1. intermontane basin
آبگیر میان کوهی
2. a yacht basin
بندرگاه قایق های تجملی
3. the amazon basin
آبگیر رودخانه ی آمازون
4. she filled the basin with hot water
تشت را پر از آب گرم کرد.
5. homa bent over the basin and washed her face
هما روی دستشویی خم شد و صورتش را شست.
6. she leaned over the basin and began to douse her face with the cold water
او روی دستشویی خم شد و با آب سرد شروع به شستن صورت خود کرد.
7. she sat on the edge of the basin at the fountain
روی لبه ی حوضچه ی فواره نشست.
8. The basin favours the development of farming and animal husbandry.
[ترجمه ترگمان]این حوضه به نفع توسعه کشاورزی و دامپروری است
[ترجمه گوگل]این حوضه به توسعه کشاورزی و دامداری کمک می کند
9. Place the eggs and sugar in a large basin.
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ و شکر را در یک ظرف بزرگ قرار دهید
[ترجمه گوگل]تخم مرغ و شکر را در یک حوضه بزرگ قرار دهید
10. The room has a wash basin.
[ترجمه ترگمان]اتاق هم لگن سلمانی دارد
[ترجمه گوگل]اتاق یک حوضچه شستن دارد
11. Melt 100g of cooking chocolate in a basin over hot water.
[ترجمه ترگمان]ذوب شدن ۱۰۰ گرم شکلات در یک حوضه بر روی آب داغ
[ترجمه گوگل]ذوب کردن 100 گرم شکلات در یک حوضچه آب گرم
12. The topography of the river's basin has changed significantly since the floods.
[ترجمه ترگمان]توپوگرافی حوضه رودخانه از زمان وقوع سیل به طور قابل توجهی تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]توپوگرافی حوضه رودخانه به طور قابل توجهی از زمان سیل تغییر کرده است
13. 400,000 square kilometres of the Amazon basin have already been deforested.
[ترجمه ترگمان]بیش از ۴۰۰،۰۰۰ کیلومتر مربع از حوزه آمازون پیش از این deforested بوده است
[ترجمه گوگل]400000 کیلومتر مربع از حوضه آمازون در حال حاضر از بین رفته است
14. The village lay in a peaceful basin surrounded by hills.
[ترجمه ترگمان]دهکده در یک حوضچه آرام قرار داشت که توسط تپه ها احاطه شده بود
[ترجمه گوگل]روستا در یک حوضه صلح آمیز احاطه شده توسط تپه ها قرار دارد
15. The basin was full of sick.
[ترجمه ترگمان]لگن پر از تهوع بود
[ترجمه گوگل]حوضه پر از بیمار بود