1. curve fitting
چم برازی،برازاندن منحنی (آمار)
2. curve of revolution
خم چرخی،منحنی دوار
3. curve the line carefully
خط را با دقت قوس دار بکن.
4. creep curve
نمودار خزش
5. frequency curve
منحنی فراوانی
6. the curve of the river
انحنای رودخانه
7. algebraic curve
خم جبری
8. bell curve
کمان زنگ سان،منحنی زنگدیس
9. cumulative curve
(ریاضی) نمودار انباشتی،نمودار تراکمی
10. a cycloid curve
چم چرخ زاد
11. a plane curve
منحنی مستوی
12. a spiral curve occurring in a series of planes
منحنی مارپیچ بالارو (helix هم می گویند)
13. the price curve has been rising
نمودار قیمت ها در حال صعود است.
14. the sweeping curve of the bay
انحنای گسترده ی خلیج
15. variation of curve
وردش منحنی
16. apse of a curve
(هندسه و ریاضی) نقطه ی نهایی منحنی
17. this chart has a curve showing the rise in prices
این نمودار منحنی افزایش قیمت ها را نشان می دهد.
18. to throw a mean curve in baseball
در بیس بال،پرتاب توپ به گونه ای که گرفتن آن مشکل باشد
19. a contour table fitting the curve of the wall
میز هم ریخت با انحنای دیوار
20. here the train goes around a curve
خط آهن در اینجا دور می زند.
21. a powerful spout that had made a curve in the sky
فوران آب پر فشاری که در هوا قوس ایجاد کرده بود
22. It's a pretty steep learning curve when you're thrown into a job with no prior experience.
[ترجمه ترگمان]این یک منحنی یادگیری بسیار پر شیب است که شما بدون تجربه قبلی به یک شغل تبدیل می شوید
[ترجمه گوگل]این یک منحنی بسیار شسته و رفته یادگیری است که شما را به یک شغل بدون تجربه قبلی پرتاب می شود
23. The seats were arranged to form a curve.
[ترجمه ترگمان]صندلی ها برای تشکیل یک منحنی چیده شده بود
[ترجمه گوگل]کرسی ها به شکل منحنی تشکیل شده است
24. The highway banks sharply on this curve.
[ترجمه ترگمان]کناره های بزرگراه به شدت روی این منحنی قرار دارند
[ترجمه گوگل]بانک های بزرگراه به شدت بر روی این منحنی قرار دارند
25. The unemployment-income curve on the graph has a negative slope.
[ترجمه ترگمان]منحنی نرخ بیکاری در نمودار شیب منفی دارد
[ترجمه گوگل]منحنی درآمد بیکاری در نمودار شیب منفی دارد
26. The slope increases as you go up the curve.
[ترجمه ترگمان]وقتی که بالا می روید، شیب افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]شیب به همان اندازه که منحنی بالا می رود، افزایش می یابد
27. The pipe had been turned in a U-shaped curve.
[ترجمه ترگمان]لوله به شکل منحنی U شکل داده شده بود
[ترجمه گوگل]لوله به شکل منحنی U شکل تبدیل شده است
28. The market demand curve has increased.
[ترجمه ترگمان]منحنی تقاضای بازار افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]منحنی تقاضای بازار افزایش یافته است