کلمه جو
صفحه اصلی

edema


معنی : خیز، ورم، اماس
معانی دیگر : (پزشکی - گیاه شناسی) خیز (انباشته شدن نابهنجار آب در یاخته ها یا بافت ها یا حفره های بدن یا گیاه)، ادم، طب ورم

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) ورم، آماس، خیز


ادم، ورم، خیز، اماس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: edemas, edemata
مشتقات: edematose (adj.), edematous (adj.)
• : تعریف: an abnormal accumulation of watery fluid in tissues or cavities of the body.

- Edema had caused significant swelling of his feet and ankles.
[ترجمه ترگمان] تجمع مایع، ورم مفصلی از پاهایش و قوزک پاهایش ایجاد کرده بود
[ترجمه گوگل] ادم باعث تورم قابل توجهی از پاها و مچ پا شد

• abnormal collection of fluid in a body cavity

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] خیز - ادم
[] خیز

مترادف و متضاد

خیز (اسم)
bound, rush, rising, wave, billow, edema, jump, leap, dropsy, swelling, tumor, lunge, stud, uprising, water wave

ورم (اسم)
bulge, tumidity, edema, dropsy, botch, tympany, swelling, bunny, tumor, node, tumefaction, turgidity, welt, tumescence

اماس (اسم)
inflammation, tumidity, edema, dilation, turgescence, poke, tumefaction, turgidity, tumescence

جملات نمونه

1. Maybe pulmonary edema was not in the cards for me after all.
[ترجمه ترگمان]شاید ورم ریوی به خاطر من توی کارت ها نبود
[ترجمه گوگل]شاید ادم ریوی در کارتها برای من نبود

2. The tissue affected by edema will usually pit.
[ترجمه ترگمان]بافت تحت تاثیر ادم معمولا قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]بافتی که تحت تاثیر ادم قرار دارد معمولا گودال می شود

3. There is no pigmentation and no edema.
[ترجمه ترگمان]رنگ و ورم نداره و ورم هم نداره
[ترجمه گوگل]هیچ رنگدانه و بدون ادم وجود دارد

4. I looked blanched. Edema, and contractures had comfortably settled into my legs.
[ترجمه ترگمان]رنگ و رویش پریده بود تجمع مایع، و contractures راحت روی پاهای من قرار گرفته بودند
[ترجمه گوگل]نگاهم کرد ادم و قرارداد به راحتی به پاهایم رسید

5. Tissue edema and wound exudation further worsen the disturbance.
[ترجمه ترگمان]تجمع بافت و جراحت بیشتر بدتر از هرج و مرج نیست
[ترجمه گوگل]ادم بافت و زخم اسهال باعث اختلال بیشتر می شود

6. Edema skin tight, shiny, pale or light red color, soft texture, it is concavity.
[ترجمه ترگمان]پوست زبر، براق، رنگ پریده، رنگ پریده و روشن، بافت نرم، it است
[ترجمه گوگل]ادم پوست تنگ، براق، رنگ پریده یا نور قرمز، بافت نرم، تقریبا

7. The acute phase is characterized by edema and hyaline membrane formation.
[ترجمه ترگمان]فاز حاد با تشکیل لایهی edema و hyaline مشخص می شود
[ترجمه گوگل]فاز حاد با تشکیل غشاء ادم و هیالین مشخص می شود

8. Eyelid edema: common in nephritis, chronic liver disease, malnutrition, anemia, blood vessels, such as edema.
[ترجمه ترگمان]تجمع مایع در nephritis: مشترک در nephritis، بیماری کبد، تغذیه، کم خونی، کم خونی، از قبیل تجمع مایع
[ترجمه گوگل]ادم پلک: رایج در نفریت، بیماری مزمن کبدی، سوء تغذیه، کم خونی، رگ های خونی مانند ادم

9. The alveolus edema just can be improved in 1 to 3 days with cardiotonic and diuretic therapy, so it needs follow-up radiographies in short time.
[ترجمه ترگمان]ادم alveolus تنها می تواند در ۱ تا ۳ روز با cardiotonic و therapy diuretic بهبود یابد، بنابراین نیاز به پی گیری - در کوتاه مدت دارد
[ترجمه گوگل]ادم آلوئولوس فقط می تواند در 1 تا 3 روز با درمان قلبی و دیورتیک بهبود یابد، بنابراین در کوتاه مدت نیاز به پیگیری رادیوگرافی است

10. Acute hypercarbia aggravates existing cerebral edema because it causes cerebral vasodilatation and increased cerebral blood flow.
[ترجمه ترگمان]hypercarbia حاد، تورم مغزی موجود را تشدید می کند زیرا باعث ایجاد اختلال مغزی و افزایش جریان خون مغزی می شود
[ترجمه گوگل]هیپرکروبی حاد، ادم مغزی موجود را تشدید می کند، زیرا باعث ایجاد اختلال در مغز و افزایش جریان خون مغزی می شود

11. If the patient is deteriorating from airway edema or stridor, jetting may not be advisable since they may not have the ability to egress the instilled pressure and volume.
[ترجمه ترگمان]اگر بیمار از مجرای تنفسی به شدت آسیب ببیند، ممکن است مرتب توصیه نشود چون ممکن است توانایی خروج از فشار و حجم القا شده را نداشته باشند
[ترجمه گوگل]اگر بیمار دچار ادم و یا استروئید هوایی شود، ممکن است توصیه شود که جتکی ممکن است توصیه نمی شود، زیرا ممکن است توانایی از بین رفتن فشار و حجم تزریق را نداشته باشد

12. Cerebral infarction; Decompressive craniectomy; Cerebral edema; Increased intracranial pressure.
[ترجمه ترگمان]مغزی infarction، Decompressive مغزی، تورم مغزی، افزایش فشار داخلی
[ترجمه گوگل]سکته مغزی؛ cranecctomy انعقاد پذیر؛ ادم مغزی؛ افزایش فشار داخل جمجمه

13. With composite botanic water discharge formula, cam improve edema in the eye region, accelerate blood circulation, smoothen skin, and leave your eyes glowing with attractive luster.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از فرمول تخلیه آب botanic مرکب، دوربین در منطقه چشم، تورم را افزایش می دهد، گردش خون، پوست smoothen را تسریع می کند و چشمان شما را به درخشش جذاب تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]فرمول تخمیر آب ترکیبی گیاهان، طب سوزنی، ادم را در ناحیه چشم بهبود می بخشد، گردش خون را تسریع می دهد، پوست را نرم و لطیف می کند و چشم های شما را با درخشندگی جذاب درخشان می گذارد

14. Any creatures that breathe the surface air directly are subject to severe lung damage, lung edema, and death.
[ترجمه ترگمان]هر جانوری که هوای سطحی را تنفس کند، در معرض آسیب شدید ریه، تورم ریه و مرگ قرار دارد
[ترجمه گوگل]هر موجودی که هوا را مستقیما نفس بکشد، به علت آسیب شدید ریه، ادم ریه و مرگ است

پیشنهاد کاربران

تورم بخش هایی از بدن

edema ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: خیز 3
تعریف: وجود بیش ازحد مایعات در فضاهای بین یاخته ای


کلمات دیگر: