کلمه جو
صفحه اصلی

fossa


معنی : روزنه، حفره، گودال، چال، فرو رفتگی
معانی دیگر : (کالبدشناسی) گودی، کاواکی

انگلیسی به فارسی

(کالبد شناسی، جانورشناسی) گودال، حفره، فرورفتگی، روزنه


فسا، حفره، چال، گودال، روزنه، فرو رفتگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: fossae
• : تعریف: in anatomy, a pit, cavity, or depression.

• cavity or depression in a bone (anatomy)

دیکشنری تخصصی

[دندانپزشکی] گودال، فرو رفتگی، حفره، به گودی (تقعر) نامنظم و تقریبا گرد شده سطح تاج دندان اطلاق می شود
[زمین شناسی] گودال، فرو رفتگی، حفره گودی (تقعر) نامنظم و تقریبا" گرد شده سطح تاج دندان

مترادف و متضاد

روزنه (اسم)
scuttle, hatch, aperture, orifice, window, hole, pore, outlet, clearance, loophole, peephole, peep, casement, slit, fossa, eyelet, foramen, ostium

حفره (اسم)
hollow, hole, grave, cell, ditch, trench, pit, cavern, delve, socket, cavity, fossa, fovea, gutter, sinus, lacuna, loculus, pothole

گودال (اسم)
hole, swag, grave, trench, pit, cavern, puddle, cavity, sinkhole, fossa, fosse, fovea, vesicle, sinus, graben

چال (اسم)
hole, trench, pit, cavern, fossa, fosse, lubritorium

فرو رفتگی (اسم)
depression, notch, fossa, fovea, concavity, sinking, howe

جملات نمونه

1. Posterior fossa neoplasms or multiple sclerosis may rarely cause vertigo or hearing loss.
[ترجمه ترگمان]fossa Posterior یا sclerosis چندگانه ممکن است به ندرت موجب سرگیجه یا فقدان شنوایی شود
[ترجمه گوگل]نئوپلاسم حفره جانشینی یا مولتیپل اسکلروزیس ممکن است به ندرت موجب سرگیجه یا کاهش شنوایی شود

2. Objective To reconstruct traumatic or hypoplastic olecranon fossa.
[ترجمه ترگمان]هدف از بازسازی ضربه روحی و یا hypoplastic olecranon fossa
[ترجمه گوگل]هدف: برای بازسازی تخریب Olecranon آسیب دیده یا هیپوپلاستی

3. Condylar position was in the middle of glenoid fossa in posteroanterior direction.
[ترجمه ترگمان]محل Condylar در وسط فرورفتگی، در جهت posteroanterior قرار داشت
[ترجمه گوگل]موقعیت کاندیلار در وسط شکاف گلنویید در جهت پسرو قاعده بود

4. The dura mater enters the hypophyseal fossa by its edge and forms three inter-cavernous sinus.
[ترجمه ترگمان]سخت شامه از لبه آن وارد the fossa می شود و سه سینوس حفره ای را شکل می دهد
[ترجمه گوگل]ماده دورا به لبه ی هیپوفیزه وارد می شود و سه سینوس بین حفره ای ایجاد می کند

5. This operation has two advantages: Navicular fossa is repaired to dilate urethral outlet and to reduce resistance of urination.
[ترجمه ترگمان]این عمل دارای دو مزیت است: Navicular fossa به خروجی urethral dilate ترمیم شده است و مقاومت ادرار را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]این عمل دارای دو مزیت است: فوس ناوسیکار برای بازسازی مجرای مجرای ادراری و کاهش مقاومت ادرار ترمیم می شود

6. To study the related anatomy of a glenoid fossa approach -one of surgical approaches to the lateral skull base .
[ترجمه ترگمان]مطالعه آناتومی مربوطه از رویکرد glenoid fossa - یکی از رویکردهای جراحی به پایه جمجمه جانبی
[ترجمه گوگل]برای بررسی آناتومی مربوط به یک رویکرد گلنوید فسوس - یکی از رویکردهای جراحی به پایه جمجمه جانبی

7. The mass does not extend into the popliteal fossa, knee joint or bones.
[ترجمه ترگمان]این جرم به مفصل زانو یا مفاصل زانو نمی رسد
[ترجمه گوگل]جرم به نفس نفس نفس، مفصل زانو یا استخوان نفوذ نمی کند

8. Short limb of incus(or incudal fossa) and lateral semicircular canal are important landmarks by which pyramidal segment of FN might be located in manipulation of mastoid.
[ترجمه ترگمان]بخش اتصال کوتاه از استخوان سندانی (یا incudal fossa)و کانال نیمدایره های افقی هستند که در آن ها بخش هرمی فرست در دستکاری of قرار دارد
[ترجمه گوگل]اندام کوتاه اندوس (یا فک حسی) و کانال نیمه گردان جانبی نشانه های مهم هستند که بخش های هرمی از FN ممکن است در دستکاری مشتی قرار گیرند

9. The centriolar complex was inside implantation fossa and consisted of proximal centriole and basal body.
[ترجمه ترگمان]مجتمع centriolar در داخل کاشت fossa قرار داشت و از بدنه centriole و بدن پایه تشکیل می شد
[ترجمه گوگل]مجتمع centriolar درون حفره لانه گزینی قرار داشت و شامل مرکز مرکزی پروگزیمال و بدن پایه بود

10. The differential for a posterior fossa mass in children includes juvenile pilocytic astrocytoma, medulloblastoma, ependymoma, and brainstem glioma.
[ترجمه ترگمان]دیفرانسیل برای توده fossa خلفی در کودکان شامل pilocytic astrocytoma، medulloblastoma، ependymoma و brainstem glioma است
[ترجمه گوگل]دیفرانسیل برای یک توده خلفی خلفی در کودکان شامل آستروسیتوم های پلوتونیومی نوجوانان، مدولوبلاستوما، اپندومیوما و گلیوما مغز است

11. The capitulum is inside the implantation fossa.
[ترجمه ترگمان]The در داخل fossa implantation قرار دارد
[ترجمه گوگل]سرده در داخل حفره لانه گزینی قرار دارد

12. ATRT most commonly occurs in the posterior fossa (52%), but can be supratentorial, pineal, spinal, or multifocal.
[ترجمه ترگمان]ATRT اغلب در the خلفی (۵۲ %)رخ می دهد، اما می تواند supratentorial، پینه آل، نخاع و یا multifocal باشد
[ترجمه گوگل]ATRT اغلب در فک خلفی (52٪) رخ می دهد، اما می تواند supratentorial، pineal، spinal یا multifocal باشد

13. It is typically reserved for patients who have contraindications to CT with iodinated contrast, for detailed assessment of mediastinal pathology, and for posterior fossa brain metastases.
[ترجمه ترگمان]این بیماری عموما برای بیمارانی که contraindications تا CT را با کنتراست بالا،، برای ارزیابی دقیق آسیب شناسی mediastinal، و برای متاستاز مغز fossa، رزرو شده است
[ترجمه گوگل]این معمولا برای بیمارانی که دارای کنتراست برای CT با کنتراست یددار هستند، برای ارزیابی دقیق آسیب به مدیاستن و برای متاستازهای مغزی خلفی خلفی استفاده می شود

14. The enlargement of CMS in the fetuses may be shown in physiologic enlargement of posterior fossa. ConclusionsCMS is a potential new marker for normal development of rhombencephalon.
[ترجمه ترگمان]توسعه CMS در جنین های ممکن است در توسعه فیزیولوژیک of پشتی نشان داده شود ConclusionsCMS یک علامت جدید برای رشد طبیعی of است
[ترجمه گوگل]بزرگ شدن CMS در جنین ممکن است در بزرگ شدن فیزیولوژیکی شکم خلفی نشان داده شود نتیجه گیری CMS یک نشانگر بالقوه جدید برای رشد طبیعی رمبوپروفن است

پیشنهاد کاربران

حفره - گودال

حرفه


حفره


کلمات دیگر: