معنی : رطوبت، تف، بزاق، اب دهان، خدو، سیخ کباب، میله، شمشیر، دشنه، سیخ، بسیخ کشیدن، اب دهان پرتاب کردن، تف انداختن، به سیخ کشیدن، بیرون پراندن
معانی دیگر : (کباب) سیخ، با سرنیزه یا نیزه فرو کردن، (جغرافی) باریکه، زبانه، دماغه ی شنی، تف کردن (یا انداختن)، خدو انداختن، آب دهان انداختن، (با: out) از دهان بیرون افکندن، (تف کنان یا با خشم و دهان کف کرده) گفتن، بالا آوردن، (از دهان) بیرون دادن، (صدایی شبیه تف کردن ایجاد کردن) جزجز کردن، پت پت کردن، پس پس کردن، هیس هیس کردن، نم نم باریدن، آهسته برف (یا باران) آمدن، (بیرون) افکندن، پراندن، انداختن، خیو، نم نم باران، برف خفیف، سی کباب، بسی کشیدن، سورا کردن، مثل تف بیرون پراندن