کلمه جو
صفحه اصلی

oral


معنی : زبانی، شفاهی، دهانی، از راه دهان
معانی دیگر : گفتاری، (زبان شناسی) دهانی (در برابر: خیشومی nasal)، (روانکاوی) دهانی، (معمولا جمع) آزمون (های) گفتاری، امتحان (ات) شفاهی، وابسته به سخن و سخنوری، سخنی، سخنورانه، (جانورشناسی - روی دهان یا در اطراف دهان) دهان سوی، دهان درون، دهان درونی، (دارو و غیره) از راه دهان، خوردنی

انگلیسی به فارسی

زبانی، شفاهی، دهانی، از راه دهان


دهانی، شفاهی، از راه دهان، زبانی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: spoken, as opposed to written; accomplished by speaking.
مترادف: spoken
مشابه: verbal, vocal, voiced

- She was asked to give an oral recitation of the poem.
[ترجمه ترگمان] از او خواسته شد تا یک شعر شفاهی از این شعر به او بدهد
[ترجمه گوگل] از او خواسته شد که یک شعر را بخواند
- I have trouble remembering oral instructions.
[ترجمه Mansur] به خاطر سپردن دستورالعمل های شفاهی برایم مشکل است
[ترجمه ترگمان] من با به یاد آوردن دستورالعمل های شفاهی دچار مشکل شده ام
[ترجمه گوگل] من به یاد دستورالعمل های خوراکی مشکل دارم
- There will be both an oral exam and a written exam to test your knowledge.
[ترجمه ترگمان] هم امتحان شفاهی و هم امتحان کتبی برای آزمون دانش آموزان وجود خواهد داشت
[ترجمه گوگل] برای تست دانش خود، یک معاینه شفاهی و یک امتحان کتبی وجود خواهد داشت

(2) تعریف: of, near, taken by, or concerning the mouth.

- The diagnosis was oral cancer.
[ترجمه ترگمان] تشخیص سرطان دهانی بود
[ترجمه گوگل] تشخیص سرطان خوراکی بود
- The doctor's instructions were for oral administration of the medicine.
[ترجمه ترگمان] دستور پزشک برای مدیریت شفاهی دارو بود
[ترجمه گوگل] دستورالعمل پزشک برای انتقال خوراکی دارو بود
اسم ( noun )
مشتقات: orally (adv.)
• : تعریف: (often pl.) an examination, esp. for an advanced degree, in which the responses are spoken, not written.
مشابه: examination, prelim, test

- How did you perform on your orals?
[ترجمه ترگمان] چطور روی orals اجرا کردی؟
[ترجمه گوگل] چگونه در وطن خود انجام دادید؟

• spoken exam, test in which the answers are not written
verbal, spoken; of or pertaining to the mouth; taken or administered by the mouth (medicine); (psychoanalysis) understood or experienced through the mouth (of a stage in childhood development)
oral is used to describe things that involve speaking rather than writing.
an oral is an oral test or examination.
oral medicines are ones that you swallow.

دیکشنری تخصصی

[دندانپزشکی] زبانی، گفتاری، شفاهی
[زمین شناسی] دهانی صفت: (الف) سطحی که دهان یک موجود بی مهره در آن واقع شده مانند سطح خارجی رو به بالای کپسول یک ادریوستروید، همچنین مربوط به سطح دهانی، واقع بر روی آن، در نزدیک و یا به سمت آن مانند یک نرمه دهانی که در حقیقت غلاف انتهایی یک کیستویداست که دهان آن را دربر گرفته است.متضاد: aboral.ب) مربوط به دهانه (و نه دهان) مخزن خزه سانان.ج) به سمت قسمت فوقانی عنصر کندانت. م: صفحه دهانی یک خارپوست.

مترادف و متضاد

زبانی (صفت)
verbal, lingual, oral, nuncupative, viva voce, vocabular

شفاهی (صفت)
verbal, oral, nuncupative, viva voce, vocabular, unwritten, word-of-mouth

دهانی (صفت)
oral, palatal

از راه دهان (صفت)
oral

spoken


Synonyms: articulate, ejaculatory, lingual, narrated, phonated, phonetic, phonic, recounted, related, said, sonant, sounded, told, unwritten, uttered, verbal, viva voce, vocal, voiced, word-of-mouth


Antonyms: printed, written


جملات نمونه

Next week she will take her orals.

هفته‌ی دیگر امتحانات شفاهی خود را خواهد داد.


1. An oral agreement is not enough; we must have a written promise.
توافق شفاهی کافی نیست,ما به یک تعهد کتبی نیاز داریم

2. Oral surgery is necessary to penetrate to the diseased root.
عمل جراحی دهان برای دسترسی به ریشه ی خراب دندان مورد نیاز است

3. His unique oral powers made Lincoln a man to remember.
قدرت کلامی منحصر به فرد لینکلن او را مردی به یادماندنی ساخت

4. oral eroticism
شهوت دهانی

5. oral speech sounds
آواهای دهانی

6. oral contraceptive
داروی ضد آبستنی خوراکی

7. oral hygiene
بهداشت دهان

8. oral surgeon
جراح دهان و دندان

9. the oral exam will come after the written exam
امتحان شفاهی پس از امتحان کتبی خواهد بود.

10. an oral examination
آزمون سخنی،امتحان شفاهی

11. stories passed on by oral tradition
داستان هایی که دهان به دهان گشته است (طبق سنت گفتاری انتقال یافته است).

12. the examiner passed him on his written test but failed him on his oral test
ممتحن در امتحان کتبی به او نمره ی قبولی داد ولی در امتحان شفاهی او را رد کرد.

13. He takes every opportunity of practicing his oral English.
[ترجمه ترگمان]او هر فرصتی را برای تمرین زبان انگلیسی خود می گیرد
[ترجمه گوگل]او هر فرصتی را برای تمرین زبان انگلیسی خود می گیرد

14. We hurried an oral agreement before signing a formal contract.
[ترجمه ترگمان]ما قبل از امضای قرارداد رسمی، یک قرارداد شفاهی را پیش گرفتیم
[ترجمه گوگل]ما قبل از امضای یک قرارداد رسمی قرارداد شفاهی توافق کردیم

15. I did well on the oral but not on the written paper.
[ترجمه ترگمان]من به زبان شفاهی خوب عمل کردم، اما نه روی کاغذ نوشتاری
[ترجمه گوگل]من به خوبی از دهانش خوشم آمد اما نه بر روی مقاله نوشته شده

16. He lucked out on the oral examination.
[ترجمه ترگمان]او در امتحان شفاهی شرکت کرد
[ترجمه گوگل]او در معاینه شفاهی موفق شد

17. 'I am' is usually contracted to 'I'm' in oral speech.
[ترجمه ترگمان]من معمولا در سخنرانی شفاهی با من تماس گرفته می شود
[ترجمه گوگل]'من' معمولا به 'من' در سخنرانی دهان منصوب می شود

18. Particular emphasis will be placed on oral language training.
[ترجمه ترگمان]تاکید ویژه بر آموزش شفاهی زبان قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]تاکید ویژه بر آموزش زبان دهان و دندان است

19. He failed the oral.
[ترجمه ترگمان]او در این کلام موفق نشد
[ترجمه گوگل]او خوراکی را شکست داد

20. The oral exam constitutes 10% of the final grade.
[ترجمه ترگمان]امتحان شفاهی ۱۰ درصد از نمره نهایی را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]معاینه دهان به ترتیب 10٪ از نمره نهایی است

21. I just blanked in the oral exam.
[ترجمه ترگمان]من فقط در امتحان شفاهی خرد شده بودم
[ترجمه گوگل]من فقط در امتحان شفاهی امتحان کردم

Orally administered drugs.

داروهایی که از راه دهان داده می‌شود.


The oral exam will come after the written exam.

امتحان شفاهی پس از امتحان کتبی خواهد بود.


Stories passed on by oral tradition.

داستان‌هایی که دهان‌به‌دهان گشته است (طبق سنت گفتاری انتقال یافته است).


oral speech sounds

آواهای دهانی


oral eroticism

شهوت دهانی


اصطلاحات

oral contraceptive

داروی ضدآبستنی خوراکی


oral hygiene

بهداشت دهان


oral surgeon

جراح دهان و دندان


پیشنهاد کاربران

خوراکی
دهانی

Oral exam:امتحان شفاهی

شفاهی - دهانی

( دارو ) خوراکی

Oral: دهانی، شفاهیfor example: oral exam, oral hygiene. امتحان شفاهی، بهداشت دهانی.

گفتاری
aural:شنیداری
Oral–aural

( دارو ) :taking by mouth

خوراکی مثلا Oral Delivery یعنی انتقال دارو از راه خوراکی

oral therapy درمان دهانی ( خوراکی ) ؛ درمان از راه دهان : دارو به صورت قرص یا کپسول به فرد داده می شود.

intravenous therapy درمان درون وریدی ( درمان رگی ) : دارو از طریق آمپول یا سرم از راه سیاه رگ وارد گردش خون می شود.

intramuscular therapy درمان عضلانی : دارو از طریق آمپول به عضله ی فرد تزریق می شود.

subcutaneous therapy درمان زیر جلدی ( زیر پوستی ) : دارو با تزرق آمپول به بافت چربی زیر پوست به فرد داده می شود.


کلمات دیگر: