کلمه جو
صفحه اصلی

pollution


معنی : الودگی، کثافت، لوی، نا پاکی
معانی دیگر : لوک

انگلیسی به فارسی

آلودگی، کثافت، ناپاکی


آلودگی، الودگی، کثافت، لوی، نا پاکی


انگلیسی به انگلیسی

• contamination; desecration; dirtying, soiling; spoiling, destruction
pollution is the process of polluting water, the air, or the environment.
pollution is also the unpleasant substances that pollute water, the air, or the environment.

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process, or an instance, of polluting.

- The company paid a fine for its pollution of the soil near the factory.
[ترجمه Morteza] شرکت به علت آلوده کردن خاک های اطراف کارخانه جریمه پرداخت کرد
[ترجمه ترگمان] شرکت برای آلودگی های خود در خاک نزدیک کارخانه جریمه پرداخت کرد
[ترجمه گوگل] این شرکت برای جبران آلودگی خاک در نزدیکی کارخانه جریمه می شود

(2) تعریف: the condition or quality of being polluted.

- Pollution of the air is responsible for some of these respiratory illnesses.
[ترجمه ترگمان] آلودگی هوا مسئول برخی از این بیماری های تنفسی است
[ترجمه گوگل] آلودگی هوا مسئول برخی از این بیماری های تنفسی است

(3) تعریف: contaminating material that pollutes.

- Pollution in the lake is killing the fish.
[ترجمه ترگمان] آلودگی در دریاچه، ماهی را می کشد
[ترجمه گوگل] آلودگی در دریاچه کشتن ماهی است

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] آلودگی
[زمین شناسی] آلودگی
[بهداشت] آلودگی
[خاک شناسی] آلودگی
[آب و خاک] آلودگی

مترادف و متضاد

الودگی (اسم)
filth, alloy, contamination, pollution, impurity, purulence, stain, soilage, squalor

کثافت (اسم)
filth, contamination, pollution, impurity, mire, muck, dirt, jakes, soilure

لوی (اسم)
contamination, pollution

ناپاکی (اسم)
contamination, pollution, impurity, improbity

dirtiness, contamination


Synonyms: abuse, adulteration, besmearing, besmirching, blight, corruption, decomposition, defilement, desecration, deterioration, dirtying, fouling, foulness, impairment, impurity, infection, misuse, polluting, profanation, rottenness, soiling, spoliation, taint, tainting, uncleanness, vitiation


Antonyms: cleanliness, purification


جملات نمونه

1. pollution has stripped the trees of their foliage
آلودگی شاخ و برگ درختان را ریخته است.

2. air pollution
آلودگی هوا

3. air pollution is still a live subject
آلودگی هوا هنوز یک موضوع مورد بحث است.

4. noise pollution
(وجود صداهای ناهنجار در محیط زیست - به ویژه در شهرها) صدا آلودگی،آلودگی صوتی

5. he spoke to the club on air pollution
برای باشگاه درباره ی آلودگی هوا نطق کرد.

6. the discoloration of the lake (waters) as a result of pollution
دگرفامی آب دریاچه در اثر آلودگی

7. There is a connection between pollution and the death of trees.
[ترجمه ترگمان]ارتباط بین آلودگی و مرگ درختان وجود دارد
[ترجمه گوگل]ارتباط بین آلودگی و مرگ درختان وجود دارد

8. The fine was for the company's pollution of the air near its plants.
[ترجمه ترگمان]جریمه برای آلودگی این شرکت در نزدیکی کارخانه های آن بود
[ترجمه گوگل]خوب بود برای آلودگی هوا شرکت در نزدیکی گیاهانش

9. The obvious way of reducing pollution is to use cars less.
[ترجمه ترگمان]روش بدیهی کاهش آلودگی استفاده از اتومبیل کم تر است
[ترجمه گوگل]روش آشکار کاهش آلودگی این است که کمتر از اتومبیل استفاده شود

10. All pollution is simply an unused resource.
[ترجمه ترگمان]تمام آلودگی به سادگی یک منبع استفاده نشده است
[ترجمه گوگل]تمام آلودگی به سادگی یک منبع استفاده نشده است

11. A miasma of pollution hung in the air above Mexico City.
[ترجمه ترگمان]A آلودگی در هوا بالای شهر مکزیک آویزان بود
[ترجمه گوگل]یک آلودگی آلودگی هوا در بالای شهر مکزیکو سقوط کرد

12. Changes in the climate are due to pollution of the atmosphere.
[ترجمه ترگمان]تغییرات در آب و هوا ناشی از آلودگی اتمسفر هستند
[ترجمه گوگل]تغییرات در آب و هوا ناشی از آلودگی جو است

13. We should take many measures to stop pollution.
[ترجمه ترگمان]ما باید اقدامات زیادی برای جلوگیری از آلودگی انجام دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید اقدامات زیادی را برای جلوگیری از آلودگی انجام دهیم

14. The costs of pollution control must be considered.
[ترجمه ترگمان]هزینه های کنترل آلودگی باید در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]هزینه های کنترل آلودگی باید در نظر گرفته شود

15. There has been a sharp decrease in pollution since the law was introduced.
[ترجمه ترگمان]از زمانی که قانون معرفی شد، کاهش شدیدی در آلودگی صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]از زمان تصویب قانون، کاهش شدید آلودگی رخ داده است

16. The Act imposes more stringent regulations on atmospheric pollution.
[ترجمه ترگمان]این قانون مقررات سختگیرانه تری در زمینه آلودگی هوا اعمال می کند
[ترجمه گوگل]این قانون مقررات سختگیرانهتری را برای آلودگی هوا اتخاذ می کند

17. There are various techniques for dealing with industrial pollution.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های مختلفی برای مقابله با آلودگی صنعتی وجود دارد
[ترجمه گوگل]تکنیک های مختلف برای مقابله با آلودگی صنعتی وجود دارد

Something must be done to stop the pollution

برای متوقف کردن آلودگی باید اقدام شود


Matters of pollution and the environment concern us all

امور آلودگی و محیط زیست همگی ما را نگران می‌کند


پیشنهاد کاربران

آلودگی

الودگی

آلایندگی

The act of causing air

pollution
pollution : pollut - ion
شاید سِتاک pollut با واژه های پارسی زیر همریشه باشد
پَلید : palid = pollut
پَلَشت/ پَلَت : palasht / palat= pollut
با پس وند ion می تواند واژه های پارسی این گونه شود
پَلید : پَلِش ( پَلِشَن )
پَلَشت : پَلِش ( پَلِشَن )


damage to air, water, etc

e. g. Pollution is still very much a live issue
( ​of interest or importance at the present time )

anti pollution ضد آلودگی


کلمات دیگر: