کلمه جو
صفحه اصلی

debriefing


پسش اطلاعات کسب شده بوسیله کشتى یا هواپیما علوم نظامى : توجیه و بازپرسى از خلبانان بعد از شناسایى

انگلیسی به فارسی

گفتگو، پرسش کردن، اطلاعات کسب کردن


انگلیسی به انگلیسی

• interrogation, questioning

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] افشاء اطلاعات برای آزمودنی در جریان یک تجربه.

جملات نمونه

1. a debriefing session
جلسه ی گزارش گیری

2. A debriefing would follow this operation, to determine where it went wrong.
[ترجمه ترگمان]debriefing از این عملیات پیروی خواهد کرد تا مشخص شود که این عمل در کجا رخ داده است
[ترجمه گوگل]یک برگزاری جشنواره این عملیات را دنبال می کند تا تعیین کند که کدام اشتباه انجام شده است

3. In our inspection debriefing, the two-star general team chief bestowed praise on everyone involved.
[ترجمه ترگمان]در debriefing بازرسی ما، رئیس این تیم دو ستاره در مورد همه افراد مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در گزارش بازرسی ما، رئیس ستاد دو ستاره، ستایش همه افراد را به خود جلب کرد

4. Employers who have attended students' debriefing sessions have found them most illuminating. 2
[ترجمه ترگمان]کارفرمایان که در جلسات آموزشی دانشجویان شرکت کرده اند، آن ها را بسیار روشن یافته اند ۲
[ترجمه گوگل]کارفرمایانی که در جلسات گفت و شنود دانشجویان شرکت کرده اند، بیشتر روشن شده اند 2

5. Conrad: Didn't you get the memo? It's the debriefing from the promotion fiasco last quarter.
[ترجمه ترگمان]اون یادداشت رو دریافت نکردی؟ این مربوط به جلسه قبل از سال قبل شده
[ترجمه گوگل]کنراد: یادداشتی را دریافت نکرده اید؟ این در حال بررسی است از شکست نهایی در سه ماهه آخر

6. The act or process of debriefing or of being debriefed.
[ترجمه ترگمان]عمل یا فرآیند debriefing یا of بودن
[ترجمه گوگل]عمل یا فرایند بررسی و یا در حال بررسی

7. We've got the rescued soldiers in there for debriefing.
[ترجمه ترگمان]ما سربازان نجات را برای بازجویی آماده کردیم
[ترجمه گوگل]ما سربازان نجات یافته را در آنجا برای اطلاع رسانی در نظر گرفته ایم

8. He is here for medical check-ups and debriefing by State Department officials.
[ترجمه ترگمان]او در اینجا برای معاینات پزشکی و debriefing توسط مقامات وزارت امور خارجه به اینجا آمده است
[ترجمه گوگل]او در اینجا برای بررسی های پزشکی و بررسی های انجام شده توسط مقامات وزارت امور خارجه است

9. He hadn't even been invited to the debriefing to find out what happened to his counterpart.
[ترجمه ترگمان]او حتی به debriefing دعوت نشده بود تا ببیند برای همتای خود چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه گوگل]او حتی برای برگزاری جشنواره دعوت نشده بود تا ببیند چه اتفاقی برای همتای او افتاده است

10. It's debriefing from the promotion fiasco last quarter.
[ترجمه ترگمان]این جلسه مربوط به اون شکست مفتضحانه آیه که قبل از شکست دادن بود
[ترجمه گوگل]این در حال بررسی است از نقص ارتقاء در سه ماهه آخر

11. Bodies caked in mud, the rescuers gather for a debriefing session; up sound.
[ترجمه ترگمان]اجساد خشک شده در گل و لای، تیم نجات برای یک جلسه debriefing جمع شده اند
[ترجمه گوگل]بدنها در گلدان قرار می گیرند، نجات دهنده ها برای جلسه گفتگو جمع آوری می شوند؛ صدای بلند

12. At the midpoint of the study all interviewers were seen in small groups for a psychological debriefing.
[ترجمه ترگمان]در نیمه راه مطالعه تمام interviewers در گروه های کوچک برای یک debriefing روانی دیده شدند
[ترجمه گوگل]در اواسط مطالعه، تمام مصاحبه گران در گروه های کوچک برای بررسی روانشناختی دیده می شدند

13. Frank: I know as I're already given them a debriefing about the situation.
[ترجمه ترگمان]من می دونم که همین الانش هم یه خبری راجع به این وضعیت به اونا دادم
[ترجمه گوگل]فرانک: من می دانم که من قبلا به آنها در مورد وضعیت گفتگو کرده ام

14. Attention, all fighters are to return to moon base for debriefing.
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که همه مبارزان به پایگاه ماه برای debriefing باز می گردند
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید، تمام جنگجویان باید به پایگاه ماه رجوع کنند

پیشنهاد کاربران

نشست توضیحی

توجیه کردن

گزارش گیری

بازبینی

جلسه توجیهی

مطلع کردن

واپُرسِش

debriefing ( علوم نظامی )
واژه مصوب: نشست توضیحی
تعریف: جلسۀ پرسش و پاسخ برای دریافت اطلاعات در مورد مأموریت یا کاری که انجام شده است


کلمات دیگر: