کلمه جو
صفحه اصلی

groove


معنی : خط، گودی، کانال، شیار، خیاره، خان تفنگ، کار جاری و یکنواخت، عادت زندگی، خط انداختن، شیار دار کردن، تن در دادن
معانی دیگر : شیاریدن، شیارک دار کردن، (خودمانی) تجانس داشتن، (کالبدشناسی) شیار یا درز باریک (استخوان یا عصب و غیره)، ناودانک، شیار کوچک، شیارک (مثل شیارک های روی صفحه ی گرامافون)، زهوار، ناوه، رزوه، ناوک، عادت، کار یا رفتار روزمره، راه و رسم همیشگی، (خودمانی) یکدلی، تجانس و همدردی، (سلاح) خان تفنگ (و غیره)، جدول

انگلیسی به فارسی

شیار، گودی، خط، خیاره، کانال، خان تفنگ، کار جاری و یکنواخت، عادت زندگی، خط انداختن، شیار دار کردن، تن در دادن


شیار، خیاره، خط، گودی، جدول، کانال، (نظامی)خان تفنگ،(مجازا) کارجاری ویکنواخت، عادت زندگی، خط انداختن، شیار دار کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a long narrow furrow or indentation in a surface.
مترادف: furrow
مشابه: gouge, indentation, rut, trench, trough

(2) تعریف: in a phonograph record, the channel for the stylus.

(3) تعریف: (informal) a fixed routine, considered as being effective, or as being humdrum and boring.
مترادف: grind, habit, routine, rut
مشابه: pattern, system

(4) تعریف: (slang) a pleasant or enjoyable time.
مشابه: blast, delight, enjoyment, fun
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: grooves, grooving, grooved
(1) تعریف: to cut a groove into.
مترادف: rut
مشابه: furrow, gouge, line, score

(2) تعریف: to place or fix in a groove.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: groovelike (adj.)
• : تعریف: (slang) to have pleasure, or feel in harmony.
مشابه: enjoy, revel

- She grooved on the trumpet solo.
[ترجمه ترگمان] او به تنهایی به آن ضربه زد
[ترجمه گوگل] او در انفرادی ترومپت گام برداشت

• long narrow channel, furrow; routine, habit, fixed way of doing things
make furrows or channels, cut a groove in; enjoy oneself; interact harmoniously
a groove is a line cut into a surface.

دیکشنری تخصصی

[سینما] شیار
[عمران و معماری] شکاف - شیار - خراش
[دندانپزشکی] کانال، جدول، در سطح اکلوزال دندانهای خلفی به عمیق ترین قسمت sulcus گویند
[مهندسی گاز] شیار، شیاردادن
[زمین شناسی] شیار، درز، خراش ،خط فرورفتگی سطحی کوتیکول حشرات.
[ریاضیات] شیار، چاک، فاق، بریدگی، شیارکندن، شیار
[] تاو، کُنج
[آب و خاک] شیار

مترادف و متضاد

خط (اسم)
hand, order, groove, way, road, character, bar, mark, letter, row, line, file, feature, writing, track, script, streak, charter, letter missive, stripe, calligraphy, rut, ruler, ruck, message, legend, fascia, stria, handwriting, penmanship, printmaking, tails

گودی (اسم)
hollow, groove, hole, bezel, valley, delve, dimple, dent, depth, dint, lacuna

کانال (اسم)
cut, groove, channel, gullet, kennel

شیار (اسم)
groove, track, corrugation, list, valley, thread, furrow, rake, ruck, flute, stria

خیاره (اسم)
groove, stria

خان تفنگ (اسم)
groove

کار جاری و یکنواخت (اسم)
groove

عادت زندگی (اسم)
groove

خط انداختن (فعل)
groove, hatch, rut

شیار دار کردن (فعل)
groove, indenture, channel, rib, rut, fuller, furrow, gutter, ridge

تن در دادن (فعل)
accede, acquiesce, addict, groove

channel, indentation


Synonyms: canal, corrugation, crease, crimp, cut, cutting, depression, ditch, flute, fluting, furrow, gouge, gutter, hollow, incision, notch, pucker, rabbet, rut, scallop, score, scratch, slit, trench, valley


daily routine


Synonyms: daily grind, grind, pace, rote, rut, same old stuff, schtick, slot


جملات نمونه

1. neural groove
شیارک عصبی

2. contemporary youth and rock groove together
موسیقی راک و نسل جوان با هم تجانس دارند.

3. The bolt slid easily into the groove.
[ترجمه ترگمان]گلوله به آسانی در the فرو رفت
[ترجمه گوگل]پیچ پیچ به راحتی به شیار اسلاید

4. Alex Popov proved he was back in the groove by winning the 100 metres freestyle.
[ترجمه ترگمان]الکس پوپوف گفت که او با بردن ۱۰۰ متر آزاد در شیار عقب بوده است
[ترجمه گوگل]الکس پوپوف ثابت کرد که با برنده شدن آزادانه 100 متر، در شیار قرار گرفته است

5. My life seems to be in a groove. I do the same things day after day.
[ترجمه ترگمان]زندگی من به نظر می رسد که زندگی من در a است من همین کار رو هر روز بعد از روز انجام میدم
[ترجمه گوگل]زندگی من به نظر می رسد در یک شیار است روزها و روزها همان کارها را انجام می دهم

6. Sliding doors and windows move in groove.
[ترجمه ترگمان]درها و پنجره ها در groove حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]درب و پنجره کشویی در شیار حرکت می کنند

7. Cut a groove 3 cm from the top of the piece of wood.
[ترجمه ترگمان]یک شیار را ۳ سانتیمتر از بالای تکه چوب ببرید
[ترجمه گوگل]3 سانتی متر از بالای قطعه چوب را برید

8. Running water had carved a groove down the face of the wall.
[ترجمه ترگمان]آب که آب می کرد، groove را از روی دیوار تراشیده بود
[ترجمه گوگل]در حال اجرا آب، یک شیار را بر روی دیوار گذاشت

9. They're happy to stay in the same old groove.
[ترجمه ترگمان]آن ها از ماندن در همان روال سابق خوشحال می شوند
[ترجمه گوگل]آنها خوشحال هستند که در همان شیار قدیمی باقی بمانند

10. The window slides along a deep metal groove to open and close.
[ترجمه ترگمان]پنجره در امتداد یک شیار فلزی عمیق قرار می گیرد تا باز و بسته شود
[ترجمه گوگل]پنجره باز می شود و نزدیک به یک شیار فلزی عمیق می زند

11. The Ugly: Styling groove across grille.
[ترجمه ترگمان]زشت و زشت
[ترجمه گوگل]شیار زشت: شیپور خاموشی در داخل پنجره مشبک

12. Diamond-tipped milling wheels are used to groove airport runways and station platforms to improve their friction when wet, thus preventing slipping.
[ترجمه ترگمان]چرخ های milling با نوک الماس برای شیار باند فرودگاه و سکوهای ایستگاه برای بهبود اصطکاک خود در هنگام مرطوب شدن استفاده می شوند در نتیجه از لغزش جلوگیری می کنند
[ترجمه گوگل]چرخ های فرز مخصوص الماس جهت استفاده در باند فرودگاه ها و ایستگاه های ایستگاه مورد استفاده قرار می گیرند تا اصطکاک خود را در زمان مرطوب افزایش دهند، بنابراین از لغزش جلوگیری می شود

13. Opinions have been divided whether the spur and groove systems are due to erosion or the constructive action of corals.
[ترجمه ترگمان]نظرات تقسیم شده اند که آیا محرک و سیستم شیار به دلیل فرسایش یا عمل سازنده مرجان ها است
[ترجمه گوگل]دیدگاه ها تقسیم شده است که آیا سیستم های ریز و درز به علت فرسایش یا اقدام سازنده مرجان ها هستند

14. Evelyn Glennie can beat out a musical groove on old cooking pans.
[ترجمه ترگمان](اولین Glennie)می تواند یک شیار موزیکال را بر روی pans پخت کهنه اجرا کند
[ترجمه گوگل]Evelyn Glennie می تواند یک شیار موزیکال را در تابه های قدیمی پخت و پز بکشد

The rosebush cut grooves on the car's fender.

بوته‌ی گل سرخ گل‌گیر ماشین را شیار انداخت.


Contemporary youth and rock groove together.

موسیقی راک و نسل جوان با هم تجانس دارند.


neural groove

شیارک عصبی


پیشنهاد کاربران

رقصیدن هنگام پخش موزیک

مسیر
جهت
سمت و سو
an established routine or habit

روزمرگی
Like A man gets in a groove in New York
یه آدم که توی نیویورک چسبیده به روزمرگی. . .

به معنی روش یا عادت زندگی
مثل انیمیشن The emperor 'new groove

یعنی زندگی یا عادت زندگی جدید امپراطور

groove ( مهندسی بسپار - تایر )
واژه مصوب: شیار 3
تعریف: فضای خالی میان دو آج نوار مجاور

خان / xAn /
مترادف خان: خانه، سرا، منزل، کاروان سرا، مرحله، منزلگاه، امیر، میر، فئودال، رئیس، رئیس ایل، بزرگ زاده، ایل بیگ، لقبی احترام آمیز، کندو، شیارهای درون لوله تفنگ، شیار

برابر پارسی: سالار، بزرگ، ک


کلمات دیگر: