کلمه جو
صفحه اصلی

fingerprint


معنی : اثر انگشت، انگشت نگاری، انگشت نگاری کردن
معانی دیگر : (انگشت نگاری یا fingerprinting)، انگشت نگاره، جای انگشت، اثر انگشت جای انگشت

انگلیسی به فارسی

اثر انگشت، انگشت‌نگاری، انگشت‌نگاری کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an impression of the skin pattern in the fingertip left on an object that it has touched, esp. one made with ink and used as identification.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fingerprints, fingerprinting, fingerprinted
• : تعریف: to take the fingerprints of.

• mark made by a fingertip on any surface (especially prints made with ink for identification purposes)
record the fingerprints of a person
a fingerprint is a mark made by the tip of your finger showing the lines on the skin.
when the police fingerprint someone or take their fingerprints, they make them press their fingers onto an inky pad and then onto paper, so that they can identify them with their fingerprints.
if the police fingerprint an object, they put a layer of special dust on it so that any fingerprints that are on it can be seen.
see also genetic fingerprinting.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] (انگشت نگارى یا fingerprinting) 1- اثر انگشت، انگشت نگاره 2- انگشت نگارى کردن
[کامپیوتر] انگشت نگاری کردن؛ اثر انگشت
[بهداشت] اثر انگشت

مترادف و متضاد

اثر انگشت (اسم)
fingerprint

انگشت نگاری (اسم)
fingerprint

انگشت نگاری کردن (فعل)
fingerprint

جملات نمونه

They fingerprinted all of the prisoners.

همه‌ی زندانیان را انگشت‌نگاری کردند.


1. all ten fingers are impressed on the fingerprint sheet
هر ده انگشت روی ورقه ی انگشت نگاری فشار داده می شوند (اثر می گذارند).

2. The fingerprint expert was asked to testify at the trial.
[ترجمه ترگمان] اثر انگشت روی اثر انگشت قرار گرفته بود که توی دادگاه شهادت بده
[ترجمه گوگل]از کارشناسان اثر انگشت خواسته شد تا در دادگاه شهادت دهند

3. Morpho supplies fingerprint identification systems worldwide and says it has converted more than 12m fingerprint records.
[ترجمه ترگمان]Morpho سیستم های شناسایی اثر انگشت در سراسر جهان را تامین می کند و می گوید که بیش از ۱۲ میلیون نسخه اثر انگشت را تغییر داده است
[ترجمه گوگل]Morpho سیستم های شناسایی اثر انگشت را در سراسر جهان عرضه می کند و می گوید که بیش از 12 میلیون رکورد اثر انگشت را در اختیار دارد

4. The fingerprint expert was unpacking his bag.
[ترجمه ترگمان]متخصص اثر انگشت پاکت را باز کرد
[ترجمه گوگل]کارشناس اثر انگشت کیسه ی خود را باز کرد

5. The Star Wars devices can store your fingerprint on a microchip or electronically check the way you sign your name.
[ترجمه ترگمان]دستگاه های جنگ ستارگان می توانند اثر انگشت شما را بر روی یک ریز ریز و یا به طور الکترونیکی بررسی کنند که شما نام خود را امضا کنید
[ترجمه گوگل]دستگاه های جنگ ستارگان می توانند اثر انگشت خود را بر روی یک میکروچاپ ذخیره کنند و یا به صورت الکترونیکی، نحوه اسم نام خود را بررسی کنید

6. The fingerprint on the door was not identifiable.
[ترجمه ترگمان]اثر انگشت روی در قابل تشخیصی نبود
[ترجمه گوگل]اثر انگشت روی درب قابل شناسایی نبود

7. We continued our work until the fingerprint man arrived to dust that dreadful black powder everywhere.
[ترجمه ترگمان]همچنان به کار ادامه دادیم تا آن که اثر انگشت مقتول به گرد آن پودر سیاه وحشتناک رسید
[ترجمه گوگل]ما کار خود را ادامه دادیم تا زمانی که مرد اثر انگشتی به گرد و غبار تبدیل شود که پودر سیاه وحشتناک در همه جا باشد

8. She left another fingerprint in it.
[ترجمه ترگمان]یه اثر انگشت دیگه هم روش گذاشته
[ترجمه گوگل]او اثر انگشت دیگری در آن گذاشت

9. The fingerprint identification has become one of the most popular, convenient and reliable personal authentication technologies due to its uniqueness and invariability.
[ترجمه ترگمان]شناسایی اثر انگشت، به دلیل منحصر بفرد بودن و منحصر به فرد بودن آن، به یکی از محبوب ترین و popular تکنولوژی های تایید هویت شخصی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]شناسایی اثر انگشت به دلیل منحصر به فرد بودن و غیر قابل تغییر بودن آن، یکی از محبوب ترین و راحت ترین و قابل اطمینان ترین فن آوری های تایید هویت شخصی است

10. The magnetite in our brains can a detectable fingerprint.
[ترجمه ترگمان]مگنتیت در مغز ما اثر انگشت قابل شناسایی است
[ترجمه گوگل]مغناطیس در مغز ما یک اثر انگشت قابل تشخیص است

11. Objective : To set up the fingerprint of HPCE for medicinal material Eupolyphaga Steleophaga.
[ترجمه ترگمان]هدف: ایجاد اثر انگشت of برای مواد دارویی Eupolyphaga Steleophaga
[ترجمه گوگل]هدف: تنظیم اثر انگشت HPCE برای مواد دارویی Eupolyphaga Steleophaga

12. Objective : To establish the fingerprint chromatogram of Compound Renshen Injection ( CRSI ).
[ترجمه ترگمان]هدف: ایجاد the اثر انگشت (CRSI)
[ترجمه گوگل]هدف: ایجاد کروماتوگرافی اثر انگشت تزریق Compound Renshen (CRSI)

13. When a new fingerprint is found, a first-in first-out (FIFO) strategy is used to allocate space in a limited memory-space to store the new entry.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک اثر انگشت جدید یافت می شود، یک استراتژی اول از FIFO ها برای تخصیص فضا در حافظه محدودی برای ذخیره ورودی جدید استفاده می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک اثر انگشت جدید پیدا می شود، استراتژی اول برای اولین بار (FIFO) برای اختصاص فضای در فضای حافظه محدود برای ذخیره ورود جدید استفاده می شود

پیشنهاد کاربران

Each person's fingerprint is unique
اثر انگشت هر کسی بی همتا است

اثر انگشت

fingerprint ( شیمی )
واژه مصوب: اثر انگشت
تعریف: [شیمی] شاهدی برای وجود یا هویت ماده ای که به روش طیف نمایی به دست می آید|||[علوم نظامی] خطوط و شیارهای خاص انگشتان دست یا پا که در هنگام لمس ‏کردن اشیا روی آنها باقی می‏ماند و در افراد تفاوت دارد


کلمات دیگر: