1. frame saw
اره ی کمانی
2. a frame house
خانه ی چوبی
3. the frame of a bed
چارچوب تخت خواب
4. the frame of an airplane on which are rivetted sheets of aluminium
چهارچوب هواپیما که روی آن صفحات آلومینیمی پیچ شده است
5. the frame of iranian society
ساختار جامعه ی ایران
6. to frame a constitution
قانون اساسی را تدوین کردن
7. to frame a picture
عکسی را قاب کردن
8. to frame an excuse
بهانه تراشیدن
9. cartidge frame
خشاب،شانه
10. a bad frame of mind
وضع فکری بد
11. a picture frame
قاب عکس
12. his huge frame could not be fitted into any coffin
جثه ی بزرگ او در هیچ تابوتی جا نمی شد.
13. aluminium sheets are riveted to the frame of an airplane's wing
صفحه های آلومینیمی به چهارچوب بال هواپیما پرچ میخ شده اند.
14. strain the canvas tightly over the frame
کرباس نقاشی را تنگ روی چارچوب بکش.
15. i took the door out of its frame
در را از چارچوب درآوردم.
16. the door is hinged securely to the frame
در محکم به چارچوب لولا شده است.
17. a door that is not true to the frame
دری که به چارچوب نمی خورد (درست بسته نمی شود)
18. her stories are all set in a rural frame
همه ی داستان های او دارای زمینه ی روستایی است.
19. We must frame up that picture.
[ترجمه ترگمان]ما باید آن تصویر را با هم تطبیق دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید این تصویر را فرمت کنیم
20. The house has a wooden frame faced with brick.
[ترجمه ترگمان]خانه یک قاب چوبی با آجر دارد
[ترجمه گوگل]خانه دارای یک قاب چوبی با آجر است
21. The time frame within which all this occurred was from September 1985 to March 198
[ترجمه ترگمان]چارچوب زمانی که در آن همه این اتفاق افتاد از سپتامبر ۱۹۸۵ تا مارس ۱۹۸
[ترجمه گوگل]فرایند زمانی که همه این اتفاقات رخ داد، از سپتامبر 1985 تا مارس 198 بود
22. The window frame had rotted away completely.
[ترجمه ترگمان]قاب پنجره کاملا محو شده بود
[ترجمه گوگل]قاب پنجره به طور کامل از بین رفته بود
23. This old bed has a copper frame.
[ترجمه ترگمان]این تخت خواب قدیمی دارای یک قاب مسی است
[ترجمه گوگل]این تخت خواب های قدیمی دارای یک قاب مس می باشد
24. It's a frame rucksack with a belt and padded shoulder straps.
[ترجمه ترگمان]این یک کوله پشتی قاب است با یک کمربند و یک تسمه چرمی
[ترجمه گوگل]این یک کوله پشتی قاب با کمربند و کمربند شانه ای است
25. The bed has an iron frame.
[ترجمه ترگمان]تخت خواب یک قاب آهنین دارد
[ترجمه گوگل]تخت دارای قاب آهن است
26. With her lean frame and cropped hair, Lennox had a fashionably androgynous look.
[ترجمه ترگمان]با آن هیکل لاغر و موهای کوتاه و موی کوتاه، نگاه androgynous به هم انداخته بود
[ترجمه گوگل]Lennox با چهره لاغر و موهایش کشیده شده بود و نگاهی به شکل مدوزانه داشت
27. The frame is made of steel.
[ترجمه ترگمان]بدنه از فولاد ساخته شده است
[ترجمه گوگل]قاب ساخته شده از فولاد است
28. The wheel must be aligned with the frame.
[ترجمه ترگمان]گردونه باید با کادر تراز شود
[ترجمه گوگل]چرخ باید با قاب باشد
29. Have you set a time frame for completing the job?
[ترجمه ترگمان]آیا شما یک چارچوب زمانی برای تکمیل کار تنظیم کرده اید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما یک دوره زمانی برای تکمیل کار تعیین کرده اید؟
30. I'm going to paint the door frame white.
[ترجمه ترگمان]می خواهم چارچوب در را رنگ کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم به رنگ قاب درب سفید