معنی : خط، گودی، کانال، شیار، خیاره، خان تفنگ، کار جاری و یکنواخت، عادت زندگی، خط انداختن، شیار دار کردن، تن در دادن
معانی دیگر : شیاریدن، شیارک دار کردن، (خودمانی) تجانس داشتن، (کالبدشناسی) شیار یا درز باریک (استخوان یا عصب و غیره)، ناودانک، شیار کوچک، شیارک (مثل شیارک های روی صفحه ی گرامافون)، زهوار، ناوه، رزوه، ناوک، عادت، کار یا رفتار روزمره، راه و رسم همیشگی، (خودمانی) یکدلی، تجانس و همدردی، (سلاح) خان تفنگ (و غیره)، جدول