کلمه جو
صفحه اصلی

physiology


معنی : فیزیولوژی، تن کردشناسی، علم وظایف الاعضاء، علم طبیعی
معانی دیگر : تنکار شناسی، فیزیولژی

انگلیسی به فارسی

کار اندام، فیزیولژی، تن‌کرد شناسی، تن‌کار شناسی، علم طبیعی


فیزیولوژی، تن کردشناسی، علم وظایف الاعضاء، علم طبیعی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: physiologic (adj.), physiological (adj.), physiologically (adv.), physiologist (n.)
(1) تعریف: the science that deals with the processes and functions of living organisms and their cells, tissues, and parts.

(2) تعریف: the vital processes or functions of a living organism or its parts.

• study of the functions and activity of the body
physiology is the scientific study of how people, animals, and plants function.
the physiology of an animal or plant is the way that it functions.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] فیزیولوژی

مترادف و متضاد

فیزیولوژی (اسم)
physiology

تن کردشناسی (اسم)
physiology

علم وظایف الاعضاء (اسم)
physiology

علم طبیعی (اسم)
physiology

جملات نمونه

1. Physiology is the study of how living things work.
[ترجمه ترگمان]فیزیولوژی، مطالعه این است که چگونه موجودات زنده کار می کنند
[ترجمه گوگل]فیزیولوژی مطالعه کردن چگونگی کارهای زندگی است

2. The medicine chemically affects your physiology.
[ترجمه ترگمان]دارو به طور شیمیایی بر فیزیولوژی شما تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]این دارو شیمیایی فیزیولوژی شما را تحت تاثیر قرار می دهد

3. She knows physiology from beginning to end.
[ترجمه ترگمان]از اول تا آخر از فیزیولوژی هم خبر دارد
[ترجمه گوگل]او فیزیولوژی را از ابتدا تا انتها می داند

4. His new contribution to the advancement of physiology was well appreciated.
[ترجمه ترگمان]سهم جدید او در پیشرفت فیزیولوژی به خوبی مورد تقدیر قرار گرفت
[ترجمه گوگل]سهم جدید وی در پیشرفت فیزیولوژی، به خوبی شناخته شده بود

5. Physiology and anatomy are basic to medical science.
[ترجمه ترگمان]فیزیولوژی و کالبدشناسی برای علم پزشکی پایه هستند
[ترجمه گوگل]فیزیولوژی و آناتومی در علوم پزشکی پایه هستند

6. He bought a book about physiology.
[ترجمه ترگمان]او کتابی درباره فیزیولوژی خرید
[ترجمه گوگل]او یک کتاب در مورد فیزیولوژی خریداری کرد

7. But physiology was also a family activity; he had a laboratory at his spacious home in London.
[ترجمه ترگمان]اما فیزیولوژی هم یک فعالیت خانوادگی بود؛ یک آزمایشگاه در خانه وسیع خود در لندن داشت
[ترجمه گوگل]اما فیزیولوژی نیز فعالیت خانوادگی بود؛ او یک آزمایشگاه در خانه بزرگ خود در لندن داشت

8. As a specialist in pathology, physiology and pharmacology, Mrs Coll received many teaching awards.
[ترجمه ترگمان]خانم کول به عنوان متخصص در زمینه آسیب شناسی، فیزیولوژی و داروشناسی، بسیاری از جوایز آموزشی را دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]خانم کول به عنوان متخصص در آسیب شناسی، فیزیولوژی و فارماکولوژی، بسیاری از جوایز آموزشی را دریافت کرد

9. Tree physiology and dendrochronology are just two of the possible applications for portable computer tomography.
[ترجمه ترگمان]فیزیولوژی درخت و dendrochronology فقط دو مورد از کاربردهای ممکن برای پرتونگاری کامپیوتری قابل حمل هستند
[ترجمه گوگل]فیزیولوژی درختی و دندرونگنولوژی فقط دو مورد از برنامه های ممکن برای توموگرافی کامپیوتری قابل حمل هستند

10. That was good psychology, and good physiology.
[ترجمه ترگمان]این روانشناسی خوب و فیزیولوژی خوب بود
[ترجمه گوگل]این روانشناسی خوبی بود و فیزیولوژی خوب بود

11. Attractive subject combinations with psychology are pharmacology, physiology and behavioural neuroscience.
[ترجمه ترگمان]ترکیب های موضوع Attractive با روان شناسی، داروشناسی، فیزیولوژی و علوم اعصاب رفتاری هستند
[ترجمه گوگل]ترکیبی از سوژه جذاب با روانشناسی دارویی، فیزیولوژی و علوم اعصاب رفتاری است

12. Clearly there is a complex mixture of physiology and psychology in this situation.
[ترجمه ترگمان]واضح است که در این وضعیت یک ترکیب پیچیده از فیزیولوژی و روان شناسی وجود دارد
[ترجمه گوگل]واضح است که در این وضعیت ترکیبی پیچیده از فیزیولوژی و روانشناسی وجود دارد

13. In health services, juniors learned about anatomy and physiology and participated in a one-day job shadow.
[ترجمه ترگمان]در خدمات بهداشتی، جوانان در مورد کالبدشناسی و فیزیولوژی یاد گرفتند و در یک سایه کاری یک روزه شرکت کردند
[ترجمه گوگل]در خدمات بهداشتی، جوانان درباره آناتومی و فیزیولوژی یاد گرفتند و در یک سایه شغلی یک روزه شرکت کردند

14. The session may cover the background anatomy and physiology necessary for the understanding of diseases treated on the ward.
[ترجمه ترگمان]جلسه ممکن است آناتومی صورت و فیزیولوژی لازم برای درک بیماری هایی که در بخش درمان می شوند را پوشش دهد
[ترجمه گوگل]این جلسه ممکن است زمینه آناتومی و فیزیولوژی پس زمینه را برای درک بیماری هایی که تحت درمان قرار می گیرند پوشش دهد

15. Does this deny any connection between the physiology of black athletes and their sporting achievements?
[ترجمه ترگمان]آیا این امر ارتباط بین فیزیولوژی ورزش کاران سیاه و دستاوردهای ورزشی آن ها را تکذیب می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا این ارتباط بین فیزیولوژی ورزشکاران سیاه پوست و دستاوردهای ورزشی آنها را انکار می کند؟

پیشنهاد کاربران

شناخت

فیزیولوژی، تن کردشناسی، کاراندام شناسی

عملکرد اندامهای بدن

physiology ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: کاراندام
تعریف: مجموعۀ فرایندهایی که در یاخته ها و بافت های یک موجود زنده رخ دهد


کلمات دیگر: