کلمه جو
صفحه اصلی

biliary


معنی : صفراوی، زردابی
معانی دیگر : زهره ای، حامل زهره

انگلیسی به فارسی

زردابی، صفراوی


صفراوی، زردابی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or carrying bile.

• of bile

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] صفراوی

مترادف و متضاد

صفراوی (صفت)
biliary, bilious, xanthic

زردابی (صفت)
biliary

جملات نمونه

1. Placement of large bore plastic biliary stents was a good initial treatment for cholangitis or jaundice when present.
[ترجمه ترگمان]قرار دادن of (stents پلاستیکی)بزرگ، یک درمان اولیه خوب برای cholangitis یا یرقان بود که در حال حاضر وجود دارد
[ترجمه گوگل]قرار دادن سونهای مجاری ادراری پلاستیک بزرگ، یک درمان اولیه مناسب برای کلانژیت یا زردی بود

2. This increases biliary cholesterol content and favours nucleation of cholesterol monohydrate crystals.
[ترجمه ترگمان]این کار مقدار کلسترول را افزایش می دهد و از تشکیل هسته of کلسترول کمک می کند
[ترجمه گوگل]این باعث افزایش محتوای کلسترول صفراوی شده و باعث ایجاد هسته کلسترول مونوهیدرات می شود

3. Patients with primary sclerosing cholangitis complicated by biliary tract calculi were more likely to be symptomatic at presentation than those without calculi.
[ترجمه ترگمان]بیمارانی با sclerosing cholangitis اولیه پیچیده شده توسط جبرهای پردازه جبری به احتمال زیاد در ارایه نسبت به افراد بدون جبر کار می کردند
[ترجمه گوگل]بیماران مبتلا به کولنگیت اسکلروزیس اولیه که با کالکوسیت های دستگاه گوارش پیچیده بودند، بیشتر در معرض علائم بالینی بودند نسبت به کسانی که بدون کالکشن بودند

4. Biliary protein concentration was similar between the two groups.
[ترجمه ترگمان]غلظت پروتیین biliary بین دو گروه مشابه بود
[ترجمه گوگل]غلظت پروتئین صفراوی بین دو گروه مشابه بود

5. A reduction of biliary phospholipids by dietary legumes was associated with an increased cholesterol saturation of bile.
[ترجمه ترگمان]کاهش biliary، فسفولیپیدها توسط رژیم غذایی، با افزایش غلظت کلسترول چربی مرتبط بود
[ترجمه گوگل]کاهش میزان فسفولیپید صفراوی توسط حبوبات غذایی با افزایش اشباع کلسترول صفرا همراه بود

6. This can progress to bile duct destruction, biliary cirrhosis, and sometimes cholangiocarcinoma.
[ترجمه ترگمان]این می تواند منجر به رشد مجرای صفرا، سیروز و گاهی اوقات cholangiocarcinoma شود
[ترجمه گوگل]این می تواند به تخریب مجرای صفراوی، سیروز صفراوی و گاهی اوقات کلانژیوکارسینوم پیشرفت کند

7. Also, surgical morbidity related to biliary drainage remains high in these alcoholic and often debilitated patients.
[ترجمه ترگمان]همچنین، عوارض جانبی مربوط به فاضلاب biliary در این الکلی بالا باقی می ماند و اغلب بیماران را ضعیف می کند
[ترجمه گوگل]همچنین، بیماریهای جراحی مرتبط با زهکش صفراوی در این بیماران الکل و اغلب ناتوانکننده باقی مانده است

8. The second had primary biliary cirrhosis and died from a variceal bleed while under review.
[ترجمه ترگمان]دومی به سیروز اولیه دچار شده بود و در هنگام مرور از خونریزی مغزی جان سپرد
[ترجمه گوگل]دوم، سیروز مجاری صفراوی اولیه داشت و در هنگام بررسی تحت درمان قرار گرفت

9. Despite these measures, biliary tract calculi recurred in all 12 patients after removal.
[ترجمه ترگمان]با وجود این اندازه گیری ها، حساب دستگاه گوارش در همه ۱۲ بیمار بعد از حذف تکرار شد
[ترجمه گوگل]علیرغم این اقدامات، در تمام 12 بیمار بعد از خارج شدن، مجاری صفراوی مجددا دفع شد

10. This could also explain the difference in biliary lipid secretion rate between the two groups.
[ترجمه ترگمان]این هم چنین می تواند تفاوت در تعیین میزان ترشح چربی بین دو گروه را توضیح دهد
[ترجمه گوگل]همچنین می تواند تفاوت در میزان ترشح لیپیدی صفراوی بین دو گروه را توضیح دهد

11. These pioneering studies suggested that biliary secretion might be regulated by both vagal and non-vagal neural mechanisms.
[ترجمه ترگمان]این مطالعات پیشگام نشان دادند که ترشح biliary ممکن است توسط مکانیزم های عصبی vagal و non تنظیم شود
[ترجمه گوگل]این مطالعات پیشگامانه نشان می دهد که ترشح صفراوی ممکن است توسط مکانیسم های عصبی واگ و غیر واگال تنظیم شود

12. This presumably reflects the fact that biliary stasis remains with a nidus of infection already present even after stones are removed.
[ترجمه ترگمان]این احتمالا منعکس کننده این واقعیت است که ثابت ماندن biliary با یک سری عفونت در حال حاضر حتی بعد از حذف سنگ ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]این احتمالا منعکس کننده این واقعیت است که استریای صفراوی همچنان با عفونت پیش از قاعدگی حتی بعد از حذف سنگ ها نیز باقی می ماند

13. Figure 4 shows the percentage of biliary cholesterol in the vesicular phase as a function of the amount of lecithin added.
[ترجمه ترگمان]شکل ۴ درصد کلسترول biliary در فاز vesicular را به عنوان تابعی از مقدار of نشان می دهد
[ترجمه گوگل]شکل 4 درصد پروتئین کلسترول صفراوی را در فاز vesicular نشان می دهد به عنوان عملکرد از مقدار لسیتین اضافه شده است

14. Lasting success of extracorporeal shock wave lithotripsy for biliary stones will depend on advances in secondary prevention.
[ترجمه ترگمان]موفقیت Lasting موج ضربه ای extracorporeal برای سنگ های biliary به پیشرفت در پیش گیری از ثانویه بستگی دارد
[ترجمه گوگل]موفقیت پایدار لیتوتریپسی موج ضربه ای اضافی برای سنگ صفراوی به پیشرفت پیشگیری ثانویه بستگی دارد


کلمات دیگر: