1. I was born on the cusp between Virgo and Libra.
[ترجمه ترگمان]من در آستانه بین برج سنبله و برج میزان متولد شدم
[ترجمه گوگل]من متولد شدم در میان قدیس و قدیس
2. I am sitting on the cusp of middle age.
[ترجمه ترگمان]من الان در اوج سن و سالی هستم
[ترجمه گوگل]من نشسته ام از سن متوسط
3. The country was on the cusp of economic expansion.
[ترجمه ترگمان]این کشور در آستانه توسعه اقتصادی قرار داشت
[ترجمه گوگل]این کشور در راستای گسترش اقتصادی بود
4. He was on the cusp between small acting roles and moderate fame.
[ترجمه ترگمان]او در آستانه بین نقش های بازیگری کوچک و شهرت متوسط قرار داشت
[ترجمه گوگل]او در بین نقش های کوچک بازیگری و شهرت متوسط قرار داشت
5. They will be on the cusp of puberty.
[ترجمه ترگمان] الان در اوج بلوغ هستن
[ترجمه گوگل]آنها در بلوغ بلوغ خواهند بود
6. You see, I was on my astrological cusp on Monday, it wasn't at all propitious for me.
[ترجمه ترگمان]می دانید، من روز دوشنبه در ماه نجومی my بودم، برای من مناسب نبود
[ترجمه گوگل]می بینید، روز دوشنبه من در روزنامه نگاری هولوکاست بودم، برای من اهمیتی نداشت
7. Sing Sing seems constantly on the cusp of chaos.
[ترجمه ترگمان]سینگ به طور مداوم در اوج هرج و مرج به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]شنیدن آواز به طور مداوم در هرج و مرج از هرج و مرج به نظر می رسد
8. The first has the effect of moving the cusp towards the back edge of the catastrophe surface.
[ترجمه ترگمان]اولی اثر حرکت بر روی لبه عقبی این سانحه را دارد
[ترجمه گوگل]اولین اثر حرکت به سمت لبه پشتی سطح فاجعه است
9. As the world approached the cusp of a new millennium, the fire was still spreading.
[ترجمه ترگمان]همچنان که دنیا به اوج یک هزاره جدید نزدیک می شد، آتش هنوز در حال گسترش بود
[ترجمه گوگل]همانطور که جهان به سوی هزاره جدید نزدیک شد، آتش هنوز هم گسترش می یابد
10. On the cusp of restructuring family life, we cling ever more ardently to this antiquated and ill-conceived provider-homemaker design.
[ترجمه ترگمان]در دوران تغییر ساختار زندگی خانوادگی، ما با اشتیاق بیشتر به این طراحی قدیمی و بد خلق - خانه دار پایبند خواهیم ماند
[ترجمه گوگل]با توجه به تجدید ساختار زندگی خانوادگی، ما با شدت بیشتری نسبت به این طرح قدیمی و مبهم ارائه دهنده - تولید کننده ی خانه سازی دست و پنجه نرم می کنیم
11. Archaeologists believe they are on the cusp of shedding new light on the life of William Shakespeare –by digging up what may have been the playwright's cesspit.
[ترجمه ترگمان]باستان شناسان بر این باورند که آن ها بر فراز ریزش نور جدیدی بر زندگی ویلیام شکسپیر قرار دارند - با حفر این که چه چیزی ممکن است نمایش نامه نویس باشد
[ترجمه گوگل]باستان شناسان معتقدند که آنها در معرض نابودی نور جدید در زندگی ویلیام شکسپیر هستند - با کشیدن چیزی که ممکن است سقوط نمایشنامهنویس باشد
12. The world occurred for me on the cusp of magic and elementary science.
[ترجمه ترگمان]جهان برای من بر فراز جادو و علم ابتدایی روی داد
[ترجمه گوگل]جهان برای من در زمینه علوم جادویی و ابتدایی به وجود آمده است
13. Aristotle lived at the virtual cusp of the world of the autonomous city-state of the Greek polis.
[ترجمه ترگمان](ارسطو)در ابتدای دنیای مستقل شهر، کشور خود مختار (پولیس)، زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]ارسطو در خدمت مجازی دنیای شهر مستقل از ایالت پلیس یونان بود
14. Having only one cusp. Used of a tooth.
[ترجمه ترگمان] فقط یه دونه نوک داره قبلا یه دندون استفاده شده
[ترجمه گوگل]داشتن تنها یک کاسپ استفاده از یک دندان
15. Based on the catastrophic theory, a cusp catastrophic model for the instability of pillarburst was established.
[ترجمه ترگمان]براساس نظریه فاجعه بار، یک مدل فاجعه بار برای ناپایداری of ایجاد شد
[ترجمه گوگل]بر اساس نظریه فاجعه آمیز، یک مدل فاجعه آمیز cusp برای بی ثباتی pillarburst ایجاد شد