کلمه جو
صفحه اصلی

palatal


معنی : دهانی، کامی، وابسته به کام، وابسته سق
معانی دیگر : وابسته به سق یا کام

انگلیسی به فارسی

وابسته به کام، وابسته سق، دهانی، کامی


پالتال، کامی، وابسته به کام، وابسته سق، دهانی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to the palate.

(2) تعریف: articulated with the front of the tongue close to or against the hard palate, as the consonant "y" in the word "yellow".
اسم ( noun )
مشتقات: palatally (adv.)
• : تعریف: a palatal consonant or sound.

• of or pertaining to the roof of the mouth; occurring at the roof of the mouth; toward or against the roof of the mouth

دیکشنری تخصصی

[دندانپزشکی] کامی، وابسته به کام، به سطح داخلی یا مجاور زبانی (از پنج سطح دندان) فقط در تمام دندانهای فک بالا سطح کامی یا palatal گویند

مترادف و متضاد

دهانی (صفت)
oral, palatal

کامی (صفت)
velar, palatal

وابسته به کام (صفت)
palatal

وابسته سق (صفت)
palatal

جملات نمونه

1. Palatal sensations of fullness and roundness, with a pleasant taste of chocolate.
[ترجمه ترگمان]در این میان، تاثرات palatal و roundness، با طعم شیرین شکلات
[ترجمه گوگل]احساسات پالاتال از پریشانی و گرد بودن، با طعم دلپذیر شکلات

2. An aspirated voiceless blade - palatal affricate.
[ترجمه ترگمان]صدایی خفه و خاموش که صدای blade به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]یک تیغه بدون صدا - پاتالیزه

3. Palatal expansion is frequently applied in correction of maxillary transverse deficiency and upper dental arch constriction.
[ترجمه ترگمان]انبساط palatal اغلب در تصحیح نقص عرضی بالا و تنگ دندان بالا به کار می رود
[ترجمه گوگل]گسترش کولورکتال اغلب در اصلاح کمبود عرضی ماگزیلاری و سفتی قوس بالای دندان استفاده می شود

4. Conclusion The palatal vault, cusp inclination and the position of artificial teeth have apparent influence upon the stress concentration on the alveoli dentales maxillae.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری طاق palatal، شیب لبه و موقعیت دندان های مصنوعی تاثیر ظاهری بر غلظت فشار بر the dentales maxillae دارد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: طالع بینی، شکاف کاسپ و وضعیت دندانهای مصنوعی تاثیر قابل توجهی بر میزان تمرکز تنش روی دندان های آلوئولی ماکسیل دارند

5. Palatal be ground beef should have form 1to 30 percent fat.
[ترجمه ترگمان]گوشت گاو نر باید ۱ تا ۳۰ درصد چربی داشته باشد
[ترجمه گوگل]گوشت گاو گوشتی باید از 1 تا 30 درصد چربی تشکیل شود

6. Tongue (palatal) tip odontoclasis is more than buccal tip.
[ترجمه ترگمان]نوک زبان (palatal)بیش از buccal نوک است
[ترجمه گوگل]نوک تناسلی نوک تیز (پالاتال) بیشتر از نوک بوکال است

7. LRXCT scan reveals important palatal structures of the psittacosaur specimen, and hence, provides new information on understanding the anatomy and paleobiology of psittacosaurs.
[ترجمه ترگمان]اسکن LRXCT ساختارهای مهم palatal نمونه psittacosaur را نشان می دهد و از این رو اطلاعات جدیدی برای شناخت آناتومی و paleobiology of فراهم می کند
[ترجمه گوگل]اسکن LRXCT نشان می دهد ساختارهای مهم پاتالین نمونه پروستاتاکوزور است و از این رو، اطلاعات جدیدی را در درک آناتومی و پائیزیولوژی شناسی روان تواکوازور فراهم می کند

8. The palatal rugae helps speech recovery in patients with complete denture restoration.
[ترجمه ترگمان]The rugae به بازیابی سخنرانی در بیماران با بازسازی کامل denture کمک می کند
[ترجمه گوگل]rugae پالاتیک به بهبودی گفتار در بیمارانی که دندانپزشکی کامل دارند، کمک می کند

9. Objective To study the effects of palatal rugae on speech recovery after restoration of complete denture.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه اثرات of بر بازیابی گفتار پس از احیای of کامل
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه به منظور بررسی اثرات زخم پالاتال بر بهبودی گفتار پس از ترمیم پروتز کامل

10. Non-surgical method was used only by palatal lateral expansion, four bicuspids extraction, tongue guard, combined with myofunctional therapy and finally got a good result.
[ترجمه ترگمان]روش غیر جراحی تنها با گسترش جانبی palatal، چهار استخراج bicuspids، گارد زبان و ترکیب با روش درمانی myofunctional مورد استفاده قرار گرفت و در نهایت نتیجه خوبی بدست آمد
[ترجمه گوگل]روش غیر جراحی فقط با گسترش جانبی پالاتال، استخراج چهار bicuspids، نگهدارنده زبان، همراه با درمان myofunctional و در نهایت نتیجه خوبی به دست آمد

11. This is an unaspirated voiceless palatal affricate.
[ترجمه ترگمان]این an palatal voiceless است
[ترجمه گوگل]این ناخوشایند غم انگیز است

12. A voiceless palatal fricative.
[ترجمه ترگمان] یه هواپیمای بدون خاموش سازی
[ترجمه گوگل]یک حباب سخنرانی بی صدا

13. An aspirted voiceless palatal affricate.
[ترجمه ترگمان] \"و\" aspirted palatal \"و\" affricate
[ترجمه گوگل]یک جراح پاتال بی صدا

پیشنهاد کاربران

palatal ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: کامی 1
تعریف: ویژگی همخوانی که در تولید آن زبان با سخت کام تماس می یابد


کلمات دیگر: