 F در پنج بیمار با یک مجرای صفراوی دیستال به سنگ استفاده شد

10. The ventral arm plates are wider than long, pentagonal with an obtuse proximal angle and a slightly convex distal edge.
[ترجمه ترگمان]صفحات بازوی شکمی بزرگ تر از صفحات طویل، پنج ضلعی با زاویه قائمه و لبه کمی محدب هستند
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی شیب دار طولانی تر از پهنای پنجگانه با زاویه پروگزیمال مبهم و لبه دندانه ای کمی محدب است

11. The radial shields are usually covered although in some specimens it is possible to see the outline of distal end.
[ترجمه ترگمان]پوشش های شعاعی معمولا پوشیده شده اند اگر چه در برخی نمونه ها برای دیدن طرح کلی انتهای دوربرد امکان پذیر است
[ترجمه گوگل]سپرهای شعاعی معمولا پوشیده می شوند، اگرچه در بعضی از نمونه ها ممکن است نمای کلی پایان دالال را ببینید

12. The ventral interradial area is also covered with granules, if spinelets are present they are usually confined to the distal edge.
[ترجمه ترگمان]ناحیه شکمی شکمی نیز با گرانول پوشانده شده است، در صورتی که spinelets ها وجود داشته باشند، معمولا به لبه دور محدود می شوند
[ترجمه گوگل]منطقه مرکزی شکمی نیز با گرانول پوشیده شده است، در صورتی که در حالی که دهان وجود دارد، آنها معمولا به لبه دیستال محدود می شوند

13. The oral shield is oval to rounded pentagonal with the distal edge fringed by granules or low spinelets.
[ترجمه ترگمان]پوشش شفاهی بیضی شکل است که به صورت پنج ضلعی با حاشیه دور fringed شده توسط گرانول یا spinelets کم احاطه شده است
[ترجمه گوگل]سپر خوراکی بیضی شکل به پنتاگون گرد شده با لبه دیستال حاوی گرانول یا کمر درد است

14. In summary, we report a case of a retroperitoneal pancreatic pseudocyst causing distal bilateral ureteric obstruction and bilateral hydronephrosis.
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، ما یک مورد از یک pseudocyst retroperitoneal pancreatic را گزارش می کنیم که باعث انسداد ureteric دوسویه و hydronephrosis دو جانبه می شود
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، ما گزارش یک مورد از pseudocyst پانکراس retroperitoneal ایجاد دیستال انسداد شکم دو طرفه و hydronephrosis دو طرفه است

پیشنهاد کاربران

بیرونی, محیطی

غیرمستقیم

انتهایی

کولون

distal ( پزشکی )
واژه مصوب: دورینه
تعریف: دور از مبدأ یا نقطۀ اتصال یا خط میانی بدن


کلمات دیگر: