1. she was in a state of ambivalence about having children
او در مورد بچه دار شدن دارای دو احساس متضاد بود.
2. The document expressed some ambivalence over the doctrine of predestination.
[ترجمه ترگمان]این سند نشانه ای از تقدیر ازلی را ابراز کرده است
[ترجمه گوگل]این سند بیانگر نوعی اختلاف نظر در مورد دکترین تخیل است
3. She felt a certain ambivalence towards him.
[ترجمه سوسن] اونوعی احساس دوگانه نسبت به وی دارد
[ترجمه ترگمان]یک زن دمدمی مزاجی را نسبت به او احساس می کرد
[ترجمه گوگل]او احساس غرور خاصی نسبت به او داشت
4. Many people feel some ambivalence towards television and its effect on our lives.
[ترجمه سوسن] بسیاری از مردم احساس نوعی دوگانکی نسبت به تلویزیون و تاثیر آن در زندنگی ما دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم نسبت به تلویزیون و تاثیر آن در زندگی ما احساس بی قراری می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم احساس برانگیز بودن نسبت به تلویزیون و تاثیر آن بر زندگی ما دارند
5. There was ambivalence among church members about women becoming priests.
[ترجمه سوسن] در بین اعضای کلیسا در باره کشیش شدن زنان تضادبود
[ترجمه ترگمان]بین اعضای کلیسا در مورد تبدیل شدن زنان به کشیش ها ambivalence وجود داشت
[ترجمه گوگل]در میان اعضای کلیسا، زنانگی در مورد زنان تبدیل به کشیشان شد
6. O'Neill had a genuine ambivalence toward US involvement in the war.
[ترجمه ترگمان]اونیل در رابطه با دخالت ایالات متحده در جنگ دمدمی مزاجی واقعی داشت
[ترجمه گوگل]اویل به دوجنبی واقعی نسبت به دخالت ایالات متحده در جنگ پرداخت
7. The same ambivalence is evident in the prevailing attitude toward language.
[ترجمه ترگمان]همین رفتار در نگرش رایج به زبان مشهود است
[ترجمه گوگل]همان دوگانگی در نگرش غالب نسبت به زبان آشکار است
8. It is as an answer to this ambivalence that the civic culture recommends itself.
[ترجمه ترگمان]این پاسخ به این ابهام است که فرهنگ مدنی خود را توصیه می کند
[ترجمه گوگل]این به عنوان پاسخی به این دوبیتی است که فرهنگ شهری خود را توصیه می کند
9. As a result of this foolish ambivalence the Government is in danger of wasting the credit it deserves for the minimum wage.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه این دمدمی مزاجی احمقانه، دولت در خطر هدر دادن اعتبار است که شایسته حداقل حقوق است
[ترجمه گوگل]در نتیجه این دوگانگی احمقانه دولت در معرض خطر عاری از اعتبار است که برای حداقل دستمزد ارزشمند است
10. Moral ambivalence is probably associated with a number of other features which distinguish regulatory misconduct from breaches of the traditional code.
[ترجمه ترگمان]ارتباط اخلاقی احتمالا با تعدادی از ویژگی های دیگر مرتبط است که سو رفتار نظارتی را از نقض قانون سنتی متمایز می کند
[ترجمه گوگل]دوبیتی اخلاقی احتمالا با تعدادی از ویژگی های دیگر مرتبط است که تخلفات قانونگذاری را از نقض قوانین سنتی متمایز می کند
11. A similar ambivalence prevailed in the provision of grave goods as in the bestowal of presents.
[ترجمه ترگمان]در تامین کالاهای اساسی مانند the هدیه، دمدمی مزاجی مشابهی حکمفرما شد
[ترجمه گوگل]دوام ناپذیری مشابه در تأمین کالاهای قبر، به عنوان پاداش هدایتی حکمفرما بود
12. A third candle was ambivalence, and usually takes the form of two women who are close allies and rivals.
[ترجمه ترگمان]شمع سوم دمدمی بود و معمولا شکل دو زنی را می گیرد که هم متحدان و هم رقیب یکدیگر هستند
[ترجمه گوگل]شمع سوم دغدغه بود و معمولا به شکل دو زن که متحدین نزدیک و رقبا هستند
13. The contradictoriness and ambivalence of racist discourses and interactions are produced by a complex combination of social and psychic structures and forces.
[ترجمه ترگمان]The و دمدمی گرایی گفتمان های نژادپرستانه و تعاملات را با ترکیب پیچیده ای از ساختارهای اجتماعی و روانی و نیروها ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]تناقض و متضاد گفتمان و تعاملات نژادپرستانه، ترکیبی پیچیده از ساختارها و نیروهای اجتماعی و روانی است
14. Her petty jealousy and deep ambivalence about Dickinson explode through her schoolmarm prose.
[ترجمه ترگمان]حسادت کوچک و خصومت عمیق او در مورد دیکنسون از طریق نثر schoolmarm اش منفجر شده است
[ترجمه گوگل]دغدغه کوچک و دیوانگی عمیق خود راجع به دیکنسون از طرز تفکر مدرن خود منفجر می شود