کلمه جو
صفحه اصلی

blocking


معنی : انسداد
معانی دیگر : کنده ای کردن

انگلیسی به فارسی

کنده‌ای کردن، انسداد


مسدود کردن، انسداد


انگلیسی به انگلیسی

• obstructing, barring, impeding, deterring

دیکشنری تخصصی

[سینما] تعیین مکان (عوامل صحنه )
[کامپیوتر] کنده ای کردن ؛انسداد؛ بلاکه کردن ؛ بلوک بندی
[برق و الکترونیک] بازاشتن، بلوک بندی، بستن 1. اعمال بایاس منفی قوی به شبکه ی لامپ الکترونی برای قطع جریان آند آن، یا ایجاد اثر معادل مسدود کننده ی جریان در ترانزیستور یا سایر قطعات حالت جامد فعال 2. اضافه بارگذاری گیرنده پاسخ را به حد مطلوب برگرداند . 3. ترکیب دو یا چند رکورد رایانه ای در یک بلوک 4 . جلو گیری از عبور جریان مستقیم در قطعه ی نیمرسانا . - سد کننده
[نساجی] بلوکه کردن
[ریاضیات] قطعه بندی، قالب کردن، قالبزنی
[پلیمر] قطعه ای شدن، دسته ای شدن، مهارسازی، خشک چسبی
[روانپزشکی] وقفه، انسداد. انسداد یا مهار فرآیند جاری تفکر یا تکلم. در اینجا قطار فکر ناگهان به حال توقف در آمده و "خلائی" به جا می گذارد. سپس فکری کاملاً نو ممکن است آغاز گردد. در بیمارانی که کم و بیش بینش خود را حفظ کرده اند، این حالت ممکن است تجربه وحشت انگیزی باشد و این نشان می دهد که تجربه وحشت انگیزی باشد و این نشان می دهد که انسداد فکر با تجربه ای که افراد معمولی دارند و گاهی رشته افکار خود را، بخصوص وقتی مضطرب و خیلی خسته هستند، از دست می دهند، متفاوت است. انسداد فکر وقتی به وضوح وجود داشته باشد تقریباً مشخص کننده اسکیزوفرنی است. معهذا، باید بخاطر داشت که بیماران خسته مضطرب به آسانی رشته کلام خود را گم می کنند و به نظر می رسد که دچار انسداد تکلم هستند.
[آمار] بلوک بندی

مترادف و متضاد

انسداد (اسم)
let, choke, block, obstacle, blockade, obstruction, blockage, occlusion, blocking, stockade, impassability, padlock, tie-up

جملات نمونه

1. That person is blocking my view.
[ترجمه ترگمان]آن شخص جلوی دید من را می گیرد
[ترجمه گوگل]این شخص نظر من را مسدود می کند

2. Unfavourable economic conditions were blocking a recovery of the American insurance market.
[ترجمه ترگمان]شرایط اقتصادی Unfavourable مانع بهبود بازار بیمه آمریکا شد
[ترجمه گوگل]شرایط اقتصادی نامطلوب بازدارندگی بازار بیمه آمریکا را مسدود کردند

3. He stood squarely in front of them, blocking the entrance.
[ترجمه ترگمان]او درست جلوی آن ها ایستاد و جلوی ورودی را گرفت
[ترجمه گوگل]او در مقابل آنها ایستاده بود، جلوگیری از ورودی

4. Don't stand there blocking the gateway!
[ترجمه ترگمان]اونجا واینسا و جلوی دروازه رو بگیر!
[ترجمه گوگل]دروغ را مسدود نکن!

5. You're blocking that Mini in.
[ترجمه ترگمان] داری جلوی اون کوچولو رو می گیری
[ترجمه گوگل]شما آن مینی را مسدود می کنید

6. The disease is caused by globules of fat blocking the blood vessels.
[ترجمه ترگمان]این بیماری از globules چربی ناشی می شود که رگ های خونی را مسدود می کند
[ترجمه گوگل]این بیماری توسط گلبول های چربی ایجاد می شود که باعث مسدود شدن عروق خونی می شود

7. Somebody had parked in front of me, blocking me in.
[ترجمه ترگمان]یک نفر جلوی من پارک کرده بود و جلوی من را گرفته بود
[ترجمه گوگل]کسی مقابل من ایستاده بود و من را مسدود کرده بود

8. A fallen tree is blocking the road.
[ترجمه ترگمان]یک درخت سقوط کرده راه را مسدود کرده است
[ترجمه گوگل]درخت افتاده مسدود کردن جاده است

9. Heavy snow is blocking all roads into Scotland.
[ترجمه ترگمان]برف سنگین همه جاده های اسکاتلند را مسدود کرده است
[ترجمه گوگل]برف سنگین تمام جاده ها را به اسکاتلند مسدود می کند

10. The court upheld an injunction barring protesters from blocking access to the company.
[ترجمه ترگمان]دادگاه حکم منع ورود معترضان به شرکت را منع کرد
[ترجمه گوگل]دادگاه محکومیت اعتراض به مانع دسترسی به شرکت را رد کرد

11. A woman in a very large hat was blocking my view of the procession.
[ترجمه ترگمان]زنی با کلاه خیلی بزرگی جلوی چشم من را گرفته بود
[ترجمه گوگل]یک زن در یک کلاه بسیار بزرگ، دیدگاه من نسبت به مراسم را مسدود کرد

12. She stood firm, blocking the entrance.
[ترجمه ترگمان]او محکم ایستاد و جلوی ورودی را گرفت
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود، جلوگیری از ورودی

13. A fallen tree was blocking the road.
[ترجمه ترگمان]یک درخت افتاده جلوی جاده را گرفته بود
[ترجمه گوگل]درخت افتاده مسدود کردن جاده بود

14. There was a heavy curtain blocking out the light.
[ترجمه ترگمان]پرده سنگین جلوی نور را گرفته بود
[ترجمه گوگل]یک پرده سنگین مانع از نور شد

15. Trees, undergrowth and creepers intertwined, blocking our way.
[ترجمه ترگمان]درختان، گیاهان و گیاهان رونده درهم آمیخته و راه ما را سد کرده اند
[ترجمه گوگل]درختان، زیر کشت و خزنده ها در هم تنیده می شوند، مسدود کردن راه ما

پیشنهاد کاربران

دکوپاژ

انسداد، ایجاد مانع

مسدودسازی

مانع ایجاد کردن، مسدود کردن، بند آوردن

طلاکوبی، نقش برجسته سازی

انسداد فکر ( در روانپزشکی )

[تئاتر و سینما] استقرارِ ( عوامل )

blocking ( روان شناسی )
واژه مصوب: وقفة فکر
تعریف: توقف ناگهانی جریان فکر یا کلام

بازدارنده

میزانسن ( حرکت و محل استقرار بازیگران و عناصر جلوی دوربین )

( معادل دکوپاژ اشتباه هست؛ دکوپاژ حرکت دوربین و اندازه قاب و . . . )


کلمات دیگر: