کلمه جو
صفحه اصلی

anterior


معنی : قدامی، جلوی
معانی دیگر : در جلو، قدامی (در مقابل: خلفی posterior)، بطنی، شکمی، (از نظر زمان یا ترتیب یا منطق) مقدم، پیشین

انگلیسی به فارسی

جلو(ی)، قدامی


قدامی، جلوی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: anteriorly (adv.), anteriority (n.)
(1) تعریف: located near or at the front. (Cf. posterior.)
مترادف: fore, front
متضاد: posterior
مشابه: forward, head, right

- the anterior lobe
[ترجمه ترگمان] لوب قدامی
[ترجمه گوگل] لوب قدامی

(2) تعریف: earlier in time.
مترادف: antecedent, earlier, preceding, prior
متضاد: posterior
مشابه: foregoing, former, precedent, preliminary, previous

• first, earlier; previous, going before

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] قسمت پیشین یا جلوی بدن(قدامی).
[دندانپزشکی] قدامی، پیشین، اصطلاحا به ناحیه قدامی دهان گفته می شود، در مقابل posterior
[زمین شناسی] پیشین ،قدامى،در جلوی، جلویی

مترادف و متضاد

قدامی (صفت)
anterior, frontal

جلوی (صفت)
prior, former, forward, anterior, fore, frontward

beginning, prior


Synonyms: antecedent, foregoing, former, past, precedent, preceding, previous


Antonyms: ending, posterior, subsequent


جملات نمونه

1. a whale's anterior hump
کوژ قدامی نهنگ

2. Specimens for examination were taken from the anterior side of the left ventricle from each heart.
[ترجمه ترگمان]نمونه ها برای معاینه از طرف جلویی بطن چپ از هر قلب گرفته شدند
[ترجمه گوگل]نمونه هایی برای بررسی از طرف قشر بطن چپ از هر قلب گرفته شد

3. Both anterior and posterior attention systems have many subcortical partners in doing their job, especially in the thalamus.
[ترجمه ترگمان]هر دو سیستم توجه پیشین و جلویی بسیاری از شرکای subcortical را در انجام کار خود به ویژه در تالاموس دارند
[ترجمه گوگل]هر دو سیستم توجه و قدامی هم در انجام کارهایشان، مخصوصا در تالاموس، شریک های زیرکوریتی دارند

4. The ectoderm anterior to the primitive streak forms the neural plate which is slightly indented along the midline.
[ترجمه ترگمان]اکتودرم قدامی برای شیار اولیه، صفحه عصبی را شکل می دهد که کمی حاشیه دار در امتداد the است
[ترجمه گوگل]اکو ترم قدامی به ریشه اولیه، عصب را تشکیل می دهد که در طول خط میانی به آرامی رانده شده است

5. Morphologically it represents the most anterior region of the head and has secondarily acquired a basal hinged attachment.
[ترجمه ترگمان]morphologically، the ناحیه سر را نشان می دهد و دارای دلبستگی وابسته به basal است
[ترجمه گوگل]از لحاظ مورفولوژیکی، آن را نمایانگر قسمت قدام بالای سر و به طور ثانویه پیوستگی پایه ای به دست می آورد

6. Analysis of the anterior wall biopsy specimens showed none of the characteristic histopathological features of mucosal prolapse.
[ترجمه ترگمان]تحلیل نمونه های اولیه نمونه برداری از نمونه های اولیه، هیچ یک از ویژگی های مشخصه histopathological of را نشان نداد
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل نمونه های بیوپسی دیواره قدامی نشان داد هیچ یک از مشخصات هیستوپاتولوژی مشخص پرولاپس مخاطی

7. In almost all cases the anterior deltoid is the most developed and the posterior the least developed.
[ترجمه ترگمان]تقریبا در تمامی موارد deltoid قدامی پیشرفته ترین و the است که حداقل توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]تقریبا در همه موارد، دلالت های قدامی بیشترین توسعه یافته و کمر خلفی کمتر توسعه یافته است

8. Behind the retina lies the anterior chamber, filled with the aqueous humour.
[ترجمه ترگمان]در پشت شبکیه، اتاق جلویی با شوخ طبعی آبکی پر شده است
[ترجمه گوگل]پشت شبکیه چشم، اتاق قدامی پر از طنز آبی است

9. Semenik tore the anterior cruciate ligament in his left knee Saturday.
[ترجمه ترگمان]Semenik رباط صلیبی جلویی را روز شنبه در زانوی چپ خود پاره کرد
[ترجمه گوگل]Semenik صبح زانوی چپ خود رباط متقاطع قدامی را قطع کرد

10. The ciliary body is an anterior dilation of the choroid at the level of the lens.
[ترجمه ترگمان]بدنه ciliary (ciliary)یک اتساع عروق داخلی در سطح لنز است
[ترجمه گوگل]بدن ciliary یک انقباض قدامی کوروئید در سطح لنز است

11. The secretions of the anterior pituitary gland control the activities of the adrenal cortex and other endocrine organs.
[ترجمه ترگمان]ترشح غده هیپوفیز قدامی، فعالیت های قشر آدرنالی و دیگر اندام های endocrine را کنترل می کند
[ترجمه گوگل]ترشحات غده هیپوفیز قدامی فعالیت های قشر آدرنال و سایر اندام های غدد درون ریز را کنترل می کند

12. The anterior and posterior relative bulge of the disk that is adjacent to inferior edge of the olisthy vertebra are considered the main clue and basis of CT diagnosis of lumber spondylolisthesis.
[ترجمه ترگمان]برآمدگی نسبی جلویی و جلویی دیسک که مجاور لبه پایین ستون فقرات قرار دارد، به عنوان سرنخ اصلی و پایه تشخیص CT of محسوب می شود
[ترجمه گوگل]پوسیدگی نسبی قدامی و خلفی دیسک که در مجاورت لبه پایین تر از مهره های پایه قرار دارد، به عنوان کلیدی ترین و پایه تشخیص CT برای اسپوندیلولیستیس چوب شناخته می شود

13. Key Words: knee? anterior cruciate ligament? graft diameter? hamstring .
[ترجمه ترگمان]کلمه کلیدی؟ زانو؟ رباط صلیبی جلویی؟ قطر دایره؟ hamstring
[ترجمه گوگل]کلمات کلیدی: زانو رباط متقاطع قدامی قطر گرافت؟ همسترینگ

14. The dilator muscles derived from the anterior pigment epithelium andremained in continuity with it.
[ترجمه ترگمان]ماهیچه های dilator از بافت ¬ های اپیتلیوم رنگدانه ¬ های جلو ¬ دار مشتق ¬ شده ¬ اند
[ترجمه گوگل]عضلات دیلاتور از اپیتلیوم رنگدانه قدامی مشتق شده و در تداوم آن باقی می مانند

15. Conclusion The repair of scleral rupture with anterior vitrectomy may prevent retina or choroid incarceration and create the chance of reconstruction of posterior segment structure.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری ترمیم شکستگی scleral با vitrectomy جلویی ممکن است مانع از شبکیه چشم یا choroid حبس شود و شانس بازسازی ساختار بخش عقبی را ایجاد کند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: بازسازی پارگی اسکلرال با ویتراکتوم قدامی ممکن است مانع زندگی شبکیه یا کوروئید شود و شانس بازسازی ساختار بخش خلفی را فراهم نماید

a whale's anterior hump

کوژ قدامی نهنگ


پیشنهاد کاربران

بنام خدا
با سلام،
anterior قدامی


کلمات دیگر: