کلمه جو
صفحه اصلی

mandible


معنی : فک، ارواره
معانی دیگر : (کالبد شناسی) فک زیرین، آرواره ی زیرین، زیرآرواره، زیرآره

انگلیسی به فارسی

(کالبد شناسی، جانورشناسی). فک، ارواره


ماندبلی، فک، ارواره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: mandibular (adj.)
(1) تعریف: the bone of the lower jaw in vertebrates.

(2) تعریف: one of the front biting mouth parts in insects.

(3) تعریف: the lower or upper part of a bird's bill.

• lower jaw bone; lower part of a bird's bill; either of a pair of jawlike biting organs in insects
a mandible is a jawbone, especially the jawbone of an animal, bird, or fish; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] آرواره پایینی
[دندانپزشکی] فک پایین، آرواره تحتانی، فک زیرین،
[زمین شناسی] آرواره رویی. آرواره بالا. عضو مخصوص جویدن در حشرات.

مترادف و متضاد

فک (اسم)
chap, jaw, mandible, maxilla, jowl

ارواره (اسم)
jaw, mandible, maxilla, chin, jib, chops

جملات نمونه

1. The mandible is protracted and retracted in chewing.
[ترجمه ترگمان]فک به درازا کشیده و در حال جویدن است
[ترجمه گوگل]ماندبلی طولانی است و در جویدن رانده شده است

2. The mandible is a favourite subject for Hall.
[ترجمه ترگمان]فک یک موضوع مورد علاقه هال است
[ترجمه گوگل]ماندوبل موضوع مورد علاقه هال است

3. Vole mandible from Westbury deposits showing the results of insitu break down of the bone.
[ترجمه ترگمان]فک Vole از رسوبات Westbury نشان می دهد که نتایج of شکستگی استخوان را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]Vole mandible از رسوب های Westbury نشان می دهد نتایج از insitu شکستن استخوان

4. Deer mandible chewed by small rodents showing the elongated and parallel sided double grooves characteristic of rodent gnawing.
[ترجمه ترگمان]فک گوزن از جوندگان کوچک جویده شده و به طور موازی خطوط دو جداره را نشان می دهد که در حال gnawing موش هستند
[ترجمه گوگل]مورچه ای گوزن توسط جوندگان کوچک جویدن دیده می شود که نشان می دهد شیارهای دو طرفه دو طرفه و دو طرفه مشخصه جوجه های گوشتی

5. The breakage of the mandible differentiates at least four groups of predator.
[ترجمه ترگمان]شکستگی فک حداقل چهار گروه از شکارچیان را متمایز می کند
[ترجمه گوگل]شکستن اندام تحتانی حداقل چهار گروه از شکارچی را متمایز می کند

6. Impacted anterior teeth due to a small mandible.
[ترجمه ترگمان]دندان های جلو جلویی به خاطر فک کوچک
[ترجمه گوگل]دندان های قدامی تحت تاثیر قرار گرفته اند

7. Conclusions CAMRS could reproductively and effectively reposition mandible with little sleeping disturbance.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری CAMRS می تواند به طور موثر فک را با اختلالات خواب کمی تغییر دهد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری CAMRS می تواند تولید مثل و به طور موثر حرکت دادن اندام با اختلالات خواب کم است

8. Final, significance of unnamed foramina in mandible for blood supply and nerve innervation were discussed.
[ترجمه ترگمان]نهایی، اهمیت of بی نام در فک برای تامین خون و innervation عصبی مورد بحث قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]نهایی، اهمیت فورامین نامعلوم در ماندیبل برای تامین خون و ناهنجاری عصبی مورد بحث قرار گرفت

9. The lower jaw is called the mandible or mandibular bone.
[ترجمه ترگمان]فک پایینی به استخوان فک یا استخوان فک نام دارد
[ترجمه گوگل]فک پایین تر نامیده می شود استخوان مندیبل یا فک پایین اندام

10. The position relation between mandible and maxilla or cranioaural.
[ترجمه ترگمان]موقعیت موقعیت بین فک و آرواره یا فک
[ترجمه گوگل]رابطه موضعی بین اندام فوقانی و فک بالا و یا فک پایین

11. Because of mandible particularity on configuration and function, functional reparation is still a difficult problem.
[ترجمه ترگمان]به دلیل ویژگی های فک در مورد پیکربندی و عملکرد، reparation کارکردی هنوز یک مشکل دشوار است
[ترجمه گوگل]به دلیل خاصیت قاعده مند شدن در پیکربندی و عملکرد، بازپرداخت عملکرد هنوز یک مشکل دشوار است

12. Right eye is facial be equivalent to trigeminal mandible raising distributinging area and on the right side of cervical those who bleb bequeath falls is scabby .
[ترجمه ترگمان]چشم راست شبیه فک trigeminal است که ناحیه distributinging را بالا می برد و در سمت راست گردن کسانی که bleb را رها می کنند کچل است
[ترجمه گوگل]چشم راست چهره معادل محدوده تومور مغزی سه وجهی است و در سمت راست گردن رحم، کسانی که سقوط می کنند، تقلبی است

13. What mix of selective forces and developmental constraints moulded the mandible, honed the teeth?
[ترجمه ترگمان]چه ترکیبی از نیروهای انتخابی و محدودیت های رشد فک را روشن کرده و دندان های آن را پیدا کرده اند؟
[ترجمه گوگل]چه ترکیبی از نیروهای انتخابی و محدودیت های رشد، ماندگال را تشکیل می دهد، دندان ها را اصلاح می کند؟

14. The other end attached to a bony spot on the mandible, or lower jaw.
[ترجمه ترگمان]انتهای دیگر به یک خال استخوانی بر فک یا فک پایینی متصل است
[ترجمه گوگل]انتهای دیگر به یک نقطه استخوانی در ماندوبال یا فک پایین تر متصل می شود

15. After 48-55 months of weathering, the bones of the skull and mandible were still little altered.
[ترجمه ترگمان]بعد از ۴۸ - ۵۵ ماه هوازدگی، استخوان های جمجمه و فک هنوز کمی تغییر کرده بودند
[ترجمه گوگل]پس از 48-55 ماه هوازدگی، استخوانهای جمجمه و اندام تحتانی هنوز کمی تغییر کرده است

پیشنهاد کاربران

mandible ( پزشکی - دندان پزشکی )
واژه مصوب: فک پایین
تعریف: استخوان نعلی شکل متحرکی که بخش تحتانی استخوان بندی صورت و چارچوب استخوانی کف دهان را تشکیل می دهد|||متـ . زیرواره


کلمات دیگر: