کلمه جو
صفحه اصلی

aggression


تجاوز، حمله (بدون مجوز و برخلاف تعهدات)، برتاخت، برتازش، یورش، پیشدستی (در حمله)، تهاجم، (روان شناسی) پرخاشگری، ستیزه جویی، خشونت، تعدی، تخطی، تعر­، اغازپرخاش، درازدستی، بنیادجنگ

انگلیسی به فارسی

تجاوز


تجاوز، تخطی، تعرض، آغاز پرخاش، دراز دستی، بنیاد جنگ، حمله


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: unprovoked hostile action against a country by another's military forces.
مترادف: offensive
مشابه: assault, attack, blitz, charge, foray, invasion, onset, onslaught, siege, thrust

- The nation retaliated for its neighbor's aggression by launching missiles.
[ترجمه ترگمان] ملت با پرتاب موشک ها برای تهاجم همسایه خود تلافی کرد
[ترجمه گوگل] این کشور با پرتاب موشک به خاطر تجاوز همسایه خود اقدام به مقابله کرد

(2) تعریف: The use of force or violence against another in order to dominate or achieve one's own aims.
مترادف: belligerence, belligerency, hostility, militancy
مشابه: competitiveness

- Most of all, he feared the aggression of the other prisoners.
[ترجمه ترگمان] بیشتر از همه، از پرخاشگری و پرخاشگری زندانی ها بیم داشت
[ترجمه گوگل] بیشتر از همه، او از تجاوز دیگر زندانیان ترسید
- The researchers believe that violent programming can cause aggression in young children.
[ترجمه ترگمان] محققان بر این باورند که برنامه نویسی خشن می تواند باعث پرخاشگری در کودکان خردسال شود
[ترجمه گوگل] محققان بر این باورند که برنامه نویسی خشونت آمیز می تواند باعث تجاوز در کودکان شود

(3) تعریف: any offensive action or actions against others.
مترادف: assault, attack
مشابه: belligerence, invasion, offense

- He was punished for the aggression he committed against the other player.
[ترجمه ترگمان] او به خاطر the که علیه دیگر بازیکنان مرتکب شد، مجازات شد
[ترجمه گوگل] او برای تجاوز علیه یکی دیگر از بازیکنان مجازات شد

• hostile behavior; attack, offensive
if a country or group shows aggression in its political or military activities, it frequently makes attacks on other countries or groups.
if someone behaves with aggression, they behave in an angry and forceful way that makes other people feel threatened.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] پرخاشگری
[روانپزشکی] پرخاشگری. اصطلاحی بسیار کلی برای انواع گوناگونی از اعمال همراه با حمله و خصومت و خشونت. - پرخاشگری

مترادف و متضاد

Synonyms: aggressiveness, antagonism, belligerence, blitz, combativeness, destructiveness, fight, hostility, pugnacity, push


attack, often military


Synonyms: assailment, assault, blitz, blitzkrieg, encroachment, injury, invasion, offense, offensive, onset, onslaught, push, raid


hostile or forceful behavior, attitude


جملات نمونه

the German aggression against Poland

تاختن (تجاوز) آلمان به لهستان


1. naked aggression
تجاوز آشکار

2. the german aggression against poland
تاختن (تجاوز) آلمان به لهستان

3. war of aggression
جنگ تهاجمی

4. the surest way to prevent aggression is to remain strong
مطمئن ترین راه جلوگیری از تجاوز نیرومند باقی ماندن است.

5. we will put an end to aggression
ما به تجاوز پایان خواهیم داد.

6. Aggression is by no means a male-only trait.
[ترجمه ترگمان]پرخاشگری به هیچ وجه یک ویژگی مذکر نیست
[ترجمه گوگل]تجاوز به هیچ وجه یک ویژگی مردانه نیست

7. Is football a good outlet for men's aggression?
[ترجمه ترگمان]فوتبال خوبی برای پرخاشگری برای مردان است؟
[ترجمه گوگل]آیا فوتبال یک راه خوب برای تجاوز مردان است؟

8. We need to defend against military aggression.
[ترجمه ترگمان]ما باید علیه تجاوز نظامی دفاع کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید از تجاوز نظامی دفاع کنیم

9. Some types of dog are bred for aggression.
[ترجمه ترگمان]برخی از انواع سگ ها برای پرخاش پرورش داده می شوند
[ترجمه گوگل]برخی از انواع سگ ها برای تجاوز جنسی مورد استفاده قرار می گیرند

10. Sport became the perfect outlet for his aggression.
[ترجمه ترگمان]ورزش برای پرخاش او به یک خروجی عالی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]ورزش برای پرخاشگری خود در بازار مناسب بود

11. The whole land rose to resist foreign aggression.
[ترجمه ترگمان]کل زمین برای مقاومت در برابر تجاوز خارجی افزایش یافت
[ترجمه گوگل]کل زمین برای مقاومت در برابر تجاوز خارجی افزایش یافت

12. Aggression is completely foreign to his nature .
[ترجمه ترگمان]پرخاشگری به طور کامل به ماهیت او بیگانه است
[ترجمه گوگل]تجاوز به طبیعت کاملا خارجی است

13. Unprovoked displays of aggression cannot be tolerated.
[ترجمه ترگمان]نمایش Unprovoked پرخاشگری را نمی توان تحمل کرد
[ترجمه گوگل]تظاهرات ناشی از تجاوز قابل تحمل نیست

14. Our dogs have never shown aggression towards other dogs.
[ترجمه ترگمان]سگ های ما هرگز نسبت به سگ های دیگر حمله نکرده اند
[ترجمه گوگل]سگ های ما هرگز تجاوز به سگ های دیگر نشان نداده اند

15. Such aids amount to economic aggression.
[ترجمه ترگمان]این کمک ها به تجاوز اقتصادی بستگی دارد
[ترجمه گوگل]چنین کمک هایی به تجاوز اقتصادی می انجامد

16. The aggression of a bully leaves people feeling hurt, angry and impotent.
[ترجمه ترگمان]تجاوز به یک قلدر باعث می شود که مردم آزرده، خشمگین و ناتوان شوند
[ترجمه گوگل]تجاوز یک چاقو به افراد احساس درد، عصبانیت و ناتوانی می کند

اصطلاحات

war of aggression

جنگ تهاجمی


پیشنهاد کاربران

در متون روان شناختی "پرخاشگری" ترجمه می شود.

تجاوز سرزمینی - تعرض سرزمینی

پرخاشگری


رفتار خشونت آمیز

تعرض، تاخت و تاز

پرخاش

تجاوز ارضی

aggression ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: پرخاشگری
تعریف: رفتاری ناشی از رقابت جویی یا خشم یا خصومت که به آسیب رساندن یا نابودی یا شکست دیگری و در بعضی موارد خود شخص می انجامد


کلمات دیگر: