کلمه جو
صفحه اصلی

midline


خط وسط، میان خط، خط میانی

انگلیسی به فارسی

خط میانی، خط وسط


انگلیسی به انگلیسی

• median plane of the body of an organism (zoology)

دیکشنری تخصصی

[دندانپزشکی] خط وسط،خط عمودی فرضی است که قوس فکین را به دو بخش مساوی می کند.
[زمین شناسی] خط وسط،خط میانی
[ریاضیات] خط واصل اوساط، دو ساق ذوزنقه، خط میانه

جملات نمونه

1. Through a midline abdominal incision, a cholecystectomy was performed and the lesser pancreatic duct was ligated.
[ترجمه ترگمان]از طریق برش میانی قلب، یک cholecystectomy انجام شد و مجرای اصلی لوزالمعده از بین رفت
[ترجمه گوگل]از طریق یک برش عرضی midline، یک کولسیستکتومی انجام شد و مجرای لوزالمعده کمتر لگد زده شد

2. A cervical vagotomy was performed through a midline neck incision and a tracheostomy tube was inserted at the same time.
[ترجمه ترگمان]A گردنی از طریق برش گردن midline و یک لوله tracheostomy در همان زمان اجرا شد
[ترجمه گوگل]یک واگوتومی گردن رحم با استفاده از یک برش گردن میان خطی و یک لوله تراکئوستومی در همان زمان وارد شد

3. In the posterior part of the body there appears to be a distinct mid-line streak and diagonal marks running out from it.
[ترجمه ترگمان]در قسمت خلفی بدن به نظر می رسد که یک خط میانی متمایز و علامت های مورب که از آن بیرون می زند وجود دارد
[ترجمه گوگل]در قسمت خلفی بدن ظاهرا یک خط خطی متوسط ​​می باشد و علائم قطری از آن خارج می شود

4. A pulsatile midline mass suggests ruptured abdominal aortic aneurysm.
[ترجمه ترگمان]یه توده میانی خط میانی نشون میده که پارگی عروق خونی پارگی عروق داره
[ترجمه گوگل]یک توده midline pulsatile نشان می دهد که آنوریسم آئورت شکمی شکسته است

5. Traditionally, a long midline incision extending from the xyphoid to the pubic symphysis was required to treat synchronous multifocal lesions in both the upper and lower urinary tract.
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی، یک برش midline طولانی از the به the عمومی برای درمان ضایعات همزمان multifocal در هر دو مجرای ادرار بالا و پایین لازم بود
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، برش طولی midline طولانی از xyphoid به سمفیز ناحیه شکمی مورد نیاز بود برای درمان ضایعات چند شاخه همزمان در هر دو دستگاه ادراری فوقانی و پایین

6. The pain was confined to the midline and was aggravated by heavy labor.
[ترجمه ترگمان]درد به the محدود می شد و با نیروی کار سنگین تشدید می شد
[ترجمه گوگل]درد به خط میانی محدود شد و توسط کار سنگین شدت یافت

7. In midline, the anterior and posterior layers of the rectus sheath fuse to separate the 2 recti and form the linea alba .
[ترجمه ترگمان]در midline، لایه های فوقانی و خلفی غلاف rectus به هم جوش می خورند تا دو recti را جدا کرده و the linea را تشکیل دهند
[ترجمه گوگل]در خط midline، لایه های قدام و خلفی فیوز غلاف رکتوس به منظور جدا کردن 2 recti و خط line alba تشکیل می شود

8. Objective: To study the effectiveness of punctate midline myelotomy (PMM)for the treatment of intractable visceral cancer pain.
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه اثر of midline myelotomy (PMM)برای درمان درده ای مزمن ناشی از سرطان پستان
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه اثر مایلوتومی میانی خطاطی (PMM) برای درمان درد سرطان بی حسی قابل تحمل است

9. Bilateral pedicle pectoralis major myocutaneous flaps, pedicle midline forehead flap and left pedicle trapezius myocutaneous flap were used for soft tissue reconstruction.
[ترجمه ترگمان]pedicle های دو جانبه pectoralis flaps، دریچه پیشانی pedicle midline و دریچه left trapezius myocutaneous برای بازسازی بافت نرم استفاده شدند
[ترجمه گوگل]دو طرفه فلپ های عضلانی اسکیزوفرنیک، فلاپ پیشانی midline فک و فلاپ مهره ای تراپزوس چپ بافت چپ برای بازسازی بافت نرم مورد استفاده قرار گرفتند

10. A caudal ventral midline coeliotomy from umbilicus to pubis should be performed.
[ترجمه ترگمان]A شکمی در شکمی از umbilicus به شرمگاهی باید اجرا شود
[ترجمه گوگل]کوئلوتومی midline خطی کانادایی از ناحیه بند ناف به پوبیس باید انجام شود

11. Unit midline a cause for concern.
[ترجمه ترگمان]واحد یک دلیل برای نگرانی است
[ترجمه گوگل]خط مرکزی یک علت برای نگرانی است

12. Class I occlusion with coordinated dental midline was obtained.
[ترجمه ترگمان]حالا یه انسداد با خط دندون پزشکی دارم که به دست اومده
[ترجمه گوگل]انسداد کلاس I با میانه خط دفاعی هماهنگ شده بدست آمد

13. There are midline deviations in population with normal occlusion.
[ترجمه ترگمان]انحراف midline در جمعیت با انسداد نرمال وجود دارد
[ترجمه گوگل]انحرافات متوسط ​​در جمعیت با انسداد طبیعی وجود دارد

14. The ectoderm anterior to the primitive streak forms the neural plate which is slightly indented along the midline.
[ترجمه ترگمان]اکتودرم قدامی برای شیار اولیه، صفحه عصبی را شکل می دهد که کمی حاشیه دار در امتداد the است
[ترجمه گوگل]اکو ترم قدامی به ریشه اولیه، عصب را تشکیل می دهد که در طول خط میانی به آرامی رانده شده است

15. Both sexes have a small black spot in the midline at the base of the tail stalk.
[ترجمه ترگمان]هر دو مرد یک نقطه سیاه کوچک در وسط وسط دماغه شاخ دار دارند
[ترجمه گوگل]هر دو جنس دارای یک نقطه کوچک سیاه و سفید در خط میانی در پایه ساقه دم است


کلمات دیگر: