کلمه جو
صفحه اصلی

amygdala


(کالبدشناسی) اعضای بادامی شکل بدن (مثل لوزه ها)، بادام واره ها، بادامه، لوزه، لوزتین

انگلیسی به فارسی

(کالبدشناسی) اعضای بادامی شکل بدن (مثل لوزه‌ها)، بادام‌واره‌ها


انگلیسی به انگلیسی

• (anatomy) almond-shaped part; almond-shaped portion of the brain located in the temporal region

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] آمیگدال بخشی از مجموع هسته های قاعده ای. آمیگدال ساختمانی کوچک و بادامی شکل روی سقف شاخ تامپورال بطن حانبی در انتهای تحتانی هسته دم دار است.

جملات نمونه

1. In subsequent situations, the amygdala might respond to preconscious information—but conscious awareness or memory may never follow.
[ترجمه ترگمان]در موقعیت های بعدی، مغز ممکن است به اطلاعات preconscious پاسخ دهد - اما آگاهی آگاهانه یا حافظه ممکن است هرگز پی گیری نشود
[ترجمه گوگل]در موقعیت های بعدی، آمیگدال ممکن است به اطلاعات پیش اطلاعات پاسخ دهد، اما آگاهی آگاهانه یا حافظه آگاهانه هرگز ممکن نیست

2. The amygdala is an executor of stress behavioral, autonomic and neuroendocrine responses.
[ترجمه ترگمان]بادامه مجری واکنش های رفتاری، خود مختار و neuroendocrine است
[ترجمه گوگل]آمیگدلا مجری پاسخ های استرس رفتاری، اتوانی و نوروآندوکرین است

3. On the other hand, amygdala may also be involved in pain modulation through connections with periaquiductal gray (PAG), rostral ventromedial medulla (RVM), and other brain stem areas.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، ممکن است منجر به نوسان درد از طریق اتصالات با periaquiductal خاکستری (pag)، rostral ventromedial (rvm)و دیگر مناطق ساقه مغز شود
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، آمیگدال همچنین ممکن است در مدولاسیون درد از طریق ارتباط با خاکستری periaquiductal (PAG)، روستال ونترومودیال مدولا (RVM) و دیگر ساقه مغز درگیر شود

4. The evidence comes from two patients with rare amygdala injuries who displayed an unusual disregard for how much they stood to lose when taking part in a gambling game.
[ترجمه ترگمان]این مدرک از دو بیمار با صدمات بادامه می خورد که بی توجهی غیر معمول به این که چقدر آن ها در بازی قمار باخته بودند، بی توجهی غیر معمول را به نمایش گذاشتند
[ترجمه گوگل]این شواهد از دو بیمار مبتلا به صدمات ناشی از آمیگدال نادر است که نشان می دهد بی توجهی غیرمعمول نسبت به اینکه چقدر آنها هنگام شرکت در یک بازی قمار از دست داده اند، ظاهر شدند

5. To test this, Kirby focused on the basolateral amygdala, the region of the almond-shaped structure that handles negative emotions, including stress, anxiety and fear.
[ترجمه ترگمان]برای آزمایش این موضوع کر بی متمرکز بر مغز basolateral، منطقه ساختار بادام شکل است که احساسات منفی از جمله استرس، اضطراب و ترس را کنترل می کند
[ترجمه گوگل]برای آزمایش این، کربی روی مگدالا، ناحیه ای از بادام که بر احساسات منفی، از جمله استرس، اضطراب و ترس، تمرکز می کند

6. Objective To study the role of basolateral amygdala in startle conditioned reflex.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه نقش بادامه در واکنش شرطی startle
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه نقش آمیگدال ناحیه پشتی در رفلکس شرطی ناخوشایند

7. Here we investigate whether the amygdala, a temporal lobe structure, is affected by ALS.
[ترجمه ترگمان]در اینجا به بررسی این مساله می پردازیم که آیا بادامه، یک ساختار لوب گیجگاهی، تحت تاثیر ALS قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]در اینجا ما بررسی می کنیم که آیا آمیگدال، ساختار لوب زمانی، توسط ALS تحت تاثیر قرار می گیرد

8. Asymmetries in the PFC and the amygdala are the physiological bases of individual difference in emotion.
[ترجمه ترگمان]Asymmetries در PFC و بادامه پایه های فیزیولوژیک اختلاف فردی در احساسات هستند
[ترجمه گوگل]عدم تقارن در PFC و amygdala پایه فیزیولوژیکی تفاوت فردی در احساسات است

9. The amygdala is activated by stimulus that elicits certain forms of negative affect, particularly fear.
[ترجمه ترگمان]مغز با انگیزه ای فعال می شود که شکل های خاصی از عواطف منفی را به ویژه ترس تحریک می کند
[ترجمه گوگل]Amygdala توسط محرک فعال شده است که برخی از اشکال منفی تاثیر می گذارد، به ویژه ترس

10. the amygdala, a small almond-shaped structure, has for some time been linked to empathy and fear responses.
[ترجمه ترگمان]بادامه، یک ساختار بادامی کوچک، مدتی است که با همدلی و واکنش های ترس ارتباط داشته است
[ترجمه گوگل]آمیگدال، یک ساختار با شکل بادام کوچک، برای مدتی به ارتباط با همدلی و ترس پاسخ داده شده است

11. The amygdala, in turn, contacts an array of brain regions, making heavy use of a neurotransmitter called corticotropin -releasing hormone (CRH).
[ترجمه ترگمان]بادامه به نوبه خود با آرایه از مناطق مغز ارتباط برقرار می کنند و استفاده سنگین از یک انتقال دهنده عصبی به نام هورمون آزاد کننده را تولید می کنند
[ترجمه گوگل]آمیگدال، به نوبه خود، با تعدادی از مناطق مغز تماس می گیرد و از انتقال دهنده عصبی به نام کورتیکوتروپین هورمون آزاد کننده (CRH) استفاده می کند

12. The amygdala had the greatest response to scenes as most emotionally intense.
[ترجمه ترگمان]شهرداری بیش ترین واکنش را به صحنه هایی داشت که از نظر عاطفی بسیار شدید بود
[ترجمه گوگل]آمیگدال بزرگترین پاسخ به صحنه ها را به عنوان بیشتر احساسی شدید داشت

13. Each lobe includes an amygdala and a seahorse - shaped structure called the hippocampus.
[ترجمه ترگمان]هر بخش شامل بادامه و ساختار seahorse به نام هیپوکامپ می باشد
[ترجمه گوگل]هر لوب دارای یک آمیگدال و یک ساختار شکل دریایی به نام هیپوکمپ است

14. The amygdala consists of two almond-shaped tissue clusters buried deep within the brain.
[ترجمه ترگمان]بادامه از دو خوشه بافتی که به شکل بادام در اعماق مغز به خاک سپرده شده اند تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]آمیگدال شامل دو خوشه بافت بافتی است که عمیق درون مغز را دفن می کنند

پیشنهاد کاربران

بادامه ( قسمتی از کرتکس مخ که جزء دستگاه کناری است، فرهنگ روانشناسی خداپرست )

امیگدال ( بادامه )


کلمات دیگر: