کلمه جو
صفحه اصلی

transitional


انتقالی، وابسته بمرحله تغییریاانتقال

انگلیسی به فارسی

انتقالی،وابسته بمرحله تغییر یا انتقال


گذار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to transition.

- The tadpole is a transitional form of the frog.
[ترجمه ترگمان] tadpole یک شکل انتقالی از قورباغه است
[ترجمه گوگل] گرگ و میش یک شکل گذرا از قورباغه است

• moving, convertible, fleeting
a transitional period or stage is one during which something changes from one form or state to another.
transitional is also used to describe something that exists or happens during a transitional period or stage.

دیکشنری تخصصی

[دندانپزشکی] انتقالی،
[حقوق] انتقالی، گذرا، موقت
[ریاضیات] انتقالی

جملات نمونه

1. New transitional government Calfa's federal government resigned on June 2
[ترجمه ترگمان]دولت فدرال دولت انتقالی جدید در ۲ ژوئن استعفا داد
[ترجمه گوگل]دولت فدرال جدید دولت انتقالی در تاریخ 2 ژوئن استعفا داد

2. A transitional period to establish the new republic would last until March 199
[ترجمه ترگمان]یک دوره انتقالی برای تاسیس جمهوری جدید تا ۱۹۹ مارس ادامه خواهد یافت
[ترجمه گوگل]یک دوره گذار برای ایجاد جمهوری جدید تا مارس 199 ادامه خواهد داشت

3. Mogadishu s transitional government has started talking of reopening the capital s airport and getting its air traffic control back.
[ترجمه ترگمان]دولت انتقالی موگادیشو شروع به صحبت در مورد بازگشایی فرودگاه پایتخت و دریافت کنترل ترافیک هوایی کرده است
[ترجمه گوگل]دولت انتقالی موگادیشو شروع به صحبت در مورد بازگشایی فرودگاه پایتخت و کنترل ترافیک هوایی خود کرده است

4. The Republic of Texas is a transitional government.
[ترجمه ترگمان]جمهوری تگزاس یک دولت انتقالی است
[ترجمه گوگل]جمهوری تگزاس یک دولت انتقالی است

5. The music-hall and vaudeville were transitional as really was all nineteenth-century popular culture.
[ترجمه ترگمان]تالار موسیقی و نمایش، به همان اندازه که همه فرهنگ محبوب قرن نوزدهم بود، در حال گذار بودند
[ترجمه گوگل]سالن موزیکال و وودیل به عنوان یک فرهنگ عامه پسند قرن نوزدهم موثر بود

6. The Convention set a transitional period of 10 years, with an industrial free trade area coming into being by 1970.
[ترجمه ترگمان]این کنوانسیون یک دوره انتقالی ۱۰ ساله را با یک منطقه تجاری آزاد تجاری که تا سال ۱۹۷۰ در آن قرار دارد، تنظیم کرد
[ترجمه گوگل]این کنوانسیون یک دوره انتقالی 10 ساله را با یک منطقه تجارت آزاد تجاری که تا سال 1970 آغاز می شود، تعیین می کند

7. When these provisions are implemented, the transitional arrangements of Circular 3/84 will no longer be applicable.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این مقررات اجرا می شوند، ترتیبات موقتی بخشنامه ۳ \/ ۸۴ قابل اجرا نخواهد بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که این مقررات اعمال می شود، ترتیبات انتقال مقررات شماره 3/84 دیگر قابل اجرا نخواهد بود

8. Its Transitional Assistance Group was utterly inadequate to sort out the mess.
[ترجمه ترگمان]گروه کمک های انتقالی آن به شدت برای رفع این آشفتگی ناکافی بود
[ترجمه گوگل]گروه کمک رسانی انتقالی خود به طور کامل ناکافی بود تا مشکل را حل کند

9. Christopher was fully aware of her transitional problems.
[ترجمه ترگمان]کریستوفر به طور کامل از مشکلات انتقالی خود آگاه بود
[ترجمه گوگل]کریستوفر کاملا از مشکلات گذار او آگاه بود

10. The team is still in a transitional phase but there are a number of very talented players in their line-up.
[ترجمه ترگمان]تیم هنوز در مرحله گذار است اما تعدادی از بازیکنان با استعداد در خط خود وجود دارد
[ترجمه گوگل]این تیم هنوز در مرحله انتقالی قرار دارد اما تعدادی از بازیکنان بسیار با استعداد در ترکیب خود وجود دارد

11. With transitional relief we might reduce this below £000.
[ترجمه ترگمان]با آسودگی انتقالی می توانیم این مبلغ را کم تر از ۱۰۰،۰۰۰ پوند کاهش دهیم
[ترجمه گوگل]با کاهش تدریجی، ممکن است این مبلغ کمتر از 000 پوند کاهش یابد

12. What methods does he propose for consultation about transitional arrangements and pension schemes?
[ترجمه ترگمان]او چه روش هایی را برای مشاوره در مورد ترتیبات انتقال و طرح های بازنشستگی پیشنهاد می کند؟
[ترجمه گوگل]چه روش هایی برای مشاوره در مورد ترتیبات و برنامه های بازنشستگی پیشنهاد می کند؟

13. It relies frequently on lush music and transitional shots of the beautiful Czech countryside.
[ترجمه ترگمان]آن اغلب بر موسیقی شاداب و عکس های دوران گذار از ییلاقات زیبای چک اتکا دارد
[ترجمه گوگل]این اغلب بر موسیقی سرسبز و عکس های گذار از حومه زیبای چک متکی است

14. Transitional Relief will apply to a minority of charge payers in Birmingham.
[ترجمه ترگمان]آسودگی انتقالی برای یک اقلیت از افرادی که در بیرمنگام هستند، اعمال می شود
[ترجمه گوگل]امداد موقت به یک اقلیت پرداخت کننده در بیرمنگام اعمال خواهد شد

15. The design and administration of transitional rules in themselves suggest high short-run costs that may well outweigh discounted long-run benefits.
[ترجمه ترگمان]طراحی و اجرای قوانین انتقالی به خودی خود، هزینه های طولانی مدت بالا را پیشنهاد می کنند که ممکن است به مزایای طولانی مدت تخفیف یابد
[ترجمه گوگل]طراحی و اجرای قوانین انتقالی در خود نشان می دهد هزینه های کوتاهمدت بالا، که ممکن است به مراتب بیشتر از منافع بلندمدت با تخفیف بیشتر باشد

پیشنهاد کاربران

در حال گذار

Relating to change from one type to another

( در حال گذار ) در سیالات

جایگزین


کلمات دیگر: