1. the closure of kandvan tunnel
بستن تونل کندوان
2. if you don't fasten the closure of the plastic cover properly, the bread will stale faster
اگر بست کیسه ی پلاستیکی را خوب نبندی نان زودتر بیات خواهد شد.
3. The crisis has led to the closure of a number of non-essential government services.
[ترجمه ترگمان]این بحران منجر به بسته شدن تعدادی از خدمات غیر ضروری دولتی شده است
[ترجمه گوگل]این بحران منجر به بسته شدن تعدادی از خدمات دولتی غیر ضروری شده است
4. Why would the closure of hospitals be in the public interest ?
[ترجمه ترگمان]چرا بسته شدن بیمارستان ها به نفع مردم است؟
[ترجمه گوگل]چرا بستن بیمارستان ها به نفع عمومی است؟
5. The closure of the mine led to large-scale redundancies.
[ترجمه ترگمان]بسته شدن این معدن منجر به redundancies در مقیاس بزرگ شد
[ترجمه گوگل]بستن معدن منجر به انهدام در مقیاس بزرگ شد
6. The accident caused the complete closure of the road.
[ترجمه ترگمان]این تصادف باعث بسته شدن کامل جاده شد
[ترجمه گوگل]تصادف باعث توقف کامل جاده شد
7. The closure of the export department resulted in over 100 redundancies.
[ترجمه ترگمان]تعطیلی بخش صادرات منجر به بیش از ۱۰۰ redundancies شد
[ترجمه گوگل]بسته شدن بخش صادرات منجر به بیش از 100 شغل شد
8. Several military bases are threatened with closure .
[ترجمه ترگمان]چندین پایگاه نظامی با بسته شدن تهدید شده اند
[ترجمه گوگل]چندین پایگاه نظامی با تهدید تهدید می شود
9. The closure of the mine was the single most important factor in the town's decline.
[ترجمه ترگمان]بسته شدن معدن مهم ترین عامل در کاهش شهر بود
[ترجمه گوگل]بسته شدن معادن تنها عامل مهم در کاهش شهر بود
10. The closure of the factory left hundreds of men unemployed.
[ترجمه ترگمان]تعطیلی این کارخانه صدها نفر از افراد بی کار را ترک کرد
[ترجمه گوگل]بسته شدن کارخانه صدها نفر از مردان را بیکار گذاشت
11. The closure of the local hospital has caused a huge public outcry .
[ترجمه ترگمان]تعطیلی بیمارستان محلی موجب اعتراض شدید عمومی شده است
[ترجمه گوگل]بستن بیمارستان محلی موجب عصبانیت عظیم مردم شده است
12. We haven't yet been told officially about the closure.
[ترجمه ترگمان]هنوز به طور رسمی راجع به قضیه خاتمه نداده بودیم
[ترجمه گوگل]هنوز رسما درباره بسته شدن صحبت نشده است
13. The closure of the factory dealt a lethal blow to the town.
[ترجمه ترگمان]تعطیلی این کارخانه ضربه ای مهلک به شهر وارد کرد
[ترجمه گوگل]بسته شدن کارخانه ضربه ای مرگبار به شهر داشت
14. The closure of the factory will lead to a number of job losses.
[ترجمه ترگمان]تعطیلی این کارخانه به تعدادی از خسارت های شغلی منجر خواهد شد
[ترجمه گوگل]بسته شدن کارخانه منجر به تعدادی از تلفات شغلی خواهد شد
15. With the closure of the factory(sentence dictionary), thousands of workers have been thrown on the scrap heap.
[ترجمه ترگمان]با بسته شدن این کارخانه، هزاران کارگر بر روی توده زباله پرتاب شده اند
[ترجمه گوگل]با تعطیلی کارخانه (فرهنگ لغت حکم)، هزاران کارگر در پشته ی ضایعات ریخته شده اند